محمود ژولیده
شام تنهایی من نور خدا میخواهد | شب تاریک ، مهِ فاطمه را می خواهد |
من غریب و تو غریبی به غریبيت قسم | خانه ی غربتم ای دوست رضا می خواهد |
وقت مُردن ز عمل دست همه کوتاه است | مُحتَضر از کرم یار عطا می خواهد |
سنگ سلمانی مارا مکن ای دوست طلا | که دلِ تنگ من ایوان طلا می خواهد |
بَرْزَخَم بی گل ِ رویِ تو چو دوزخ گردد | با تو این خانه بهشت است که را می خواهد |
تو که سلطانی و ازسلطنتت کم نشود | گوشه ی چشمی ازآن شاه گدا می خواهد |
ای قدمگاه تو پلک نگه منتظران | این قدمگاه قدم های ترا می خواهد |
مَحرمم کن به حرم ای حرمت کعبه ی دل | این دل خسته زتو کرب و بلا می خواهد |