توسل به امام رضا علیه السلام

من طلبه بودم و در شهر قم تحصیل می کردم و هر از چند گاهی به تبریز برای احوال پرسی فامیل می رفتم . در یکی از همین سفرها با عده ای از اهالی روانه ی تبریز شدیم، در آغاز حرکت، به چه دلیلی نمی دانم تمامی سرنشینان به حضرت رضا علیه ا
و تمام مسافران از در و پنجره ی ماشین به بیرون ریختند؛ اما به هیچ کس کم ترین آسیبی نرسید.زنی فریاد زد که کودک شیرخوارم نیست هر جا را گشتند نبود، داخل ماشین را که وارسی کردند، سالم زیر صندلی افتاده بود، آوردند و به مادرش دادند.اگر نبود آن توسل و ارتباط، یقیناً یک نفر هم زنده نمی ماند!
هر کس آن ماشین را می دید باور نمی کرد، فردی از آن ماشین سالم درآمده باشد! امام این عنایتی بود که خود من شاهد آن بودم. توسل و توجه به امام رئوف و مهربان معجره می کند و درباره ی سرنشینان آن ماشین چنام معجزه ی نمایانی را به رخ همگان کشید.
khat-1
 
پی نوشت:
راوی : آقای مجتهد شبستری :
کتاب ذره و آفتاب