یادآوری
از بخش گذشته به مرحله ای از بحث رسیدیم که حج و زیارت خانه ی خدا را در ارتباط با رهبری و ولایت و امامت مطرح کردیم.
رسالتِ «باز یافتن» حج را بعنوان یک وظیفه برای مسلمین، برشمردیم و عمده ی ضعف های اجتماعی مسلمانان را معلول «گم کردن حج» دانستیم.
حج، ابعادی سیاسی- اجتماعی داشت که در فصل پیش بطور عمده از کلمات نورانی «امام خمینی» بهره جستیم.
پیوند روشن تر این فریضه ی «عبادی سیاسی» را با امامت و نیز رابطه اش را با «احیاء امر ائمه» به این شماره موکول کردیم و اینک دنباله ی بحث:
دانستیم که حج،باید پیام آور وحدت و بیداری و تحکیم کننده ی آثار و اخبار و طرح ها و برنامه های دینی و فرهنگی در «خط امامت» باشد و دانستیم که باید از این فریضه ی عبادی، بهره های سیاسی و اجتماعی برد و زمینه را برای حاکم و جاری ساختن حق، فراهم کرد وگرنه حج، حج نخواهد بود.
این اهداف، در زیارت حج، هم از طریق برخورد عینی و رابطه ی حضوری با امام معصوم در مراسم تحقق پیدا می کند هم به ملاقات و دیدار امام رفتن در ارتباط و در پی این سفر عظیم و الهی و هم با الهام گیری از فرهنگ اهل بیت و علوم و معارف معصومین علیهم السلام از رهگذر این زیارت و هم از راه تبعیت از جانشینان برحق و شایسته ی ائمه در عصر غیبت حجت خدا.
شناخت شیوه عمل و سیره ی ائمه در این موضوع، ضروری و مفید است. ببینیم آنان در این باره چه می کرده و چه می گفته اند و رهنمودشان چه بوده است؟
ولایت امام
ارزش دهنده حج
وقتی که امامان معصوم علیهم السلام را وارثان خلف و صالح پیامبر و احیاگر سنت آن حضرت می دانیم، روشن است که «معالم دین» و سرمشق عمل و معارف اسلام و چه باید کردها را هم باید از آنان بگیریم و بیاموزیم. پذیرش امامت و ولایت و رهبری آنان که معلمان پرارج امت اسلام اند دین و عبادات و احکام را در مسیر حق قرار می دهد.
در واقع، روح اعمال مذهبی و تکالیف شرعی، ولایت آنان است.
«ابوحمزه ثمالی» نقل می کند که: امام زین العابدین علیه السلام به ما فرمودند:
- کدامیک از بقعه های روی زمین برتر است؟
گفتم خدا و رسولش و فرزند رسولش داناترند.
فرمود: آگاه باش که با فضیلت ترین محل، بین «رکن» و «مقام» - در مسجد الحرام- است و اگر کسی به درازای نهصد و پنجاه سال عمر نوح، با نماز و روزه و عبادت در این مکان، به سر می برد و خدا را در حالی ملاقات کند که بدون ولایت ما باشد، آنهمه عبادت، سودی نخواهد بخشید.1
روشن است که نمی توان «ولایت» را تنها در محدوده ی محبت قلبی و اعتقاد درونی خلاصه کرد.
این شناخت و محبت و ولایت، باید آثار خارجی و تاثیرگذاری در فکر و عمل و اقدام و موضعگیری داشته باشد.
اگر تنها به حج آمدن و طواف و سعی بی هدف و بدون رابطه با امام و بدون پیوند با رهبری و ولایت باشد،فاقد ارزش است و به طواف و قربانی جاهلیت می ماند که تکرار برخی اعمال بیهوده و بی محتوا و بی جهت و بی خط و بدون سازندگی است.
این،سخن و شعار یک هوادار ائمه نیست.سخن خود آن معصومان است که جز با اتکای به خدا و مکتب،سخنی نگفته اند.
ابو حمزه ثمالی،مورد دیگری را از زبان امام باقر (ع) نقل می کند و می گوید:
امام،در حالی که در آستانه دری مشرف به مسجد الحرام نشسته بود ومردم را در حال طواف می نگریست،به من گفت:ای ابا حمزه!این مردم به چه چیز امر شده اند؟
: (من ندانستم که در پاسخ،چه بگویم)
حضرت فرمود:
«انما امروا ان یطوفوا بهذه الاحجار،ثم یاتونا فیعلمونا ولایتهم»2
و در نقل محجة البیضاء،این اضافه را دارد که:
«فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم»
یعنی:مردم مامور شده اند که این سنگها (ی کعبه) را طواف کنند،سپس پیش «ما»آمده و ولایت خود را به «ما»خبر دهند و اعلام کنند و یاری خویش را بر ما عرضه بدارند.
مسئله «عرضه نصر»و«اعلام ولایت »و«دیدار با امام »و«اعلان مودت »و این قبیل تعبیرات،که در اینگونه روایات آمده است،بسیار آموزنده و جالب است.
الزام می کند که زایران خانه خدا،در آنجا امام را ملاقات کنند و اعلام آمادگی برای تبعیت و اطاعت و یاری بنمایند.یعنی اگر نیرویی،امکاناتی،عده و عده ای دارند،به اطلاع ولی خدا برسانند،مواضعشان را در اطاعت از رهبری ائمه،صریح و آشکار،بیان کنند،تا اگر نیازی به آنان بود،ائمه از وجودشان در مسیر اهداف،استفاده کنند.
در حدیثی دیگر،فضیل نقل می کند که:
در حج،امام باقر علیه السلام نگاه به مردمی کرد که گرد کعبه طواف می کردند.فرمود:«در جاهلیت هم اینگونه طواف می کردند (یعنی بدون هدف و معرفت و شناخت و جهت) اینان امر شده اند که کعبه را طواف کنند،آنگاه به سوی ما حرکت کنند و«ولایت »و«مودت »خویش را به ما اعلام کنند و نصرت و یاری خود را به ما عرضه نمایند.»4 ولی چون چنین نمی کردند، حج آنان هم چون اعمال جاهلی بود.
مرحوم فیض کاشانی در وافی،در توضیح این حدیث می گوید:
«معنای سخن امام این است که آنان،بدون شناخت مقصود اصلی از آمدن به زیارت کعبه و طواف خانه خدا چنین می کنند.حضرت ابراهیم وقتی کعبه را ساخت و ذریه خویش را در آنجا ساکن نمود،از خدا خواست که در پاداش آن،دلهای مردم را به سوی ذریه اش جذب کند. خدا هم دعایش را پذیرفت و مردم را فرمان داد تا از هر جا به حج آیند و محبت و نصرت و ولایت خویش را بر ذریه او که پیامبر و اولادش هستند عرضه و اعلام بدارند.تا بدین سبب نجات یابند و درجاتشان بالا رود و در راهی باشد برای شناخت احکام دین و تقویت ایمان و یقین.عرضه داشتن نصرت به این است که به آنان بگویند:آیا در کاری از کارها،به یاری ما نیازتان هست؟...»5
آنچه در این حدیث،محور کلام است،تقویت ایمان و شناخت احکام و اعلام یاری به نفع حق و در رکاب و تحت امر اولاد ابراهیم-که ائمه معصومین اند-می باشد.
مرحوم علامه مجلسی در شرح این روایت می گوید:
«...از شرایط قبول حج آنان،اسلام و ایمان است و آنان به خاطر نداشتن ولایت،مثل آن است که فاقد ایمان و اسلام اند.و در این،توجه دادن به این نکته است که علت وجوب حج،به حضور امام رسیدن و عرضه کردن ولایت و یاری به آنان و فرا گرفتن احکام از آنان است.
آنگاه درباره «عرضه نصرت »می گوید:
«به امامان بگویند:ما از شیعیان شماییم،و آماده یاریتان.اگر ما را به خروج و جهاد،یا هر کار دیگر فرمان دهید،شما را اطاعت می کنیم.»6 شبیه آنچه امت آگاه و انقلابی ایران،در دیدارهایشان با رهبر بزرگ انقلاب،حضرت امام خمینی،مرتبا عرضه «نصر»و«مودت »و اعلام حمایت و اطاعت می کردند و با شعار(ما همه سرباز توایم خمینی،گوش به فرمان توایم خمینی) با رهبر خویش،تجدید بیعت می نمایند.
در حدیث دیگری که همین مضمون نقل شده،راوی،سدیر است.بنا به نقل او،امام باقر (ع) پس از انتقادی که از حلقه های بحث و جلساتی که در مسجد،از سوی ابو حنیفه و سفیان ثوری و...تشکیل می شد،کار آنان را نوعی جلوگیری از«دین خدا»شمرده و آنان را موانع هدایت، قلمداد کرده،و آرزو کرده است که: «کاش اینان در خانه هایشان می نشستند و مردم می گشتند و کسی را که از خدا و رسول به آنان خبر دهد،نمی یافتند.آنگاه پیش ما می آمدند تا از خدا و رسول به مردم خبر دهیم.»7
یعنی راه آموزش احکام خدا و معارف دین،اهل بیت هستند.راهی مطمئن،که دین خدا را به دور از پیرایه ها و آرایشها و بدعتها و آرای شخصی به مردم بیان می کنند.
این مسئله،بخصوص در روزگار امام محمد باقر (ع) که مذهب سازی ها و فرقه بازی ها و جریانات ناسالم فرهنگی و سیاسی گوناگون و تبعیت از آرا و اهواء،رواج بیشتری داشته و برای خیلی ها،امر حق و باطل مشتبه می شده و خط اصلی را گم می کردند،بیشتر اهمیت داشت.و از امام باقر (ع) سخنان مکرری در این زمینه روایت شده است.
از ابو عبیده نقل شده است که:
«امام باقر (ع) وقتی مردم و کارهایشان را در مکه دید،فرمود:کاری است همچون کارهای جاهلیت!به خدا سوگند،اینان مامورند که آلودگی ها را از خود دور کنند، (اشاره به آیه 29 سوره حج:ثم لیقضوا تفثهم) و به نذرهای خود وفا کنند و بر ما بگذرند و ولایت خویش را به ما خبر دهند و نصرت خویش را بر ما عرضه بدارند.»8
قرآن کریم،از جمله تکالیف زایران حج را دورکردن و زدودن چرکها و آلودگی ها از خویش می شمارد (سوره حج آیه 29) و این در سایه دیدار با امام میسر است که الهام بخش خیر و تقوا و اخلاق شایسته و معارف والای دین است و پاک کننده دل و جان و فکر و ذهن.در آیه فوق،امام صادق علیه السلام،کلمه «تفث »را به دیدار و ملاقات امام تفسیر می کند:«التفث لقی الامام،یا:لقاء الامام.»9 چرا که از این طریق،مناسک حج مسلمین جهت یافته و در مسیر سازنده تری هدایت می شود.
حضور امام
حضور امام در حج
وقتی دیدار با امام در موسم حج،ضرورتی بزرگ و تکلیفی کامل کننده فریضه حج باشد، طبیعتا باید امکان این دیدار هم باشد و امام هم در حج حضور داشته باشد.
هم حضور فکری و فرهنگی و تبلیغی، هم حضور شخصی و عینی.
حضور یافتن ائمه در مراسم حج،نشانه دیگری از اهمیت سیاسی این تجمع عبادی است. بهره گیری از فرصتهای کم نظیر این ایام هم با حضور آنان،بهتر و بیشتر میسر است.امامان شیعه در مراسم حج،فراوان حضور می یافتند.
سفرهای متعدد و پیاده امام حسن مجتبی (ع) به زیارت خانه خدا 10 و حضور امام زین العابدین (ع) در حج و شعر معروف فرزدق درباره آن حضرت،در پیش روی خلیفه فاسق، هشام بن عبد الملک 11 ،و همچنین مسافرتهای ائمه دیگر و حضورشان در حج،زمینه این دیدارها را فراهم می کرده است.
یحیی بن یسار نقل می کند که:
ما حج گزاردیم.گذارمان به امام صادق (ع) افتاد.آن حضرت فرمود:ای حاجیان خانه خدا!ای زایران قبر رسول الله!ای پیروان آل محمد!...گوارایتان باد!... 12
که امام،علاوه بر حضور،برخوردهای تبلیغی هم داشته است.
علاوه بر عصر حضور ائمه،در عصر غیبت هم-بنا به برخی روایات-حضرت حجت، (سلام الله علیه) همه ساله در مراسم شرکت می کند،هر چند به صورتی ناشناس که مردم عادی متوجه آن نمی شوند.
محمد بن عثمان-یکی از سفرای چهارگانه و نایب خاص امام زمان-گفته است:
«و الله ان صاحب هذا الامر یحضر الموسم کل سنة فیری الناس و یعرفهم و یرونه و لا یعرفونه. » 13 که گویای حضور همه ساله امام عصر در موسم حج است،به نحوی که مردم را می بیند و می شناسد و مردم او را می بینند ولی نمی شناسند.
امام صادق (ع) فرموده است:
«یفقد الناس امامهم،یشهد الموسم فیراهم و لا یرونه»14
مردم امام خویش را از دست می دهند-در عصر غیبت-و او در موسم حضور می یابد و آنان را می بیند ولی آنان وی را نمی بینند.
و به عبارتی دیگر از امام صادق (ع) اینگونه نقل شده است:
«یشهد المواسم،یری الناس و لا یرونه »که به همان معناست.15
تماس با امام در حج،اگر به عنوان متمم حج و مایه تمامیت و کمال این فریضه الهی بزرگ شمرده شده است،باید با فراهم بودن زمینه اش از سوی خود ائمه باشد.
اینکه امام باقر (ع) فرموده است:
«تمام الحج لقاء الامام » 16
خود آن حضرت هم در مراسم و مواقف حج،حضور می یافته است تا امکان این برخورد و دیدار، میسر باشد.گر چه عملا،به خاطر شرایط خاص اجتماعی و سیاسی،این عمل به صورت ایده آل و مطلوب انجام نمی گرفت.
خود همین تماس،چه بسا زمینه ساز پایه ریزی تشکیلات بوده، و برخوردها و رابطه ها و شناخت نیروها و به کارگیری عناصر مفید،در جهت برنامه ها،از فواید جنبی یا اصلی این «لقاء الامام »بوده است.
این ایجاد رابطه،حتی به صورت غیر مستقیم و با واسطه هم زمینه سازی می شد و پیوند غیر حضوری با مکتب اهل بیت و خط فکری ائمه،فراهم می گشت.
مردمی که از اقصی نقاط ممالک اسلامی آمده اند،می بایست در آن ازدحام و شلوغی و حال و هوای مناجات و عبادت و مناسک و...راهی هم به «خط ائمه »پیدا کنند،که تصحیح کننده نظام فکری و عقیدتی،و جهت بخش ایمان و عمل مردم در مسیر«حق »است.
وصیت امام باقر (علیه السلام) را برای اقامه ی عزاداری و ندبه بر بآن حضرت به مدت ده سال در «منا»، به یاد دارید. قبلا به آن اشاره کردیم و تحلیل و برداشت امام امت و دیگران را هم از این وصیت شگفت، خواندیم.17
اینگونه مراسم سوگواری در مواقف حساس حج، نشاندهنده ی حضور ائمه، حتی در این شکل در فریضه ی حج و هدایت و رهبری فکری- مرامی مردم است . یعنی نشان دادن «راه» و نصب «علامت» و چراغ راهنما و یادآوری اینکه چگونه می توان سراغ ائمه رفت و آنان را فراموش نکرد. در ایام منا، که روز عید و سرور و برکت است نه گریه و اندوه و اشک، وقتی در جمع حجاج، گریه سر داده می شود، توجه ها به سوی آن کانون جلب می شود و «... این خبر را مردم، پس از بازگشت به محل های خود به آنها که از این مواقف دورند نقل می کنند و از این طریق به غائبین هم می رسد و حجت بر مردم تمام می شود. دیگر کسی نمی تواند عذر و بهانه آورد که نمی توانسته به شهری که اقامتگاه «حجت خدا» است دسترسی پیدا کند یا کسی از حجت خدا به خبری بدهد یا بگوید که دعوت امام و گمراهی مخالفانش را نشناختم. در این حال اغلب چنین است که دیگر جاهل قاصر و بی خبری باقی نمی ماند...»18
پاورقی
1- محجة البیضاء،ج 2،ص 153،به نقل از:من لا یحضره الفقیه.
2- وسائل الشیعة،ج 10،ص 254،حدیث 9.
3- محجة البیضاء،ج 2،ص 183،بحار الانوار،ج 96 (بیروتی) ،ص 374.
4- اصول کافی (عربی) ،ج 1،ص 392،حدیث 1.
5- اصول کافی،ج 1،ص 392 (پاورقی)
6- مرآة العقول،ج 4،ص 285.
7- اصول کافی،ج 1،ص 393.
8- اصول کافی،ج 1،ص 392،حدیث 2.
9- وسائل،ج 10،ص 253،حدیث 3 و 4،تفسیر نور الثقلین،ج 3،ص 492.
10- کشف الغمه، اربلی،ج 2،ص 183 و سفینة البحار،ج 2،ماده «حسن ».
11- اعیان الشیعه، (چاپ بیروت) ،ج 10،ص 269.
12- وسائل،ج 10،ص 261 (حاج بیت الله و زوار قبر نبیه و شیعة آل محمد!هنیئا لکم)
13- بحار،ج 52،ص 152،حدیث 4.
14- کافی،ج 1،ص 337 و 339،حدیث 6،بحار،ج 52،ص 151 و غیبت نعمانی (ترجمه،چاپ دار الکتب الاسلامیه،1362 شمسی) ،ص 204.
15- بحار،ج 52،ص 156،حدیث 16.
16- وسائل الشیعه،ج 10،ص 254،حدیث 8 و 12،نور الثقلین،ج 1،ص 183،بحار،ج 96،ص 374.
17- در فصل: «عزاداری، احیاء خط خون و شهادت».
18- مقتل الحسین، عبدالرزاق المقرم، ص 107.
برگرفته از مجله پیام انقلاب شماره ی 136