Main Menu

خاطرات

فراگیری نماز در حرم امام رضا ع

فراگیرى نماز بهترین خاطره من از مشهد مقدس این است که وقتى براى اولین بار به مشهد رفتم، وارد حرم امام رضا که شدیم، آن قدر درهاى حرم و خود حرم بزرگ بود که من به پدرم گفتم: بابا! این جا قصر است؟ و پدرم خنده اى کرد و گفت: نه پسرم، این جا قصر نیست، حرم امام رضا(ع) است، امام هشتم ما. بعد وارد حرم شدیم. پد...ادامه ...

عاشق مولا خستگی نمی شناسد

عاشق مولا خستگی نمی شناسد نقاره ها خاموش و حرم یکپارچه سیاهپوش است. دسته های عزاداری، زنجیر زنان و مویه کنان، یکی پس از دیگری از خیابان های مجاور حرم، وارد آستان مطهر می شوند و بی توجه به سوز سرما و خستگی راه، بر سر و سینه می زنند و مرثیه می خوانند: بر در دوست به امید پناه آمده ایم،همره خیل غم و حسر...ادامه ...

روضه خوان امام حسین در راه مشهد الرضا

روضه خوان امام حسین علیه السلام در راه مشهد الرضامن میان پرتگاه های زندگی زاده و بزرگ شده ام و میان همین پرتگاه ها راه می روم با رعشه های خوف با ترس و تردید. همیشه یک گام که بر می دارم، می ترسم پایین بگذارمش. منتظرم یکی بگوید، این قدم راچطور باید بردارم تا از آن بالا نیفتم پایین. من همه روزهای زندگی...ادامه ...

خاطره عالم سلفی به قبر علی بن موسی الرضاعلیه السلام

زمانی،سختی ورنج بزرگی برایش پیش آمد به مقام پیش آمد به مقام او در طوس رفت و قبرش را زیارت کرد و از خداوند طلب کرد درد و رنجش را برطرف نماید، وخداوند دعایش را مستجاب کرد». ادامه ...

من لیاقتش را دارم؟

توی یکی از رواق ها نشسته‌ای که خادمی از کنارت می گذرد وباچوب پرش گردوغبار روی شیشه های رواق را پاک می‌کند.نگاهی به قسمت‌هایی که خادم هنوز به آنجا نرسیده، می‌اندازی و باخودت می‌گویی اینجاها که هنوز تمیزاست؛ ادامه ...

خاطره یک زائر مسلمان سوئیسی

یک مردم شناس مسلمان سوئیسی طی حضور، درحرم مطهر حضرت رضاعلیه السلام و بازدید از قسمت های گوناگون آستان قدس رضوی معتقد است که بدون ارتباط با خدا زندگی بشر معنا نخواهد داشت. ادامه ...

در آستانه ارادت ،خاطره یک حضور

حضرت استاد ، « علاّمه طباطبائی (ره) صاحب تفسیرشریف المیزان علاقه و شیفتگی خاصی نسبت به ائمه اطهار علیه السلام داشتند؛ چنانکه وقتی نام یکی از آنها برده می شد اظهار تواضع وادب در سیمایشان مشهود بود.» ادامه ...

درخدمت آفتاب

سید محمد حسینی،فرزند سید علی رضا، ساکن مشهد،کوچه ساربان ها هستم.درنوجوانی بر دست بنا بودم. البته بعدها استاد کار شدم .عموم و پدرم در بست پایین خیابان (نواب صفوی) به صورت شرکت مغازه بزاری داشتند. ادامه ...

معجزه عشق

بسمه تعالی معجزه عشق خدایا می خواهم به اذن تو و با نگاه و کلام تو از سفر مقدس کرب و البلا بگویم ، نمی دانم از کجا شروع کنمحبیب من! رَبِّ اشرح لی صدری وَ یَسِّرلی اَمری وَ احلل عُقدةً مِن لِسانی یَفقَهوا قَولی آن گاه که من بخواهم بنده ای را زیارت کنم و او تا به عرش خودم به ملاقاتم بیاید، دل او را هوا...ادامه ...

با خاطرات خدام

لال مادرزادی کنار ضریح نشسته بود.آرنج یکی از خادمین که بالای ضریح بوده به گلدان ضریح اصابت کرد وگلدان روی سر او افتاد.خون زیادی از سر وی جاری شدو او را با سرعت به بیمارستان منتقل کردند. خبر رسید که او قدرت تکلم خود را به دست آورده است.ادامه ...

یک خاطره خوش با اهل بیت علیه السلام

باید به نحوی عمل کنیم که با دیدن چیزی و خاطره ای ، پیوند با اهل بیت (علیهم السلام) مطرح شود، جشن گرفتن و شیرینی و عیدی دادنها ، وجشن تکلیف گرفتن واعطای مدال و اهدای جوایز و تشویق ها اگر در روز تولد امام  معصوم علیه السلام باشد، خواه ناخواه تأثیر غیر مستقیم دارد. ادامه ...

کرامات و معجزات امام رضا (ع)

تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد

علی ماشی از خادمان حرم قدس رضوی (ع) درباره معجزاتی که در حرم مطهر امام (ع) دیده می‌گوید: در آذرماه سال ۱۳۸۳ مفتخر به پوشیدن لباس دربانی حضرت شدم و از ایشان خواستم عنایتی کند و یکی از معجزات خودش را به من نشان دهد. مدتی بود که خدمت برایم عادی شده بود و می‌خواستم برای اطمینان قلبم ایشان عنایتی کنند. س...ادامه ...

داستان مـرگ یک کودک و زنـده شدن دوبـاره پس از چند ساعت توسط امـام رضـا (ع)

خاطره از عبدالله: روزی پیرمردی به همراه دختری که رویش را با چادر پوشانده بود و وی را روی زمین می‌کشید وارد صحن روضه منوره حضرت رضا شد. جلوی او را گرفتم و پرسیدم با این وضع کجا میخواهی بروی. جواب داد این دخترم است و برای گرفتن شفا به محضر حضرت می‌برم. با درخواست من صورتش را باز کرد و شگفت زده دیدم که...ادامه ...

عنایت حضرت امام رضا علیه السلام

آیت اله شیخ حبیب الله گلپایگانی، از علمای مشهور و پارسای مشهد بودند و هر مریضی که نزد ایشان می رفت آقای گلپایانی دست شان را بر موضوع بیماری گذاشته، سوره حمدی می خواندند و بیماری اش بهبود می یافت.ادامه ...

عنایت حضرت امام رضا علیه السلام

در سفری که برای زیارت  به مشهد مشرف شده بودم، بعد از تشرف و زیارت یکی ازخواسته های من از حضرت رضا علیه السلام این بود که به امام رئوف ومهربان عرض کردم، آقا من میخواهم عنایتی فرمایید زمینه ی تبلیغ و سخن گفتن مرا چنانادامه ...

رفع مشکل ازجانب امام رضا علیه السلام

من همواره این مشکل علمی را داشتم که حل آن برایم لاینحل باقی مانده بود که « ای امام رئوف و مهربان چگونه است که شما به بعضی از حوائج مؤمنان سریعاً پاسخ مثبت داده، رفع مشکل می کنید و بعضی ازخواسته ها را دیر  اجابت می کنید و بعضی حوائج را اصولاً اجانب نمی-کنید؟ادامه ...

عنایاتی از طرف امام رئوف

قبلاً مسیحی کاتولیک بودم. از دوران جوانی علاقه ی زیادی به موضوعات عرفانی داشتم. آداب دینی و نیایش های مذهبی کاتولیک ها مرا قانع نمی کرد و به روحم لطافتی نمی بخشید. بدین جهت درمورد دیانت اسلام شروع به تحقیق کردم.ادامه ...

پاسخ مشکل علمی

دوازده سال ازدواج برادرم گذشته بود، ولی از داشتن فرزند محروم بودند.هم چنان درانتظار، دکتر می رفتند، دارو مصرف می کردند و نتیجه ای نمی گرفتند، دارو مصرف می کردند و نتیجه ای ن می گرفتند. مشهورترین دکتر آن زمان آقای دکتر محمودادامه ...

توسل به امام رضا علیه السلام

من طلبه بودم و در شهر قم تحصیل می کردم و هر از چند گاهی به تبریز برای احوال پرسی فامیل می رفتم . در یکی از همین سفرها با عده ای از اهالی روانه ی تبریز شدیم، در آغاز حرکت، به چه دلیلی نمی دانم تمامی سرنشینان به حضرت رضا علیه اادامه ...

فرزند پسر، با عنایت حضرت رضا علیه السلام

پدر بزرگ من که پسر نداشته است و همواره از خداوند فرزند ذکوری را تقاضا می کرده است امّا برخلاف خواسته ی او فرزندی که به دنیا می آمده دختر بوده است. و بدین ترتیب خداوند چهار دختر به اوعنایت می کند، جدّ من که تقریباً از داشتن پسر ناامید بوده نذر می کند که ازگلپایگان پیاده به زیارت حضرت رضا علیه السلام...ادامه ...

عنایتی از طرف امام رئوف من

در سال 1352 شمسی برای زیارت به مشهد آمدم؛ فردی بودم گمنام، کسی چنان که باید مرا نمی شناخت. قصد ماندن ده روز را در مشهد داشتم ومایل بودم که در این ده روز بیکار نباشم. حرم مشرف شدم بعد از زیارت به امام رضا علیه السلام عرض کردم آقا من مایلم دراین چند روز بیکار نباشم ازجهت ارشاد وهدایت جوانان گامی بردا...ادامه ...

شیعه شدن خانم مسیحی با عنایت امام رضا(ع)

خانمی مسیحی، نزد حضرت آیت الله میلانی، به مذهب شیعه گرویده بود.نام او «رانیک اصلانیان» بود و حضرت آیت الله میلانی او را فاطمه نامیده بودند. آن خانم علت شیعه شدن خود را، عنایت امام رضا علیه السلام بیان کرده بود.« من گرفتار درد شدیدی شدم ومدت ها در یکی از بیمارستان های تهران، بستری شدم. توان هر کاری...ادامه ...

خادم حضرت رضا علیه السلام

ما در شهرستان قاین، زندگی می کردیم.درحدود 17 سالگی که نزد استادی مشغول کار بودم، علاقه فراوانی به مشهد داشتم.به مشهد آمدم و در مغازه ای به شاگردی پرداختم وهر روز پس از بستن مغازه به زیارت حضرت مشرف می شدم.یک روز که درحرم مشغول نماز بودم، یکی از خدام برخورد ناصوابی با من کرد که من شدیداً دلخور شدم و...ادامه ...

زیارت حضرت مسیح(ع) در عالم مکاشفه

شخصی در عالم رؤیا مشاهده کرد که عیسی مسیح ومادرش مریم عذرا به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرّف شدند، تختی نهاده شد، آن دو بزرگوار بر آن تخت نشسته و زیارت نامه خواندند و رفتند.روز بعد همان شخص درحرم مشرف بود، ناگهان دید که حرم خلوت شد. آنگاه سقف گنبد شکافته شد حضرت مسیح آن ها تختی گذاشتند و آن دو بزر...ادامه ...

ذره و آفتاب

راوی : حجت الاسلام گلپایگانیمرحوم پدر، در ارتباط با امام رضا علیه السلام حالات عجیب و عشق وافری داشتند. ایشان از فرزندان حضرت رضا علیه السلام محسوب می شدند و شجره نامه ی ایشان به امام رضا علیه السلام می رسد.ایشان درحرم مطهر ريال گاه بیش از چهار ساعت می  ماندند و از طرف سایر معصومین علیه السلام...ادامه ...

دل نوشته ها

لحظه ی سال تحویل

چشمانم رامی بندم به زمانی فکرمی کنم که لحظه سال تحویل درصحن نشسته بودم نفس عمیقی می کشم تا ریه هایم را ازعطر حضور امام رضاپرکنم چشمانم روی گنبد قفل شده اند چشمانم راهاله ای ازاشک پوشانده است برای زندگیم ازامام رضا خیرمی خواهم صدای زنگ ساعت صحن من رابه خود می اورد لحظه سال تحویل نزدیک است امسال سالم...ادامه ...

معجزه عشق

معجزه عشق ای حبیب من! رَبِّ اشرح لی صدری وَ یَسِّرلی اَمری وَ احلل عُقدةً مِن لِسانی یَفقَهوا قَولی خدایا می خواهم به اذن تو و با نگاه و کلام تو از سفری مقدس وسرزمینی که کرب و البلایش نامند بگویم ،اآیا ذنم می دهی ؟وحال از کلام خودت می گویم وعشق بازی ات با بندگانت آن گاه که من بخواهم بنده ای را زیارت...ادامه ...

یک حرم واقعی

تا به حال حرم واقعی ندیده بود. نمی دانست امامزاده ی شهرشان هم حرم حساب می شود یا نه.اما نه ، مثل اینکه اینجا خیلی فرق داشت. خیلی شلوغ تر بود.خیلی بزرگتر. اصلاً یک جور دیگر بود. نمی توانست کلمه اش را پیدا کند.ادامه ...

معراج ما

وهر انسانی را معراجی هست که او را به خدا نزدیک تر می کند ...شبیه معراج پیامبر(صلی الله علیه وآله) ...و معراج ما از زمینی که درآن زندگی می کنیم تا مشهد است...شاید بگویی معراج پیامبر(صلی الله علیه وآله) از زمین تا هفت آسمان بود ...من برایت می گویم که این معراج هم از زمین تا آسمان است ...ادامه ...

کلمه

هوالّلطیف (ءَامّن یُجیبُ المُضطَرّ اِذا دعاهُ وَ یکْشُفُ السّوء)سلام مهربانترین ِمن! سلام تنها امید و دارایی ِ این  کمترین دراین زمین غریب و راه پیچ در پیچ...ادامه ...

از دَر هشتم بهشت

از طلب عبور کردمعشق ندیده و بی معرفت  پراز نیازادامه ...

لحظه اذان

همیشه شنیده ام که دعا بین اذان و اقامه، رد نمی شود.همیشه لحظه های اذان حس کردم کسی منتظر است.حس کردم باید با کسی حرف بزنم . کسی که بهانه ی دلم است وخوب حرف هایم را می شنود.ادامه ...

با شرط لا اله الی الله

دستِ من نیست باورکن    قلم خودش ایستاد و انگشتانِ از نفس افتاده ام را در آغوش کشیدادامه ...

تنها پل دل و آسمان

اشك كه هميشه بد نيست.اصلاً هيچ وقت بد نيست.اصلاً هيچ چيزي مال خود آدم نيست جز همين اشك.ببين ميوه‌ي دلت است كه مي‌بارد و مي‌تواند آرامت كند.ادامه ...

جادّه‌اي پشت درخت سيب

من ناراحتم و هاي هاي گريه مي‌كنم. فكر مي‌كنم تنهام و همين ناراحت‌ترم مي‌كند. من اينجا را دوست ندارم و نمي‌دانم كجا را هم دوست دارم. اين آدم‌هاي دور و برم را نمي‌شناسم اما انگار تمام دارايي من همين‌ها هستند.   ادامه ...

به عشقت هر روز آب بده و كمي نان

او هم مغرور بود و هم حسود. از اول هم تو را دوست نداشت. چون خدا تو را دوست داشت، چون خدا تو را بيشتر دوست داشت و به تو امتيازي ويژه داد. نمي‌توانست يا نمي‌خواست بفهمد كه تو چه چيزي بيشتر از او داري. ادامه ...

بارانی سرخ از زمین به آسمان...

آنچه این حادثه را بر من آسان می‎کند، آن است که در برابر چشم پروردگار رخ می‎دهد! ادامه ...

کافی ست فکر کنی فاصله ایی هست

به آسمان نگاه می­کنم. به فاصله­ایی که عددش را هم نمی­توانم بخوانم. به صفرهایی که هر کدام بغضی­ست که در گلویم قِل می­خورد. به قدّم نگاه می کنم که تا درخت سیب هم نمی­رسد و به پاهایم و کفش­هایی پر از ستاره که تا کنون آسمان را ندویده ­اند. از زمین تا تو، می­دانم! ادامه ...

روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر

روی بنمای و وجود خودم از یــــــــــاد ببر  خرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا گو بیا  سیــــــــــل غــم و خانـه ز بنیاد ببر ادامه ...

از همان دعاهايِ مستجاب

كاش اين قطار واقعاً مرا به تو مي‌رساند. كاش زمان به عقب برمي‌گشت و من آن عَماري را مي‌ديدم و آن صدايي كه مي‌گويد:انا مِن شروطها... ادامه ...

آسماني در قلب زمين

  ابرها پر از بغض بودند و پرندگانِ شهر آنچنان بي‌تاب كه روز و شب را نمي‌شناختند. جنگل را دلهره گرفته بود و تمام آهوها رم كرده بودند انگار دنبال جايي براي پناه مي‌گشتند و نمي‌يافتند. اشك، چشم‌هاي كشيده و محزونشان را گرفته بود. ادامه ...

اشعار