- مقدمه
- عبادت و نيايش
- انس به قرآن و تأمل درآن
- اطاعت از ولي امر
- علم و دانش
- امر به معروف و نهي از منكر
- هشياري سياسي
- تواضع و فروتني
- احترام و محبت به ديگران
- احترام به حقوق دیگران
- حرمت مؤمن
- ارزش طعام مساکین
- پی نوشت ها
مقدمه
پيشوايان شيعه تمام عمر خويش را صرف بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و تنها هدف و مقصدشان نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده، نورشان از بسيط خاك تا آن سوي افلاك و از عالم ملك تا آن سوي ملكوت اعلي پرتوافشاني كرده و مي كند.
در اين مختصر با استفاده از رهنمودهاي معصومين عليهمالسلام و علماي بزرگوار در محضر درخشان ترين سيماي نوراني از تبار امام كاظم عليهالسلام و آفتاب خطّه خراسان مي نشينيم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مي گيريم.
دستت نميرسد كه بچيني گلي ز شاخ باري بپاي گلبن ايشان گياه باش
عبادت و نيايش
1 ـ عبادت و نيايش
امام خميني مينويسد: فرموده ائمه عليهمالسلام كه: «عبادت ما عبادت احرار است كه فقط براي حب خداست، نه طمع به بهشت يا ترس از جهنم است» از مقامات معمولي و اول درجه ولايت است. از براي آنها در عبادات حالاتي است كه به فهم ما و شما نمي گنجد. 6
و در جاي ديگر مي فرمايد: شما خيال مي كنيد گريه هاي ائمه طاهرين عليهمالسلام و ... براي تعليم بوده و مي خواسته اند به ديگران بياموزند؟ آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخي كه داشتند از خوف خدا مي گريستند و مي دانستند راهي كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناك است. از مشكلات، سختي ها ناهمواريهاي عبور از صراط كه يك طرف آن دنيا و طرف ديگرش آخرت ميباشد و از ميان جهنم ميگذرد خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ، قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از اين روي هيچگاه آرام نداشته و همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه ميبردند. 7
شيخ صدوق متوفا به سال 381 از ابراهيم بن عباس نقل مي كند كه:
حضرت رضا عليهالسلام در شب كم مي خوابيد و بيشتر بيدار مي ماند، اكثر شب هايش را از اول شب تا صبح احيا مي داشت و به عبادت و نيايش مي پرداخت . 8
و حتي اهل منزل خود را به نماز شب وادار مي ساخت. شيخ صدوق در جاي ديگر از رجاء بن ابي ضحاك نقل ميكند كه وي گفت: مأمون به من مأموريت داد تا حضرت رضا عليهالسلام را به اجبار از مدينه به مرو بياورم تا تحت نظر باشد و دستور داشتم از راه مخصوصي امام را بياورم و وي را از قم عبور ندهم چون مركز شيعيان بود و احتمال شورش ميرفت و شب و روز مي بايست به نگهباني از آن حضرت مشغول باشم. از مدينه تا مرو با حضرت بودم، به خدا سوگند كسي را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقات نديدم. و سپس به تفصيل، كيفيت اداي نمازها و ذكرها و راز و نيازهاي حضرت را شرح مي دهد. 9
آن حضرت درباره وحشت و هراس شيطان از نماز و نمازگزار مي فرمايد: شيطان همواره از مؤمني كه مراقب وقت نمازهاي پنجگانه اش باشد در هراس است و در صورتي كه وي نمازهاي خود را ضايع كند بر او جرأت پيدا مي كند و كم كم او را در گناهان بزرگ مي اندازد. 10
برخيز و شست و شو كن با اشك خود وضو كن تحصيل آبرو كن در پيشگاه يزدان
دور افكن اين ريا را وين كبر و اين هوي را يكدم بخوان خدا را چون عاشقي پريشان
انس به قرآن و تأمل درآن
2 ـ انس به قرآن و تأمل درآن
اصولاً پيوند ميان قرآن و عترت پيوندي عميق، جاودانه و پايدار است كه حديث شريف ثقلين بدان شهادت داده است. شيخ صدوق از يكي از معاصران حضرت چنين نقل كرده است: همه كلام حضرت و جواب ها و مثال هايش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز يك بار قرآن را ختم مي كرد و مي فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم ميتوانم آن را ختم نمايم اما هرگز به آيه اي نمي رسم مگر اينكه در معناي آن و اينكه درباره چه چيزي و در چه وقتي نازل گشته، مي انديشم. 11آن حضرت در مورد پيروي از قرآن مي فرمايد: قرآن كلام و سخن خداست از آن نگذريد و هدايت را در غير آن نجوييد كه گمراه مي شويد. 12
اطاعت از ولي امر
3 ـ اطاعت از ولي امر
اساسا تمامي ائمه اطهار عليهمالسلام تا قبل از رسيدن به مقام امامت مطيع ترين فرد نسبت به ولي امر خويش بوده اند. امام كاظم عليهالسلام فرمودهاند:«علي، پسرم، بزرگترين فرزندم است و سخنانم را شنواتر و دستوراتم را مطيع تر است». 13
و اينك ما كه در زمان غيبت حضرت صاحب العصر عليهالسلام بسر مي بريم نيز بايستي با تمام توان خويش از ولايت فقيه كه منصب نمايندگي از جانب حضرت حجت علیه السلام است، حمايت و پاسداري نماييم. و چه بسيار دور از حقيقت اند آنان كه با طرح شبهات كودكانه مي خواهند اصل ولايت فقيه را زير سؤال برند، در صورتي كه اطاعت از ولي فقيه در زمان غيبت، مورد تصريح حضرات معصومين عليهمالسلام قرار گرفته است و حضرت امام خميني نيز به تفصيل در كتاب ولايت فقيه به شرح آن پرداخته اند.
در قسمتي از كتاب فوق مي خوانيم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور كه پيغمبر اكرم مأمور اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام بود و خداوند او را رئيس و حاكم مسلمين قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است فقهاي عادل هم بايستي رئيس و حاكم باشند و اجراي احكام كنند و نظام اجتماعي اسلام را مستقر گردانند. 14
علم و دانش
4 ـ علم و دانش
شيخ طبرسي از علما و دانشمندان قرن ششم نقل ميكند كه: .. امام كاظم عليهالسلام همواره به فرزندان خويش مي فرمود: اين برادر شما، علي بن موسي، عالم آل محمد است، پس از وي در مورد اديان خود بپرسيد و آنچه به شما تعليم ميدهند را حفظ كنيد، چرا كه از پدرم امام صادق عليهالسلام چندين بار شنيدم كه ميفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و اي كاش او را درك ميكردم. 15 يك بار خود آن حضرت فرمودند: من در روضه مسجد النبي صلي الله عليه وآله وسلم مي نشستم، در مدينه دانشمندان زيادي بودند، هرگاه يكي از آنها در پاسخ دادن به مطلبي عاجز مي گشت، همگي به من اشاره ميكردند و مسائلي را پيش من مي فرستادند و من به آنها پاسخ ميدادم. 16 آري! از سربلندي نديده قافش صداي سيمرغ.
شيخ طبرسي از هروي نقل كرده است كه: هيچ كس را دانشمندتر از علي بن موسي الرضا عليها لسلام نديدم و هيچ دانشمندي نيز وي را نديد مگر اينكه همانند من به فضل و دانش او شهادت داد.17
شيخ صدوق مينويسد: مأمون افرادي را از فرقه ها و گروه هاي مختلف و گمراه دعوت ميكرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پيروز شوند و اين به جهت حقد و حسدي بود كه نسبت به آن حضرت در دل داشت، اما امام با كسي به بحث ننشست جز آنكه در پايان به فضيلت آن حضرت اعتراف كرد و در برابر استدلال امام سر فرود آورد. 18
آري «چراغي را كه ايزد برفروزد» هيچكس را توان خاموشي آن نخواهد بود.
خود حضرت امام رضا عليهالسلام مي فرمايد: ... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجيل با انجيلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صائبين با زبان عبري خودشان و بر هربذان با زبان فارسيشان و بر روميان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال كنم. و آنگاه كه هر دستهاي را محكوم كردم و دليلشان را باطل ساختم و دست از عقيده و گفتار خود كشيدند و به گفتار من گراييدند مأمون در مييابد مسندي كه بر آن تكيه كرده است حق او نيست و در اين هنگام پشيمان مي گردد. سپس فرمود: «ولا حول ولا قوة الا باللّه العلي العظيم». 19
امر به معروف و نهي از منكر
5 ـ امر به معروف و نهي از منكر
طبق تصريح آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهمالسلام امر به معروف و نهي از منكر از اهميت ويژهاي برخوردار است و اصولاً ساير واجبات به واسطه آن دو برپا ميگردند.
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرموده است: امر به معروف و نهي از منكر را ترك مكنيد كه در غير اين صورت ستمگران بر شما مسلط ميگردند و آنگاه هر قدر هم كه دعا كنيد اجابت نمي شود. 20
در جاي ديگر نيز فرمودهاند: قوام دين در سه چيز خلاصه ميشود: امر به معروف، نهي از منكر و اقامه حدود. 21
با توجه به فرمايش حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم كه بالاترين جهاد سخن عدلي است كه نزد فرمانرواي ظالمي ايراد گردد حضرت رضا عليهالسلام در مقاطع مختلف زندگي خويش با جلوه هاي گوناگون توانست با بالاترين جهاد سياستهاي باطل زمامداران ستمگر زمان خويش را نقش بر آب نمايد و چهره حق و حقيقت را بنماياند.
نقش امر به معروف و نهي از منكر به حدّي در زندگي آن حضرت بارز بود كه يكي از مهمترين علل شهادت حضرت رضا عليهالسلام محسوب ميگردد. مرحوم شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا عليهالسلام در باب اسباب شهادت آن حضرت، سه خبر نقل كرده است كه مؤيد ادعاي مزبور مي باشد. 22
و جالب اينجاست كه در ضمن خبر اول حضرت به پرونده ثروت هاي بادآورده مأمون و غيرقانوني بودن آنها نيز اشارت كرده است.
مرحوم شيخ كليني متوفا به سال 329 درباره عذاب تاركان امر به معروف و نهي از منكر حديثي از امام رضا عليهالسلام نقل كرده كه آن حضرت از قول رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده: زماني كه امت من نسبت به امر به معروف و نهي از منكر سهل انگاري كنند و مسؤوليت را به گردن يكديگر اندازند و هر كس منتظر اين باشد كه ديگري آن را انجام دهد در اين صورت بايستي منتظر عذاب الهي باشند و اين كار آنها به منزله اعلان جنگ با خداست. 23
يكي از كنيزان مأمون چنين گفته است: «هنگامي كه در منزل مأمون بوديم در بهشتي از خوردنيهاي و نوشيدنيها و بوي خوش و پول فراوان بسر ميبرديم اما همين كه مأمون مرا به امام رضا عليهالسلام بخشيد ديگر از آن همه ناز و نعمت خبري نبود، زني كه سرپرست ما بود، شب ما را بيدار ميكرد و به نماز وادار ميساخت كه بر ما سخت و گران ميآمد و آرزو ميكردم از آنجا رهايي يابم 24
كه البته به زودي توسط حضرت به ديگري بخشيده شد زيرا لياقت خدمت در منزل امام را نداشت.
همانطور كه ملاحظه ميشود، امام نسبت به نماز شب خواندن اهل منزل عنايت داشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند كه آنها را در آن موقع بيدار نمايند.
در اينجا يادآوري اين نكته بجاست كه ميان «تحميل عقيده» و «تحميل عمل در برخي امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن كريم ميخوانيم: «لا اكراه في الدّين» 25 [در دين تحميل عقيده راه ندارد.] در صورتي كه تحميل عمل در برخي از موارد كه مصلحت بالاتري وجود دارد نه تنها جايز بلكه ضروري ميباشد. به عنوان مثال وقتي معلمي دلسوز، دانش آموز خود را به انجام کارهاي از تكاليف وادار ميسازد، هيچگاه نميخواهد تحميل عقيده نمايد بلكه به خاطر در نظر گرفتن صلاح و مصلحت دانشآموزش به وي نوعي عمل را اجبار ميكند و چه بسا همان دانش آموز پس از رسيدن به مدارج عالي علمي از كار معلم بسيار خشنود و دلشاد گردد.
تذكرات دلسوزانه خميني كبير را مروري دوباره كنيم: بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران ميشود از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است بطورقاطع اگر جلوگيري نشود همه مسؤول ميباشند و مردم و جوانان حزب اللّهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند به دستگاههاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند خودشان مكلف به جلوگيري هستند خداوند تعالي مددكار همه باشد. 26
هشياري سياسي
6 ـ هشياري سياسي و سازش ناپذيري
ائمه عليهمالسلام نه فقط خود با دستگاههاي ظالم و دولتهاي جائر و دربارهاي فاسد مبارزه كرده اند بلكه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده اند، بيش از پنجاه روايت در وسائل الشيعه و مستدرك و ديگر كتب هست كه « از سلاطين و دستگاه ظلمه كناره گيري كنيد و به دهان مداح آنها خاك بريزيد، هر كس يك مداد به آنها بدهد يا آب در دواتشان بريزد چنين و چنان ميشود ..» خلاصه دستور دادهاند كه با آنها به هيچ وجه همكاري نشود و قطع رابطه بشود. 27
امام خميني در جاي ديگر اينطور مي فرمايند: ائمه ما عليهمالسلام همه شان كشته شدند براي اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم بودند اگر چنانچه امام هاي ما تو خانه هايشان مي نشستند، محترم بودند، روي سرشان مي گذاشتند ائمه ما را، لكن مي ديدند هر يك از اينها حالا كه نميتواند لشکركشي كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست، دارد در زيرزميني اينها را از بين مي برد، اينها را مي گرفتند حبس مي كردند .. 28
مرحوم شيخ كليني از قول يكي از ياران امام رضا عليهالسلام مي نويسد:
پس از آنكه حضرت رضا عليهالسلام به امامت رسيد سخناني ايراد فرمود كه بر جان وي ترسيديم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبي آشكار كردي كه بيم داريم اين طاغوت هارون بر عليه شما اقدامي كند، و حضرت در جواب فرمود: هر كاري ميتواند انجام دهد .. 29
يكي ديگر از ياران حضرت ميگويد: به امام عرض كردم: شما خود را به اين ا مر يعني امامت شهره ساخته و جاي پدر نشستهايد، در حالي كه از شمشير هارون خون مي چكد و دوران اختناق عجيبي حكم فرماست، شما با چه جرأتي چنين ميكنيد؟! كه آن حضرت با پاسخ خود به وي فهماند كه اين مسائل و مأموريت هاي ائمه عليهمالسلام قبلاً از جانب الهي تعيين شده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد. 30
امام هشتم با هشياري سياسي خويش توانست پس از مرگ هارون كه در سال دهم از امامت حضرت اتفاق افتاد در دوران نزاع و كشمكشهاي ميان دو برادر يعني امين و مأمون به ارشاد و تعليم و تربيت شيعه ادامه دهد. و بالاخره پس از به قدرت رسيدن مأمون، با حركتها و موضع گيريهاي دقيق و حكيمانه نقش عظيم خويش را به خوبي ايفا نمود.
همانطور كه معروف است مأمون در ميان خلفاي بني عباس از همه داناتر و زيركتر بود، از علوم مختلف آگاهي
داشت و تمام اينها را وسيلهاي براي پيشبرد قدرت شيطاني خويش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فريبي وي بود. وي با طرح يك نقشه حساب شده، ولايت عهدي حضرت را پيشنهاد كرد كه اهداف مختلفي را دنبال مي نمود از جمله: در هم شكستن قداست و مظلوميت امامان شيعه و پيروانشان، مشروعيت بخشيدن به حكومت خويش و خلفاي جور قبلي و كسب وجهه و حيثيت براي خويش، تخطئه شيعيان مبني بر عدم اعتنا به دنيا و رياست، كنترل مركز و كانون مبارزات، دور كردن امام از مردم و تبديل امام به يك عنصر درباري و توجيه گر دستگاه.
مقام معظم رهبري حضرت آيةاللّه خامنه اي مدظله العالي ضمن برشمردن و توضيح اهداف فوق فرموده اند:
در اين حادثه، امام هشتم علي بن موسي الرضا عليهالسلام در برابر يك تجربه تاريخي عظيم قرار گرفت و در معرض يك نبرد پنهان سياسي كه پيروزي يا ناكامي آن ميتوانست سرنوشت تشيع را رقم بزند، واقع شد. در اين نبرد رقيب كه ابتكار عمل را بدست داشت و با همه امكانات به ميدان آمده بود مأمون بود. مأمون با هوشي سرشار و تدبيري قوي و فهم و درايتي بيسابقه قدم در ميداني نهاد كه اگر پيروز ميشد و اگر ميتوانست آنچنانكه برنامهريزي كرده بود كار را به انجام برساند يقينا به هدفي دست مييافت كه از سال چهل هجري يعني از شهادت علي بن ابيطالب عليهالسلام هيچ يك از خلفاي اموي و عباسي با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست يابند يعني ميتوانست درخت تشيع را ريشه كن كند و جريان معارضي را كه همواره همچون خاري در چشم سردمداران خلافت هاي طاغوتي فرو رفته بود بكلي نابود سازد. اما امام هشتم با تدبيري الهي بر مأمون فائق آمد و او را در ميدان نبرد سياسي كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد و نه فقط تشيع ضعيف يا ريشه كن نشد بلكه حتي سال دويست و يك هجري يعني سال ولايتعهدي آن حضرت يكي از پر بركت ترين سالهاي تاريخ تشيع شد و نفس تازهاي در مبارزات علويان دميده شد و اين همه به بركت تدبير الهي امام هشتم و شيوه حكيمانهاي بود كه آن امام معصوم در اين آزمايش بزرگ از خويشتن نشان داد. 31
آري نمونه هاي هشياري و تيزبيني آن حضرت در قضاياي متعددي جلوه گر است مانند ماجراي نماز عيد كه هر چند با پيشنهاد مأمون بود اما حركت و شيوه حضرت به گونهاي بود كه مأمون دستور جلوگيري از اقامه نماز را صادر كرد و به قول رهبر عزيزمان «مأمون را در ميدان نبردي كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد.»
تواضع و فروتني
7 ـ تواضع و فروتني
مرحوم شيخ صدوق به نقل از يكي از معاصران حضرت رضا عليهالسلام مينويسد:
چون سفره انداخته ميشد، غلامانش حتي دربان و نگهبان نيز با او سر يك سفره مينشستند. 32
مرحوم كليني طبق حديثي فرموده: شبي امام مهمان داشت، در ميان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواست آن را اصلاح نمايد ولي حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت. 34
مرحوم علامه مجلسي متوفا به سال 1111 چنين نقل كرده است: مردي از اهالي بلخ گويد: در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وي سفره انداخته شد و خدمتكاران و غلامان، چه سياهان و چه غير ايشان، همگي را بر سر يك سفره نشاند، به امام عرض كردم: فدايت شوم خوب بود براي اينها سفره جداگانهاي ميانداختيد. حضرت فرمود: ساكت باش. پروردگار همه يكي است، پدر و مادر همه يكي است و پاداش و جزا فقط به عمل بستگي دارد نه بر حَسَب و نَسَب و جاه و مقام . 35
احترام و محبت به ديگران
8 ـ احترام و محبت به ديگران
مرحوم اِربلي از دانشمندان قرن هفتم در خبري كه نقل نموده است از قول يكي از معاصران امام رضا عليهالسلام
مينويسد: هرگز نديدم كه امام در سخن خويش نسبت به كسي بي احترامي كند و هرگز نديدم كه كلام ديگري ر اقطع كند، و ميگذاشت تا سخنانش به پايان رسد .. هيچگاه در برابر كسي كه مقابلش نشسته بود پاهايش را دراز نميكرد و تكيه نميزد. هرگز نديدم به هيچ يك از خدمتكاران و غلامانش ناسزا گويد .. 36
آن حضرت فرموده است: محبت به ديگران نيمي از عقلانيت و خرد ورزي است. 37
و از آنجا كه درصد قابل توجهي از كينه ها و دلخوري ها به سبب سخنان بي مورد و بعضا نيشداري است كه نسبت به يكديگر اظهار ميگردد و شايد در اكثر موارد نيز بي قصد و غرض باشد آن حضرت فرموده اند: سكوت موجب جلب محبت ميگردد. 38
احترام به حقوق دیگران
9- احترام به حقوق دیگران
سليمان جعفرى مىگويد:... من با حضرت رضا علیه السلام وارد منزلشان شديم، حضرت ديدند غلامانشان مشغول گلكارى هستند و كارگر سياه چهرهاى هم با آنها مشغول كار است. حضرت فرمود، اين كيست با شما؟ غلامان گفتند او را آوردهايم به ما كمك كند و چيزى هم به او بدهيم. حضرت فرمود، آيا مزد او را معين كردهايد؟ گفتند نه، ما هر چه به او بدهيم راضى است.
حضرت بسيار خشمگين شدند به طورى كه مىخواستند غلامان خود را با تازيانه ادب كنند، من پيش رفته گفتم، فدايتان شوم چرا ناراحت شديد؟! حضرت فرمود: آخر من چندين بار آنها را از مانند اين كار منع كردهام كه به هيچ كس كارى ندهند مگر مزد و اجرت او را تعيين كنند.- اى سليمان- بدان اگر كارگرى براى تو كارى كرد بدون تعيين اجرت غالبا چنين است- اگر سه برابر اجرتش را هم به او بدهى باز گمان مى كند. كم دادهاى و اگر مزد او را تعيين كردى، اگر همان مقدار هم بدهى ترا سپاسگزار است و اگر يك ذره اضافه كنى آنرا بحساب مىآورد و میفهمد كه به او زيادى هم دادهاى.
حرمت مؤمن
10-حرمت مؤمن
يسعبن حمزه مىگويد: من در مجلسى با حضرت رضا علیه السلام مشغول صحبت بودم و عده زيادى هم براى پرسش از مسائل حلال و حرام جمع شده بودند كه مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و سلام كرد و عرضه داشت من دوستى از دوستداران شما و اجداد شما هستم و از حج مىآيم، زاد و توشه ام گم شده اگر ممكن است كمكى بفرمائيد كه من به شهرم برسم كه اين نعمتى است بر من از جانب خداى تعالى، پس چون به شهرم رسيدم آنرا از جانب شما صدقه مى دهم چون من احتياجى به صدقه ندارم.
حضرت فرمود: بنشين، خدا تو را رحمت كند. حضرت رو كردند به مردم و با آنها سخن گفتند تا وقتى كه متفرق شدند و فقط آن مرد و من و سليمان جعفرى و خيثمه باقى مانديم. حضرت فرمود، اجازه مى دهيد من به داخل منزل بروم؟
بلند شدند و داخل رفتند و بعد از لحظاتى آمدند پشت در و دست مبارك خود را از بالاى در خارج كردند و فرمودند: كجاست آن مرد خراسانى؟ آن مرد گفت: بله اينجا هستم. حضرت فرمود: اين دويست دينار را بگير و كار خود را انجام بده و به آن متبرك شو و از طرف من هم لازم نيست صدقه دهى، بيرون برو كه من ترا نبينم و تو مرا نبينى. آن مرد خارج شد. وقتى حضرت آمدند، سليمان گفت فدايت شوم شما كه عطاى وافر و زيادى به اين مرد فرموديد چرا روى نازنين خود را از او پوشانديد؟ حضرت فرمود، تا مبادا ذلت سؤال را در چهره اش ببينم. آيا مگر نشينده اى كه رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود: هر كس حسنه و كار نيك خود را مستور بدارد، برابر است با هفتاد حج و هر كس سيئه و كار زشت خود را آشكار كند خوار مىشود و هر كس زشتى خود را بپوشاند و عمل خلافش را در پنهان انجام دهد بخشيده خواهد شد؟!
ارزش طعام مساکین
11- ارزش طعام مساکین
معمربن خلاد مى گويد: وقتى حضرت رضا علیه السلام مى خواستند غذا بخورند يك كاسه بزرگى را كنار سفره مى گذاشتند و از بهترين غذاها، از هر كدام مقدارى، در آن كاسه مى ريختند و مى فرمودند آنرا به مساكين بدهند. سپس اين آيه مباركه را قرائت مى فرمودند: فلا اقتحم العقبة - سوره بلد آيه 11 - «پس انسان. آن گردنه هاى سخت را نتواند پيمود» و بعد مى فرمود، چون خداوند مىدانست كه براى هر انسانى، آزاد كردن بنده، مقدور نيست راهى براى رسيدن به بهشت قرار داد با اطعام طعام.
اخلاق امام رضا علیه السلام در بيان روايات :
او بسيار به مستمندان رسيدگى مى كرد. به دادن صدقه به ويژه در شبهاى تار و به صورت پنهانى بسيار مبادرت مى كرد. با خدمتگزارانش كنار يك سفره مى نشست و غذا مىخورد. هيچ فرقى ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نمى گذاشت، مگر براساس تقوا. همواره متبسم و خوشرو بود. بهترين بخش غذاى خود را قبل از تناول، براى گرسنگان جدا مى ساخت. با فقرا مى نشست. در تشييع جنازه شركت مى جست. خدمتكارى را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمى خواند. با صداى بلند و با قهقهه هرگز نمى خنديد. رفع نياز مؤمنان و گره گشايى از ايشان را بر ديگر كارها مقدّم مىداشت. روى حصير مىنشست. قرآن زياد تلاوت مى كرد. با گفتارش دل كسى را نرنجانيد. سخن هيچ كس را ناتمام نمى گذاشت و نمى شكست. هيچ نيازمندى را تا حد امكان رد نكرد. پاى خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نمى كرد. در حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچ گاه تكيه نزد. همواره ياد خدا بر زبان جارى داشت. از اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت. به مسافرى كه پول خود را تمام و يا گم كرده بود، بدون چشم داشت، هزينه سفر مى داد. در دادن افطارى به روزه داران كوشا بود. به عيادت بيماران مى رفت. در معابر عمومى، آب دهان خود را نمى انداخت. از ميهمان شخصا پذيرايى مى كرد. هنگامى كه بر جمعى كنار سفره وارد مى شد، اجازه نمى داد تا براى احترام وى از جاى برخيزند. به سخن ديگران كه وى را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشى داشتند، با دقت كامل گوش مى داد. خويش را به بوى خوش معطر مى كرد، به خصوص براى نماز. به نظافت جسم و لباس به ويژه موى سر توجّه داشت. قبل از غذا دستها را مىشست و با چيزى خشك نمى كرد، بعد از غذا نيز آنها را مى شست و با حوله اى خشك مى كرد. اگر غذايى از حد نياز زياد مى آمد، آن را هرگز دور نمى ريخت. در حضور ديگران به تنهايى چيزى نمى خورد. بسيار بردبار و شكيبا بود. كارگرى را كه به مبلغ معين اجير مى كرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا مى كرد. با همگان با رافت و خوشرويى روبرو مى شد. بسيار فروتن بود. به فقرا و بيچارگان بسيار مى بخشيد و آن را براى خود پس انداز مى دانست. 39
كتاب فضل ترا آب بحر كافي نيست
كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم
پی نوشت ها
پی نوشت ها:
1- بحارالانوار 5 : 261.
2- همان 18: 382.
3- بصائر الدرجات: 23.
4- بحارالانوار ج 43 ص12 به بعد.
5- ولايت فقيه: 67، قطع جيبي.
6- شرح چهل حديث: 57.
7- جهاد اكبر: 287، قطع جيبي.
8- عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 184، بحارالانوار 49: 90.
9- عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 180.
10- همان 2: 28.
11- امالي صدوق: 525، عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 180، اعلام الوري 2: 63، بحارالانوار 49: 90.
12- مسند الرضا عليهالسلام 1: 294 به بعد.
13- بحارالانوار 49: 19.
14- ولايت فقيه: 92.
15- اعلام الوري 2: 64، كشف الغُمّه 2: 317، حلية الابرار 2: 302، اثبات الهداة 6: 28، احقاق الحق 12: 354، بحارالانوار 49: 100.
16- همان.
17- همان.
18- عيون اخبار الرضا عليهالسلام 1: 179، بحارالانوار 49، 179.
19- عيون اخبار الرضا عليهالسلام 1: 154، بحارالانوار 49، 174.
20- نهج البلاغة نامه 47.
21- غررالحكم 4: 518.
22- عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 237.
23- كافي 5: 59.
24- عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 179.
25- بقره/256.
26- وصيتنامه الهي ـ سياسي، صحيفه نور 21: 195.
27- ولايت فقيه: 207.
28- صحيفه نور 2: 166.
29- كافي 1: 487.
30- همان 8: 257.
31- پيام مقام معظم رهبري در زمان رياست جمهوري به نخستين كنگره جهان حضرت رضا عليهالسلام : 10.
32- عيون اخبار الرضا عليهالسلام 2: 180، اعلام الوري 2: 63، كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90.
34- كافي 6: 283.
35- بحارالانوار 49: 101.
36- كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90.
37- تُحَف العقول: 326.
38- همان.
39- ماهنامه کوثر