- معنای لغوی ولایت
- دیدگاه علامه طباطبایی ره
- چگونگی اعتقاد
- امامان،هادیان امت
- امام، نوری در تاریکی
- اجر رسالت
- موضع گیری امت
- کمال دین
- نعمت حقیقی
معنای لغوی ولایت
معنای لغوی ولایت
1« هنالک الولایه لله الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا »
آنجا ولایت اختصاص به خداوند دارد که اوست حق، و اوست پاداش و فرد اختیار شده، و اوست عاقبت اختیار شده و پسندیده
کلمه ولایت که مصدر و یا اسم مصدر است از ریشه « و ل ی » بوده و در قرآن بیش از دویست مورد به کار رفته است.
راغب اصفهانی در مفردات « ولاء » را چنین معنا می کند :
ولاء یعنی دو شی طوری کنار هم قرار بگیرند که هیچ فاصله ای میان آنها نباشد.
این کلمه در جهات مختلفی از « قرب » چون قرب مکانی، نسبت، صداقت، نصرت و اعتقاد به کار می رود.
2« ولایت» با فتحه « واو » به معنای نصرت و ولایت، با کسره « واو » به معنای سرپرستی و صاحب اختیاری آمده است.
گر چه عده ای به هر دو صورت ولایت را، به معنای تصدی امور و صاحب اختیاری می دانند، « ولی و مولی » نیز به همین معنا آمده است و در هر دو مورد معنای فاعل و مفعولی به کار می رود.
« ولی و والی » هر کسی را گویند که زمام امر دیگری را به دست خود گیرد. و « ولی » به کسی گویند که نصرت و کمک از نام اوست.
پی نوشت:
1-سوره کهف 18/44
2-مفردات راغب اصفهانی، ص.57
دیدگاه علامه طباطبایی ره
دیدگاه علامه طباطبایی(ره)دررابطه با ولایت
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و رساله الولایه چنین بیان فرموده اند :
« ولایت » آخرین درجه کمال انسان است، و آخرین منظور و مقصود از تشریع شریعت حقه خداوندی است.
رای علامه در رابطه با معنای لغوی « ولایت » در تفسیر به نظر راغب اصفهانی بر می گردد.
با توجه به معنای « ولایت » به هر یک از دو طرف ولایت، ولی گفته می شود، بالاخص به جهت آنکه هر یک از آن دو نسبت به دیگری حالتی را دارد که غیر آن ندارد.
بنابراین خداوند سبحانه ولی بنده مومن خود است.
به علت آنکه امور او را زیر نظر دارد و شئون او را تدبیر می کند.
او را در صراط مستقیم هدایت می نماید.
و در اموریکه سزاوار او هست یا نیست، امر و نهی می نماید.
در دنیا و آخرت او را نصرت و یاری می کند.
در مقابل مومن واقعی نیز ولی پروردگارش می باشد، زیرا که خود را در اوامر و نواحی او تحت ولایت او در می آورد.
اولیای خدا، خصوص مومنان هستند. (والله ولی المومنین)1 و خداوند ولی مومنان است.
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.2
آگاه باشید که برای اولیاء خدا هیچ گونه ترس و هیچ گونه حزنی نیست
ولایت :
حضرت علامه ( ره ) با بیان اینکه عدم خوف و حزن در دنیا اختصاص به اولیای خدا دارد، اشاره می فرمایند : ایمان بنده به سر حدی می رسد که نسبت به پروردگار خود در مقام تسلیم، به حقیقت ربوبیت و الوهیت او تسلیم می گردد. و به طور کلی، اعتراض و غضب از او بریده می شود، بدین قسم که در برابر هیچ یک از اوامر خدا از قضا و قدر و احکام، در سخط و ناراحتی نمی باشد و به هیچ یک از اقسام اراده و اختیار خدا درباره او اعتراض نمی کند، و مرتبه چنین ایمانی، یقین به خدا و یقین به تمام اموری است که راجع به خداست و آن ایمانی است که دارای مرتبه کمال است و آن بنده به تمام مراتب عبودیت خویشتن نائل آمده است.
قال الله تعالی : « فلا و ربک لا یومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما.»3
« پس نه، به پروردگارت سوگند، ای پیامبر ایمان نیاورده اند، مگر آنکه در مشاجرات و اختلافاتی که بین آنها اتفاق می افتد، تو را به عنوان قاضی و حکم قرار دهند، و پس از آن که حکم کردی، ابدا در دل خود نسبت بدان حکم، گر چه بر علیه ایشان باشد، گرفتگی و ناراحتی نداشته باشند و به تمام معنی کلمه تسلیم باشند ».
از آنچه بیان شد واضح می شود که مراد از ایمان، تسلیم محض بودن در برابر اوامر پیامبر می باشد
« ولایت » آخرین درجه کمال انسان است، و آخرین منظور و مقصود از تشریع شریعت حقه خداوندی است.
رای علامه در رابطه با معنای لغوی « ولایت » در تفسیر به نظر راغب اصفهانی بر می گردد.
با توجه به معنای « ولایت » به هر یک از دو طرف ولایت، ولی گفته می شود، بالاخص به جهت آنکه هر یک از آن دو نسبت به دیگری حالتی را دارد که غیر آن ندارد.
بنابراین خداوند سبحانه ولی بنده مومن خود است.
به علت آنکه امور او را زیر نظر دارد و شئون او را تدبیر می کند.
او را در صراط مستقیم هدایت می نماید.
و در اموریکه سزاوار او هست یا نیست، امر و نهی می نماید.
در دنیا و آخرت او را نصرت و یاری می کند.
در مقابل مومن واقعی نیز ولی پروردگارش می باشد، زیرا که خود را در اوامر و نواحی او تحت ولایت او در می آورد.
اولیای خدا، خصوص مومنان هستند. (والله ولی المومنین)1 و خداوند ولی مومنان است.
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.2
آگاه باشید که برای اولیاء خدا هیچ گونه ترس و هیچ گونه حزنی نیست
ولایت :
حضرت علامه ( ره ) با بیان اینکه عدم خوف و حزن در دنیا اختصاص به اولیای خدا دارد، اشاره می فرمایند : ایمان بنده به سر حدی می رسد که نسبت به پروردگار خود در مقام تسلیم، به حقیقت ربوبیت و الوهیت او تسلیم می گردد. و به طور کلی، اعتراض و غضب از او بریده می شود، بدین قسم که در برابر هیچ یک از اوامر خدا از قضا و قدر و احکام، در سخط و ناراحتی نمی باشد و به هیچ یک از اقسام اراده و اختیار خدا درباره او اعتراض نمی کند، و مرتبه چنین ایمانی، یقین به خدا و یقین به تمام اموری است که راجع به خداست و آن ایمانی است که دارای مرتبه کمال است و آن بنده به تمام مراتب عبودیت خویشتن نائل آمده است.
قال الله تعالی : « فلا و ربک لا یومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما.»3
« پس نه، به پروردگارت سوگند، ای پیامبر ایمان نیاورده اند، مگر آنکه در مشاجرات و اختلافاتی که بین آنها اتفاق می افتد، تو را به عنوان قاضی و حکم قرار دهند، و پس از آن که حکم کردی، ابدا در دل خود نسبت بدان حکم، گر چه بر علیه ایشان باشد، گرفتگی و ناراحتی نداشته باشند و به تمام معنی کلمه تسلیم باشند ».
از آنچه بیان شد واضح می شود که مراد از ایمان، تسلیم محض بودن در برابر اوامر پیامبر می باشد
پی نوشت:
1-سوره نساء آیه 65
2- آل عمران 3/68
3-یونس 10/62
چگونگی اعتقاد
چگونگی اعتقاد به امامت و اصل ولایت :
از آنجا که امامت از اصول حقه اعتقادی شیعیان به حساب می آید، حال جای این سوال هست که اعتقاد به این اصل چگونه است؟
آیا امامت، تنها با شناختن امام حق، محقق می شود؟ یا با اظهار ارادت و محبت نسبت به آنها و احیاناً شادی نمودن در شادی آنان و اندوهگین گشتن در غم های آنها کفایت می کند؟
حقیقت این است که این دو به تنهایی نمی تواند ، معنای واقعی امامت را بروز دهند. البته جزء لوازم آن به حساب می آید، ولی باید دانست که شناختن و یا اظهار ارادت به ائمه، بالاتر از شناخت و ارادت به حق تعالی نیست، که از آن به عنوان روح اسلام یاد می شود.
پس اعتقاد به امامت و اصل ولایت چیست؟
با توجه به معنای واژه « امام » که به « الگو قرار گرفتن » و اقتدا کردن در قول و عمل، تعبیر شده است.
امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) نقل فرمودند که :
هر کس دوست دارد به کشتی نجات سوار شود و به دستگیره محکم چنگ زند و با ریسمان قوی الهی خود را حفظ کند، باید بعد از من علی را دوست بدارد و دشمنان علی را دشمن برگزیند. و به ائمه هدایتگر، که از فرزندان اویند، تاسی نماید و آنان را امام خود برگزیند، زیرا آنان خلفاء و اوصیاء من، و بعد از من حجت های خدا بر خلق بوده و سرور امت و رهبر متقین بسوی بهشت هستند، حزب آنان حزب من و حزب من حزب خداست، و حزب دشمنان ایشان حزب شیطان است.
اهمیت، این حدیث، توصیه رسول خدا(صلوات الله علیهم اجمعین) به امت خویش می باشد که آنان را بعد از چنگ زدن به ریسمان قوی الهی، به انتخاب امام و تاسی از او، و اینکه ائمه هدی، خلفاء و اوصیاء بعد از او و محبت های خدا بر خلق هستند و پیروان و محبان ایشان، حزب الله و دشمنان ایشان حزب شیطان محسوب می شوند، سفارش و تاکید می نمایند.
عالم آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) در ضمن گفتار خویش راجع به وصف امام و امامت چنین می فرماید:1.
آنان انتخاب خدا و رسولش را کنار گذارده، انتخاب خود را در نظر گرفتند، در حالیکه قرآن با صدای بلند به آنان خطاب می کند « و ربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرت سبحان الله و تعالی عما یشرکون.»2
و پروردگار تو آنچه را بخواهد می آفریند و بر می گزیند، آنان حق انتخاب ندارند و خداوند از شرک آنها منزه و برتر است.
پی نوشت:
1-عیون اخبار الرضا،ج 1/45351 ـ چاپ3 ناشر داراکتاب اسلامی ـ تاریخ انتشار 1385
2-سوره قصص 68
1-عیون اخبار الرضا،ج 1/45351 ـ چاپ3 ناشر داراکتاب اسلامی ـ تاریخ انتشار 1385
2-سوره قصص 68
امامان،هادیان امت
امامان،هادیان امت
اگر با ذهنی صاف و فکری استوار در حالات اولیاء خدا تدبر کنیم خواهیم یافت که راه ولایت و وصول به مقام عبودیت محضه حضرت حق متعال باز است، و بر روی کسی بسته نیست، غایت الامر، امامان و پیشوایان دین، معلمان این طریق و هادیان این سبیل می باشند.
و لازمه مقام امامت آن است که :
دست ماموم را بگیرند و به همان جائی که خودشان رفته اند رهبری کنند :
امام رضا (علیه السلام) در سفارشی به یکی از یارانش می فرماید : ای ابی محمود، وقتی مردم راست و چپ را انتخاب کردند، تو راه ما را انتخاب کن، زیرا هر کس به ما بپیوندد، ما نیز به او می پیوندیم1.
و لازمه مقام امامت آن است که :
دست ماموم را بگیرند و به همان جائی که خودشان رفته اند رهبری کنند :
امام رضا (علیه السلام) در سفارشی به یکی از یارانش می فرماید : ای ابی محمود، وقتی مردم راست و چپ را انتخاب کردند، تو راه ما را انتخاب کن، زیرا هر کس به ما بپیوندد، ما نیز به او می پیوندیم1.
پی نوشت:
1-وسائل الشیعه ج 4/ 1119
1-وسائل الشیعه ج 4/ 1119
امام، نوری در تاریکی
امام، نوری در تاریکی
حسن بن علی وشاء گوید : امام هشتم فرمودند : رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) در روز قیامت به دامان خداوند چنگ می زند، ما نیز به دامان پیامبرمان و شیعیان ما نیز به دامان ما چنگ می زنند، آنگاه فرمود : مراد از دامان نور است.
یعنی امام دارای بصیرت و نوری است که پیوسته راه را از چاه و شایسته را از ناشایست و حق را از باطل جدا می سازد و در پرتو آن امور خود و جامعه را سامان می دهد.
هم چنان که قرآن کریم می فرماید :
یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و آمنوا برسوله، یوتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به.1
ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای خدا را پیشه گیرید و ایمان خود را به رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) زیاد کنید تا در پاداش آن خداوند دو نصیب از رحمت خود به شما بدهد و دیگر آنکه نوری به شما عنایت کند که در پناه آن راه بروید.
بدیهی است که امام دارای درجه عالی از این نور است، همچنانکه در تفسیر آیه شریفه نور( از پیامبر رحمت و امامان معصوم بعنوان مصادیق نور یاد شده است.) به آن اشاره شده است
تعبیر زیبای قرآن از وجود امام معصوم (علیه السلام) بدین گونه می باشد :
« الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجا جه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زینه یضی و لولم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الا مثال للناس و الله بکل شیء علیم.»2
در باطن عالم خداوند چراغهایی ساخته که آن چراغها تاریکی جهل و نادانی را بر طرف می کنند مردم را به رموز و اسرار زندگی و دلائل خوشبختی آشنا می سازند، چراغهایی که در عالم، علم و زندگی بوجود آوردند، مشکلات را بر طرف ساخته موانع ترقی و تکامل را از پیش پای مردم برداشتند، این چراغها که فقط به دلیل عقل و دانش قابل درک است، با چشم قابل رویت و مشاهده نیست، خداوند تعالی انبیاء را به چراغ های محسوس و قابل مشاهده تشبیه می کند، و چراغهای باطنی عالم را به چراغهای ظاهر مثل می زند.
شاید این آیه به ظاهر ساده و سطحی به نظر رسد ولی در واقع باطنی بس ژرف و عمیق دارد، که مفسران در تاویل آن اقوال زیادی دارند و اخبار بسیاری در تفسیر این آیه به وجود مقدس نبوی و صدیقه طاهره، امیرالمومنین و ائمه طاهرین ( صلوات الله علیهم اجمعین)، بلکه انبیاء و اوصیاء آنها از آدم تا روز قیامت وارد شده است.3
در تفسیر اطیب البیان 4 چنین آمده است :
خداوند مظهر و موجد تمام کائنات است و تمام موجودات مظهر صفات او هستند و آسمان و زمین از نور او روشن است و مظهر تام جمیع صفات حق، انبیاءبالاخص حضرت محمد "(صلوات الله علیهم اجمعین) خاتم الانبیاء و اوصیاء او هستند، لذا در اخبار « مشکوت» را که به معنای قندیل است به وجود حضرت محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) تعبیر کرده اند و مصباح به روح مقدس و نفس او امیرالمومنین (علیه السلام) تفسیر شده و زجاجه را به وجود مقدس فاطمه زهرا تعبیر کرده اند و کوکب دری حضرت حسین (علیه السلام) است که نور همه ائمه (علیهم السلام) از وجود ایشان نشات گرفته و تعبیر « نور علی نور» در اواخر آیه اشاره به وجود ائمه ( علیهم السلام ) یکی پس از دیگری است و شجره زیتون نیز شجره مبارکه توحید و نسل حضرت ابراهیم (علیه السلام) می باشد.
و اینکه می فرماید : «یهدی الله لنوره من یشاء» یعنی خداوند از زمان آدم تا زمان قیامت هرگز زمین را از حجت و نور خود خالی نگذاشته و کسانی را که قابلیت هدایت داشته باشند، به نور خویش هدایت می کند و این مثلهای روشن را خداوند برای بندگان می زند تا آنها که قابل هدایت هستند از آن بهره مند گردند.
بنابراین تفاسیر، انبیاء و امامان مصداق چراغهایی هستند که اگر بشریت بتواند در شعاع نور و راهنمایی آن انجام وظیفه کند، از آن راهنمایی برای خود بهشت جاودان می سازد، مرگ و مرض و جهل و ناتوانی را بر طرف می کند و بوسیله این نور ( معرفت ) به صراط مستقیم الهی رهنمون می گردد.
امام رضا (علیه السلام) در این رابطه چنین می فرماید: 5 « فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها وضع المیزان بالعدل بین الناس فدا یظلم احداً احداً »
وقتی که قائم (عجل الله تعالی فرجه و شریف) ظهور کند، نورش جهان را روشن می سازد و ترازوی عدالت بین مردم قرار می دهد، پس احدی به دیگری ظلم نمی کند
پی نوشت:
1-حدید/28
2-سوره نور/36 خداوند نور آسمان و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه ای است، آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت با برکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، روغنش گرچه آتشی به آن نرسد، نزدیک است روشنی دهد، روشنی بر روی روشنی است، خدا هر که را بخواهد به نور خویش هدایت می کند و این مثلها را خدا برای مردم می زند و خدا به هر چیزی داناست.
3-ر. ک . تفسیر البرهان
4- تفسیر اطیب البیان/آیت الله طیب اصفهانی
5- منتخب الاثر/ ص 288، کشف ، ج 3/ ص 314
1-حدید/28
2-سوره نور/36 خداوند نور آسمان و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه ای است، آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت با برکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، روغنش گرچه آتشی به آن نرسد، نزدیک است روشنی دهد، روشنی بر روی روشنی است، خدا هر که را بخواهد به نور خویش هدایت می کند و این مثلها را خدا برای مردم می زند و خدا به هر چیزی داناست.
3-ر. ک . تفسیر البرهان
4- تفسیر اطیب البیان/آیت الله طیب اصفهانی
5- منتخب الاثر/ ص 288، کشف ، ج 3/ ص 314
اجر رسالت
مودت اهل بیت(علیهم السلام)، اجر رسالت
قرآن کریم ولایت و مودت اهل بیت را مزد و اجر رسالت رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) بر شمرده و خداوند تبارک و تعالی خطاب به رسول خویش چنین می فرماید:
1« قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی »
بگو : من بر این «رسالت» مزدی از شما نمی خواهم ، مگر محبت و دوستی خویشان( اهل بیت علیهم السلام)را.
ز مخشری در تفسیر کشاف در تفسیر این آیه چنین می گوید:
قربی : مصدری به معنای قرابت و نزدیکی است و مراد از آن اقربای نزدیک پیامبر (صلوات الله علیهم اجمعین) « فاطمه (سلام الله علیها) و همسرو پسرانش (علیهم السلام) می باشند.
در عیون اخبار الرضا، عالم آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) در یکی از مناظرات خویش با مامون، پیرامون فرق بین « عترت» و «امت» به آیات قرآنی استناد کرده، که یکی از آن آیات، آیه فوق الذکر( مودت) می باشد.
حضرت رضا (علیه السلام) در رابطه با این آیه چنین می فرماید:
این خصوصیتی است خاص آل پیامبر و نه دیگران، زیرا خداوند متعال در قرآن، از نوح (علیه السلام) نقل فرموده که :« یا قوم لا اسئلکم علیه مالا ان اجری الا علی الله و ما انا بطارد الذین آمنوا انهم ملاقوا ربهم ولکنی اریکم قوما تجهلون»
( ای مردم به خاطر این رسالت و پیامبری مالی از شما نمی خواهم، اجر من با خداست و من مومنین را از خود طرد نمی کنم، آنها پروردگار خود را ملاقات خواهند کرد و در نظر من شما مردمی هستید نابخرد. هود 29)
و در آیه کریمه دیگری نیز از زبان حضرت نوح (علیه السلام) نقل نموده است که او چنین گفت :
« قل لا اسئلکم علیه اجرا ان اجری الا علی الذی فطرنی افلا تعقلون»
( بگو به خاطر رسالت اجری از شما نمی خواهم اجر من با کسی است که مرا آفریده ،آیا فکر نمی کنید؟ هود/51)
ولی خداوند به پیامبرش محمد (صلوات الله علیهم اجمعین)می فرماید :
« قل لا اسئکلم علیه اجرا الا الموده فی القربی»
( بگو به جزای پیامبری خود از شما اجری نمی خواهم جز دوستی خویشاوندان ـ شوری/23)
اما رضا (علیه السلام) در توضیح و شرح این حدیث به دو نکته مهم و اساسی اشاره می فرماید:
1ـ خداوند مودت اهل بیت را واجب نفرمود، مگر به این جهت که دانست آنان هیچ گاه از دین بر نمی گردد و به سوی گمراهی نخواهند رفت.
2ـ نکته دوم، اینکه چه بسا انسان شخصی را در دوست بدارد ولی بعضی از خانواده اش دشمن او باشند و لذا قلب انسان تماماً نمی تواند او را خالصاً دوست بدارد، و خداوند دوست دارد در دل رسول الله(صلوات الله علیهم اجمعین) نسبت به مومنین چیزی نباشد، لذا دوستی خویشان و نزدیکان رسول الله را بر آنان واجب کرده است و هر کس که به این دستور عمل کند و حضرت رسول (صلوات الله علیهم اجمعین) و اهل بیت آن حضرت را دوست بدارد، رسول خدا نمی تواند از او کراهت داشته باشد.
و هر کس این دستور را ترک کند و به آن عمل ننماید و اهل بیت را دوست نداشته باشد بر رسول خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) واجب است که او را دوست نداشته باشد، زیرا چنین شخصی یکی از واجبات الهی را ترک کرده است، حال چه فضل و شرفی بر این فضیلت تقدم دارد یا با آن برابری می کند؟
خداوند آیه « قل لا اسئلکم علیه اجزا الا الموده فی القربی» را نازل فرمود و پیغمبر اکرم (صلوات الله علیهم اجمعین) در بین اصحاب خود برخاست و حمد و ثنای الهی گفته، فرمود: ای مردم! خداوند برای من چیزی را بر شما واجب کرده است، آیا آن را انجام می دهید؟ کسی پاسخ ایشان را نداد، حضرت فرمود: ای مردم! ( آن) طلا و نقره خوردنی و نوشیدنی نیست، گفتند: خوب، حالا بگو آن چیست؟
حضرت هم آیه را بر ایشان تلاوت فرمودند، آنان گفتند: این مطلب را می پذیریم، ولی بیشترشان به وعده خود عمل نکردند.
«ارسال رسل و طلب اجر و مزد»
و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نفرمود جز آنکه به او وحی کرد که از مردم اجر و مزد طلب نکند، زیرا خداوند پاداش انبیاء را تمام و کمال خواهد داد، و اما درباره محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) خداوند اطاعتش و دوستی خویشاوندان نزدیکش را بر امت واجب فرموده است، و به او دستور داده که اجر و مزد خود را در حق خاندانش قرار دهد تا مردم آن اجر را به خاندان پیامبر ادا نمایند، و این کار فقط با شناخت فضل آنان که خداوند برای ایشان مقرر و واجب گرداند، امکان دارد.
زیرا مودت و دوستی به اندازه شناخت و معرفت فضائل است.
پی نوشت:
1-شوری/23
1-شوری/23
موضع گیری امت
موضع گیری امت در مواجهه با وجوب مودت
و آنگاه که خداوند این محبت را واجب فرمود، از آنجا که وجوب اطا عت سنگین است، این امر نیز بر مردم دشوار آمد، و بعضی از مردم که خداوند پیمان وفاداری از آنان گرفته بود در عهد خود پایدار ماندند ولی اهل نفاق و دوری از حق به عناد و لجبازی پرداختند و در این مورد کافر گشتند، و آن را از حد و حدودی که خداوند تعین فرموده بود، تغییر داده و گفتند: منظور از خویشان تمام عربها و اهل دعوت حضرت هستند، ولی در هر حال ، آنچه مسلم است این است که دوستی درباره خویشان پیامبر (صلوات الله علیهم اجمعین) واجب است، پس هر چه نزدیکی و قرابیت بیشتر باشد، اولویت بیشتری برای دوستی وجود دارد، و هر چه نسبت اشخاص به پیامبر نزدیکتر باشد، دوستی، به همان مقدار بیشتر است.
ولی با پیغمبر خدا (صلوات الله علیهم اجمعین) در مورد علاقه و مهربانی اش نسبت به خاندانش و منتی که خداوند بر امتش نهاده که زبان از شکر آن عاجز است، امت به انصاف رفتار نکردند و آن را در حق فرزندان و خاندان پیامبر انجام ندادند، و موقعیت آنان را در بین خود همانند چشم در سر نداشتند، که این کار در واقع رعایت حال رسول الله (صلوات الله علیهم اجمعین) و نشانه محبت به او بود، چگونه؟!
و حال آنکه قرآن در این باره سخن می گوید و به آن دعوت می نماید و اخبار و روایات درباره اینکه آنان اهل مودت می باشند و همان کسانی هستند که خداوند مودت آنان را واجب فرموده، و در مورد آن وعده پاداش داده است، مسلم و قطعی است ، ولی کسی به وعده ای که در این مورد داد، عمل نکرد.
« فهذه المودة لایاتی بها احد مومنا مخلصاً الا استوجب الجنه»
اما کسی این مودت را با حال اخلاص و ایمان ارائه نمی کند مگر این که مستوجب بهشت خواهد بود، زیرا خداوند در این آیه چنین می فرماید:« والذین آمنوا و عملوالصالحات فی روضات الجنات لهم ما یشاوون عند ربهم ذلک هوالفضل الکبیر ذلک الذی یبشر الله عباده الذین آمنوا و عملوا الصالحات قل لا استلکم علیه اجرا الا المودت فی القربی.».1
آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند در بهشتهای سر سبز و خرم هستند آنچه بخواهند نزد پروردگار خویش خواهند داشت، این است فضل بزرگ، این همان چیزی است که خداوند بندگان خود را بدان بشارت داده، همانهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بگو در مقابل این رسالت اجر و پاداش جز مودت خویشان از شما نمی خواهد.
پی نوشت:
1-سوره شوری آیه 22
1-سوره شوری آیه 22
کمال دین
کمال دین، تولی و تبری
ثامن الحجج (علیه السلام) در ضمن حدیثی چنین می فرماید:
1.« کمال الدین و لایتنا و البراءت من عدونا»
« کمال دین ولایت ما و بیزاری از دشمنان ماست»
علی بن موسی (علیه السلام) در حدیث دیگری خطاب به« ابن شبیب» می فرمایند : اگر می خواهی با ما در درجات بلند بهشت باشی، بر حزن ما محزون و بر شادی ما شاد باش و بر تو باد به « ولایت ما »
چون اگر مردی سنگی را دوست داشته باشد خداوند او را در قیامت با آن محشور میکند.2
پی نوشت:
1- مستطرفات السرائر /ج3/ ص 149
2-امالی شیخ صدوق/ص 130
1- مستطرفات السرائر /ج3/ ص 149
2-امالی شیخ صدوق/ص 130
نعمت حقیقی
مودت اهل بیت (علیهم السلام)، نعمت حقیقی
1«ثم لتسلن یومئذ عن النعیم»
در تفسیر این آیه روایات صریحی به این مطلب وجود دارد که مراد از نعیم اهل بیت پیامبرند. در عیون اخبار الرضا آمده است که امام رضا(علیه السلام ) فرمودند : در دنیا نعمت حقیق وجود ندارد بعضی از افراد در این باره سوال کردند که مگر بر طبق این آیه نعمتی که روز قیامت مورد سوال قرار می گیرد آب سرد و گوارا نیست؟! امام با حالتی غضبناک فرمودند، این تفسیر شماست که پنداشته اید . روزی این تفسیر نزد امام صادق (علیه السلام) مطرح شد ، ایشان از شنیدن آن خشمگین شده، در جواب چنین پاسخ دادند:
درست نیست که خداوند از بابت نعمتهایش بر بندگانش منت نهاده و از آن سوال نماید، زیرا منت نهادن به مردم عادی هم زشت است، پس چطور آن را به خدا نسبت می دهند؟ لذا آن نعمت مورد سوال محبت ما خاندان است که پس از توحید و نبوت مورد سوال واقع می شود.
زیرا اگر بندگان نسبت به نعمت ولایت وفادار باشند، خدا آنان را به نعمتهای بهشتی متنعم می فرماید.2
پی نوشت:
1- تکاثر/8
2- تفسیر صافی ج/5/ص 371
1- تکاثر/8
2- تفسیر صافی ج/5/ص 371