عنایتی از طرف امام رئوف من

در سال 1352 شمسی برای زیارت به مشهد آمدم؛ فردی بودم گمنام، کسی چنان که باید مرا نمی شناخت. قصد ماندن ده روز را در مشهد داشتم ومایل بودم که در این ده روز بیکار نباشم. حرم مشرف شدم بعد از زیارت به امام رضا علیه السلام عرض کردم آقا من مایلم دراین چند روز بیکار نباشم ازجهت ارشاد وهدایت جوانان گامی بردارم امّا دراین شهر نه کسی را می شناسم و نه مجلسی را سراغ دارم، راهنمایی فرمایید قابل شویم.
همین طور که با امام حرف می زدم یک فردی مرا به نام قرائتی صدا زد و گفت یک سمیناری برای دبیران دینی در مشهد دایر است اگر مایل باشی آنجا برویم. قبول کردم.وقتی که سوار ماشین شدم، دیدم یک آقایی داخل ماشین است. من نام باهنر را شنیده بودم امّا او را نمی شناختم بعد از احوالپرسی معلوم شد که ایشان همان باهنر معروف هستند. ایشان هم قرائتی را شنیده بودند اما نمی شناختند. به آن سمینار رفتیم. در آن سمینار پنچ دقیقه من فرصت یافتم که راجع به چگونگی ارتباط با جوان ها صحبت کنم، شهید بهشتی روش مرا پسندید، در آن سمینار که خاص دبیران تعلیمات دینی بود، بزرگانی شرکت داشتند، ازجمله شهید مطهری، شهیدبهشتی ، مقام معظم رهبری و....
از آشنایی همان سمینار بود که مقام معظم رهبری به من فرمودند درمنزل ما شب ها جلسه ای برای جوانان برگزار می شود، شما بیابید ده شب در آنجا صحبت کنید. رفتم و آشنا شدم وجلسات من رونق گرفت واین نبود مگر عنایت حضرت رضا علیه السلام.
هنر ارتباط با جوانان و ارشاد آنان، عنایتی بود که از طرف امام رئوف من رسید.
khat-1
پی نوشت:
راوی : حجت الاسلام قرائتی
کتاب ذره و آفتاب