در آستانه ارادت ،خاطره یک حضور

حضرت استاد ، « علاّمه طباطبائی (ره) صاحب تفسیرشریف المیزان علاقه و شیفتگی خاصی نسبت به ائمه اطهار علیه السلام داشتند؛ چنانکه وقتی نام یکی از آنها برده می شد اظهار تواضع وادب در سیمایشان مشهود بود.»

حضرت استاد ، « علاّمه طباطبائی (ره) صاحب تفسیرشریف المیزان علاقه و شیفتگی خاصی نسبت به ائمه اطهار علیه السلام داشتند؛ چنانکه وقتی نام یکی از آنها برده می شد اظهار تواضع وادب در سیمایشان مشهود بود. »
اومقام و منزلت آنها را فوق تصور وملکوتی می دانستندیک نوع خضوع و خشوع واقعی و وجدانی نسبت به آنها داشتند و به سیره وتاریخ آنها کاملاً واقف بودند؛ به طوری که در بسیاری از مطالب که دربارة آنان سئوال می شد ، چنان بیان روشن و تشریح دقیقی داشتند که گویا آن سیره را امروز مطالعه کرده اند و یا در مصدر وحی و تشریح نشسته اند و از آنان می گیرند و بدین عالم می دهند.در تابستان ها از قدیم الایام رسمشان این بود که به زیارت حضرت ثامن الائمه علیه السلام مشرف می شدند و در آنجا می ماندند؛ هر شب به حرم مشرف می شدند وحالت تضرع خاصی نسبت به علی بن موسی الرضاعلیه السلام داشتند.
هرچه از ایشان تقاضا می شد که در خارج از مشهد ، مستقر شوندو گهگاهی برای زیارت مشرف گردند، قبول نمی کردند ومی فرمودند: ما از پناه امام هشتم علیه السلام جای دیگری نمی رویم. این ارادت و تواضع استاد به حضرت رضاعلیه السلام درماجرایی که برای من اتفاق افتاد و شرحش را می خوانید ، بیش از بیش بر من آشکار شد ...
 یک روز که به حرم مطهر ، مشرف شدم ، حال بسیار خوبی داشتم ، بعد از اقامه نماز ، همین که خواستم از در مسجد خارج شوم ، در مسجدرا که متصل به کفشداری بود ، بوسیدم وچون نماز ظهر جماعت در مسجد گوهرشاد به پایان رسیده بود و مردم مشغول خارج شدن بودند، چنان ازدحام وجمعیتی بیرون می آمد که راه را تنگ کرده بود،وقتی که در را بوسیدم،ناگاه صدایی به گوش من خورد آقا! چوب که بوسیدن ندارد. من نفهمیدم دراثر این صدا چه حالتی به من دست داد ، از خود بی خود شدم وگفتم : چرا بوسیدن ندارد؟ اینجا بارگاه ملکوتی علی بن موسی الرضاعلیه السلام است.
بزرگان ازعلمای ما ، علامه ها ، طوسی ها ، مفیدها ، همگی آستان بوس این درگاهند وشرفشان دراین است که سر بر این آستان نهاده اند و شما می گوییدکه چوب بوسیدن ندارد.
آن مرد عذرخواهی کرد و رفت .
عصر آن روز که درمحضر علامه طباطبائی (ره ) بودم،در پی مذاکراتی که پیش آمد ، شرح واقعه را برای ایشان بیان کردم و ایشان مدتی سکوت کرده ، سر به زیر انداخته و متفکر بودند. چند روز بعد از نقل ماجرایکی از دوستان ، شرح واقعه را از زبان استاد تعریف کرد و گفت که: علامه از اول آن قضیه تا آخر آن اشک می ریختند و با خرسندی اظهار نمودند الحمدالله که در میان روحانیون افرادی هستند که این طور علاقمند به شعائر دینی وعرض ادب به ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام باشند .آن زمان دانستم که سکوت و تفکر علامه، علامت رضا و امضای کردار من است.
 
«مریم جاویدی»