ولايت در قرآن
ولايت در قرآن
« انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزکوة و هم راکعون و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون»1
اين است و جز اين نيست که ولي شما خداست و رسول خدا و کساني که ايمان آورده اند، اقامه نماز مي کنند و در حال رکوع اداء زکات مي نمايند و هر کس که ولايت خدا و رسول خداوند مومنان را بپذيرد پس حقاً حزب خدا غلبه کننده گانند.
ابو علي در مورد معناي اين آيه چنين گفته است:
« آن کسي که متولي تدبير شما گردد، ولايت امور شما را عهده گيرد خداوند است و رسول خداوند است و کساني هستند که صفات آنان اينطور باشد که اقامه نماز کنند و در حال رکوع نماز خود زکات بدهند»
اجماع شيعه، اعم از مفسرين و روات و محدثين در کتبي که در فضائل ومناقب و تواريخ آورده اند، اين است که حضرت امير مومنان علي (عليه السلام) در حال رکوع در نماز به فقيري که در مسجد سوال مي کرد، انگشتري خود را تصدق داد، در حاليکه رسول خدا در منزل بودند.
اين آيه را جبرئيل فرودآورد، و رسول خدا با خود قرائت مي کردند تا با جمعي از اصحاب به در مسجد رسيدند، پرسيدند آيا کسي در حال رکوع نمازش تصدق داده است.
سائل انگشتري را به رسول الله نشان داد و گفت : اين است آن صدقه اي که آن مرد که مشغول نماز خواندن است در حال رکوع به من بخشيد ، ومن از دست او بيرون آوردم.
در اين هنگام صداي اصحاب به تکبير بلند شد و رسول خدا(صلي الله عليه و اله و سلم)حمد و سپاس او را به جاي آورده که مقام ولايت پس از خدا و رسول او به امير المومنين اعطا شده است.
ازاتفاق و اجماع شيعه که بگذريم، بسياري از عامه، اين موضوع را در تفاسير و کتب خود آورده و از نقطه نظر سند و اعتبار تاريخي آن را از مسلميات مي دانند.
اين آيه ولايت و امامت بلافصل اميرالمومنين را به طور اطلاق و بدون قيد و شرطي اثبات مي کند، و از جمله آيات واضحه براي اين مطلب محسوب مي گردد.
پي نوشت:
1-مائده/ آيه 55 و 56
2-ر. ک . امام شناسي، سيد محمد حسين حسيني طهراني ج/5/200/199/225/22
معرفی امامان
معرفي امامان در قرآن در کلام امام رضا (عليه السلام)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) در ضمن خطابه غدير خطاب به مردم مي فرمايند : القرآن يعرفکم ان الائمه من بعده ولده و عرفتکم انهم مني و منه حيث يقول الله في کتابه
(و جعلها کلمت باقيه في عقبه................... آيه سوره زخرف28 )
قرآن به شما مي شناساند که امامان بعداز علي بن ابيطالب فرزندان او هستند و من به شما شناساندم که آنها از من و علي هستند آنجا که خداوند در کتاب خود مي فرمايد :
«و امامت را امري پايدار درنسل او ( امير المومنين) قرار داد»
حضرت رضا (علیه السلام) در يکي از مناظرات خويش با مامون ، در جواب سوال علما از حضرتش که آيا خداوند برگزيدن را در کتاب خويش تفسير نموده است چنين پاسخ فرمودند:1
خداوند برگزيدن رادر ظاهر قرآن در دوازده موضوع تفسير فرموده است، و اين غير از مواردي است که در باطن و تاويل قرآن آمده است.
مورد اول آيه شريفه « وانذر عشيرتک الا قربين» فاميل نزديک خود را انذار کن. شوري14
آيه دوم :« انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس» خداوند مي خواهدرجس و پليدي را از شما اهل بيت دور کند و شما را کاملاً پاک و مطهر نمايد» احزاب 33
آيه سوم آيه مباهله « فمن حاجک فيه من بعد ما جاء ک من العلم فقل تعالوا ندع ابناء ئکم ابنائ کم و نساء نا و نساء کم وانفسنا و انفسکم ثم نبتهل»
معناي آيه مباهله« هر کس با تو درباره عيسي مجادله نمود، به او بگو بياييد پسران ما و پسران شما، زنان ما و زنان شما و خود ما و خود شما را فرا خوانيم، آنگاه دست به دعا برداشته و نفرين خدا را براي دروغگويان طلب نمائيم»
آيه چهارم: « و اوحينا الي موسي و اخيه ان تبوا لقومکما بمصر بيوتا و اجعلوا بيوتکم قبله»
و به موسي و برادرش وحي کرديم که براي قوم خود در مصر، خانه هايي برگزينند و خانه هاي خود را قبله قرار دهيدـ يونس 87)
.2در اين آيه نسبت هارون به موسي و نيز نسبت علي (علیه السلام) به رسول الله(صلی الله علیه و اله و سلم) مشخص شده است
آيه پنجم: «و آت ذا القربي حقه» حق خويشاوند را بده ـ آيه اسراء 26
اين آيه دلالت دارد بر خصوصيتي که خداوند عزيز جبار آنان را به آن اختصاص داده و بر ساير دقت برگزيده است، آنگاه که اين آيه نازل شد، پيامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلّم) فرمود : فاطمه را نزد من فرا خوانيد
ايشان را فرا خواندند، حضرت فرمود : اي فاطمه ، اين فدک از جمله غنائمي است که بدون جنگ بدست آمده و لذا ( طبق حکم خدا ) مال من است و سايرين در آن سهمي ندارند، و حال که خداوند مرا امر فرمود، آن را به تو بخشيدم، آن را بگير، از آن تو و فرزندان توست.
آيه ششم : « قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المود ت في القربي »
( بگو به خاطر رسالت اجري از شما نمي خواهم مگر دوستي خويشاوندان ـ شوري/20)
و خداوند مودت آنان را واجب نفرمود مگر به اين خاطر که دانست آنان هيچ گاه از دين بر نمي گردند و به سوي گمراهي نخواهند رفت.
آيه هفتم : « ان الله و ملائکته يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليماً»
(خداوند و ملائکه اش بر پيامبر درود مي فرستند، اي کساني که ايمان آورده ايد، بر او درود فرستاده، سلام کنيدـ احزاب/ 56)
مردم گفتند : يا رسول الله ، نمونه سلام کردن بر شما را مي دانيم، ولي نحوه درود فرستادن بر شما را بفرمائيد چگونه است؟ فرمود : اينچنين مي گوئيد:
« اللهم صل علي محمد و آل محمد کما صليت علي ابراهيم و علي آل ابراهيم انک حميد مجيد »
« خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست همانطور که بر ابراهيم و آل ابراهيم درود فرستاده، تو ستوده و بزرگ هستي»..........
آيه هشتم : « و اعلموا انماغنمتم من شي فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي »
« بدانيد هر منفعتي بدست آوريد يک پنجم آن متعلق است به خدا و رسول و خويشاوندان ـ انفال/41)
با اين بيان قرآن کريم سهم خويشاوندان ( حضرت رسول) را به سهم خدا و به سهم رسول الله (ص)قرين ساخته است، اين نيز يک وجه تمايز بين امام و امت، زيرا خداوند آنان را در مکاني جاي داده و مردم را در مکان ديگر، و براي آنان همان را پسنديده که برا ي خود پسنديده است، اول از خود شروع نموده، سپس پيامبر (صلی الله علیه و اله و سلّم) و بعد خويشاوندان را در هر آنچه با جنگ بدست آمده باشد يا بدون خونريزي و غير آن، همان چيزهايي را که خداوند براي خود پسنديده براي آنان نيز پسنديده است.3
آيه نهم: « فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»
« پس اگر نمي دانيد از اهل ذکر سوال کنيدـ نحل/43»
ما همان « اهل الذکر » هستيم که قرآن مي فرمايد : پس اگر نمي دانيد، از ما سوال کنيد علما گفتند : مقصود خدا از اهل الذکر يهود و نصاري هستند، حضرت فرمودند : سبحان الله ! آيا چنين چيزي جائز است؟ در اين صورت آنان خواهند گفت، دين ما، از اسلام بهتر است اما در مورد فهم دين مبين اسلام مسلماً يهود و نصاري نيستند، و اهل بيت معصومين عليهم السلام مي باشند که اهل ذکرند، ذکر رسول الله است و مانيز اهل ( خانواده) او هستيم.
آيه دهم « حرمت عليکم امها تکم و بنا تکم و اخواتکم »
« مادران، دختران و خواهران شما بر شما حرام شد ـ نساء /23)
حضرت خطاب به جمع حاضر گفتند، حال بگوئيد : آيا اگر رسول خدا ( ص) الان در قيد حيات بودند، دختر من، دختر پسر من و ساير دختراني که از نسل من هستند بر ايشان حلال بودند؟ گفتند خير ، حضرت فرمودند : حال بگوئید آيادختران شما چطور، برايشان حلالند؟
گفتند : بله، حضرت پاسخ دادند : اين خود دليل است بر اينکه من از آل آن حضرت هستم و شما از آل و اهل بيت ايشان نيستيد.4
آيه يازدهم : «وقال رجل مومن من آل فرعون يکتم ايمانه اتقتلون رجلا ان يقول ربي الله و قد جاء کم بالبينات من ربکم»
« مردي مومن از آل فرعون که ايمان خود را پنهان مي کرد ، گفت : آيا مردي را بخاطر اينکه مي گويد رب من الله است مي کشيد ؟ و حال آنکه دلائل روشني از ناحيه پروردگارتان برايتان آورده است. مومن /28» تا آخر آيه.
اين مرد پسر خاله فرعون بود و خداوند او را به فرعون منسوب نمود و نه به دين او، ما نيز چنين هستيم، زيرا ما به خاطر اينکه از رسول خدا (ص) متولد شده ايم از آل آن حضرت هستيم، و در دين با بقيه مشترکيم
آيه دوازدهم : « و امر اهلک بالصلوة و اصطبر عليها»
« خاندانت را به نماز امر کن و بر آن پايداري نما ـ طه/132)
اين ويژگي خاص ماست که ما را همراه امت امر به اقامه نماز فرمود، حضرت رسول (ص) بعداز نزول اين آيه، به مدت نه ماه هر روز در وقت نمازـ پنج نوبت به در خانه علي و فاطمه (ع) مي آمدند و مي فرمودند: نماز، لطف و رحمت خداوند بر شما باد و خداوند هيچيک از اولاد انبياء را به چنين کرامتي که ما را بدان گرامي داشته اکرام نکرده است و تنها ما را از خاندان انبياء مخصوص نمود.
پي نوشت:
1-عيون اخبار الرضا، ج/1/ص 473،472،471
2-با استناد به حديث منزلت که رسول خدا به امير المومنين فرمود : انت مني بمنزلت هارون من موسي
3- عيون الاخبار/ج1/ص 486 تا 489
4-عيون اخبار الرضا/ج1/ ص 494
ولايت و توحيد
ولايت و توحيد
حديث تاريخي. «سلسله الذهب»
سمعت الله عزوجل يقول : کلمه لا اله الا الله حصني ، فمن دخل حصني امن من عذابي،........... فلما مرت الراحله نادانا، بشرو طها و انا من شروطها.1
« شنيدم خداوند عزوجل مي گفت : کلمه لا اله الا الله قلعه من است، پس هر که در آن قلعه وارد شود، از عذاب من در امان است، چون کجاوه به راه افتاد، حضرت با صداي بلند به ما گفتند : به شروط کلمه لا اله الا الله ، و من از شروط آن هستم»
اين روايت شريف به تواتر در منابع حديث از محدثان مختلف و منابع قديم و جديد با تعابير مختلفي آمده است.
مرحوم صدوق در « معاني الاخبار » و « عيون الاخبار الرضا» امالي وکتاب توحيد آورده است شيخ طوسي در« امالي» و شيخ حر عاملي در « جواهرالسنيه و ( ابن صباغ مالکي در « فصول المهمه» ، محدث قمي در سفينه البحار) با الفاظ مختلف روايت کرده اند : و با اسناد متفاوت آورده اند
حديث سلسله الذهب به عناوين ديگري چون زرين زنجير و زنجير طلا ملقب است يکي از دلائل معروف شدن حديث به اين نام را مي توان مسلسل وار بودن آن از ائمه اطهار (عليه السلام) تا حضرت رسول (صلي الله عليه و اله وسلّم ) بر شمرد.2
پي نوشت:
1-معاني الاخبار ص/370،371
2- کشف النجمه /ج3/ ص 98
حديث تاريخي
حديث تاريخي سلسله الذهب
امام رضا (علیه السلام) در شهر نيشابور در مسير حرکت به طوس، خط سعادت اجتماعي را ترسيم فرمودند و با گره زدن توحيد و امامت، به هر گونه حرکت هاي انحرافي خط بطلان کشيدند.
محمدبن ابي سعد بن عبدالکريم وزان، صاحب کتاب « تاريخ نيشابور»در تاريخ خود آورده است ، چون حضرت رضا (ع) وارد نيشابور شد، بر روي کجاوه اي نشسته بود، چون از بازار مي گذشتند دو نفر عالم بزرگوار و پيشواي علم و حديث به نام ابوزعه و محمد بن اسلم طوسي حضرت را به اجدادشان قسم دادند که چهره و سيماي مبارک را به ما نشان ده و براي ما حديثي از پدرانت، از جدت روايت کن تا بدين وسيله، پيوسته در ياد تو باشيم.
حضرت دستور دادند ، که کجاوه را نگه دارند و پرده هودج را بالا زنند.
در اين حال چشم مسلمين به طلعت مبارک او روشن شد ، و دو طره گيسوان او از دو طرف مانند دو طره گيسوان رسول خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) آويزان بود، و تمام اصناف و گروههاي مختلف مردم هم ايستاده بودند.
بعضي جيغ و فرياد مي زدند، و بعضي گريه مي کردند، بعضي لباس خود را پاره مي نمودند، و بعضي در خاک مي غلطيدند، و بعضي دهانه و لجام قاطر را مي بوسيدند. و بعضي گردنهاي خود را بلند کرده تا داخل هودج را که سايبانش پس رفته بود ببينند، اين هياهو تا نيمه روز به طول انجاميد، و اشک هاي مردم همچون نهر ها جاري شد ، و ديگر صدا ها آرام گرفت و پيشوايان و قاضيان فرياد مي کشيدند.
معاشر الناس اسمعوا، دعوا، ولاتو ذوا رسول الله (صلي الله عليه و اله و سلم) فيعترته و انصتوا
در اين حال حضرت رضا (علیه السلام) اين حديث را املاء کردند، در حالي که بيست و چهار هزار قلمدان غير از دوات هائي که مردم با خود داشتند، از کمر ها و جيب ها بيرون آورده و مي نوشتند.
حضرت فرمودند: حديث کرد براي من پدرم، به موسي بن جعفر کاظم (علیه السلام) که گفت : حديث کرد براي من پدرم، محمد بن علي باقر(علیه السلام) که گفت : حديث کرد براي من پدرم: علي بن الحسين زين العابدين(علیه السلام) که گفت : حديث کرد براي من پدرم: حسين بن علي(علیه السلام) شهيد ارض کربلاء که گفت حديث کرد براي من پدرم امير المومنين علي بن ابيطالب (علیه السلام) شهيد ارض کوفه که گفت : حديث کرد براي من برادرم و پسر عمويم محمد رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلّم) که گفت : حديث کرد براي من جبرئيل (علیه السلام) قال : سمعت رب العزه سبحانه و تعالي يقول: کلمه لا اله الا الله حصني : فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني امن عذابي، صدق الله سبحانه و صدق جبرئيل و صدق الائمه عليهم السلام من از حضرت رب العز] سبحانه و تعالي شنيدم که مي گفت :
کلمه لا الاالله قلعه و دژ مستحکم من است، و هر کس آن را بگويد، در اين دژ وارد مي شود، و هر کس در اين دژ وارد شود، از عذاب من در امان است. خداوند سبحانه راست گفت : و جبرئيل راست گفت و پيامبر خدا راست گفت، و امامان راست گفتند.
تعین امامت
تعین امامت
امامت، تعيين خدايي يا انتخاب مردمي؟
پس از بررسي و اثبات اصل امامت و رهبري از نگاه امام رضا (علیه السلام) در حديث سلسله الذهب به کلام گهر بار حضرت علي بن موسي الرضا (علیه السلام) در رابطه با مسئله امامت مي پردازيم. امام (علیه السلام) در جواب عبدالعزيز که به اختلافات مردم در رابطه با امامت اشاره کرد فرمودند: اي عبد العزيز ! مردم اطلاعي ندارند، از دين خود و به نيرنگ گمراه شده اند، خداوند تبارک و تعالي پيامبر خود را قبض روح نکرد، مگر بعد از اينکه دين را برا ي او کامل گردانيد و قرآن را که بيان همه چيز در ان است، بر او نازل فرمود. حلال و حرام، حدود و احکام و جميع نيازمنديها را به طور تمام و کمال در آن بيان فرمود و گفت ( و ما فرطنا في الکتاب من شيء)
در کتاب به هيچ وجه کوتاهي نکرده ايم. انعام/38
سپس حضرت رضا (علیه السلام) با بيان جريان حجه الوداع حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلّم) و اشاره به آيه سوره مائده ( اليوم اکملت لکم دينکم والتمهت عليکم نعمتي، و رضيت لکم الا سلام ديناً)
امروز دين شما را برايتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين براي شما پسنديدم) امامت را تمام کننده وکامل کننده دين معرفي نمودند، که امام (علیه السلام) در حديث ديگري چنين مي فرمايد: و انزل في حجه الوداع و هي آخر عمره(ع) اليوم اکملت لکم دينکم و امر الاما مه من تمام الدين.1
پي نوشت:
1-عيون الاخبار الرضا/ج1/باب 2
نصوص برامامت
نصوص وارده بر امامت ائمه اثني عشر ( دوازده گانه)
از آنجا که شناخت امام در هر زمان بر هر کسي لازم است ( من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه) و بنا بر لطف و حکمت الهي در هيچ عصر و زماني، زمين خالي از وجود امام نيست، پس هر کسي بايد امام زمان خود را بشناسد و از او«اطاعت کند. که بنابر اعتقاد شيعه نام آن دو در کلام پيامبر مشهود است و هر يک از ائمه بر بيان آن اصرار داشتند تا انحصار امامت در آن ها تثبيت گردد و اين روايات حتي در کتب اهل سنت به تواتر رسيده است.
علاوه بر آن هر امامي بر امام بعد از خودبلکه بر امامان بعد از خود و وتصريح فرموده و لذا حضرت مهدي که از سوي پيامبر و يازده امام قبل از خود بر امامتش تصريح شده است.
بنابراين بر امامت آن حضرت بيش از سايرائمه (علیهم السلام)تصريح شده است.
حضرت امام رضا (علیه السلام) در نامه اي که موضوع اسلام خالص و احکام آن را براي مامون نوشت پس از اشاره به وحدانيت خداوند تبارک و تعالي و اينکه اسلام محض، شهادت به يکتايي معبود است فرمود
محمد بنده و فرستاده رسول خداست. امين و برگزيده و منتخب اوست، سيد و سالار پيامبران و فرستادگانش از جانب حق و ختم کننده انبياء الهي و بهترين خلق عالم است، پيامبري پس از او نخواهد بود و احکامش تبديل و تغيير نيست و اينکه آنچه محمد بن عبدالله آورده است جملگي حق آشکار است و تصديق باد و قبول جميع انبيايي که پيشين از او بوده اند از پيامبران الهي و پيشوايان معصوم حق است. تصديق به کتاب او که راست و صحيح و عزيز است آن کتابي که باطل را در آن راهي نيست( لا يا تيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حکيم حميد)
هيچيک از مخلوقات مانند آن ( قرآن )را نتواند آورد. و آنکه دليل کاروان بشريت و راهنمايي پس از او ( پيامبر) بر مومنان و سر پرست و امام مسلمانان برادر و وصي او که نسبتش به او همچون نسبت هارون است به موسي (علیه السلام) او علي بن ابيطالب امير المومنان (علیه السلام) است و پس از وي حسن و حسين که هر دو آقا و سرور جوانان بهشتي هستند. سپس علي بن الحسين زين العابدين(علیه السلام) از زينت خدا پرستان، و پس از او محمد بن علي(علیه السلام) شکافنده معضلات علوم انبياء، سپس جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) وارث علم اوصيا،آن گاه موسي بن جعفر الکاظم (علیه السلام)فرو برنده خشم، آنگاه علي بن موسي، بعد از وي محمد بن علي، و بعد از او علي بن محمد، سپس حسن بن علي و آنگاه حجت قائم منتظر درود و رحمت خدا بر همگي ايشان باد.
گواهم و شهادت مي دهم که اينان جملگي وصي و امام پيشوايان هستند و اينکه زمين از حجت خدا خالي نخواهد ماند و مردم بدون حجت در هيچ عصر و روزگار نباشد و آنانند که دستاويز محکم خدايند برا ي خلق و اينکه هر کس با ايشان مخالفت نمايد گمراه و گمراه کننده و رها کننده حق و راه راست است و اينانند که گفتارشان گفته رسول خدا است.
امام رضا (علیه السلام) درباره قول خداي عزوجل «ان الله يامرکم انتودوا و الامانات الي اهلها »چنين مي فرمايد: خدا به شما امر مي کند که امامت ما را به صاحبانش ردکنيد و فرمود :
هم الائمه يودي الا مام الي الا مام من بعده و لا يخص بها غيرهو لا يزويها عند ايشان ائمه هستند. هر امامي بايد آنرا به امام بعد از خود بسپارد، به ديگري ندهد و از او هم دريغ ندارد