امامت ثامن الحجج عليه السلام

امام كاظم در موارد متعددى به امامت حضرت رضا  علیه السلام از خود تصريح فرموده بود، از جمله داوود رقى گويد: به موسى بن جعفر علیه السلام عرض كردم پدرم فداى تو باد، من به سن كهولت رسيدهام و مى ترسم پيش آمدى برايم روى دهد و ديگر شما را نبينم، لذا مى خواهم مرا از امام بعد از خود خبر دهيد. حضرت فرمود: پسرم على امام بعد از من است.
نصربن قابوس مى گويد: به حضرت ابى ابراهيم، موسى بن جعفرعليه السلام عرض كردم كه من از پدرت (امام صادق) پرسيدم كه امام پس از شما كيست، شما را معرفى كرد و هنگامى كه آن حضرت رحلت فرمود، مردم پراكنده شدند ولى من و يارانم به شما معتقد شديم، شما نيز امام پس از خود را به من معرفى فرماييد. امام كاظم عليه السلام .فرمود: فلانى. (امام رضا علیه السلام را نام برد).

در عين حال با همه اين نصوصى كه به امامت حضرت رضا عليه السلام تصريح دارد، پارهاى از شيعيان و حتى نواب امام كاظم علیه السلام  بعد از شهادت حضرت، از پذيرش امامت امام رضا عليه السلام استنكاف كردند و به اصطلاح در امام كاظم عليه السلام توقف كردند و به «واقفيه» مشهور شدند. اينان مى گفتند: امام موسى بن جعفر  علیه السلام بدرود زندگى نگفته، بلكه مانند عيسى بن مريم به آسمان رفته است و مهدى موعود او است و به زودى باز مىگردد و بعد از وى هيچ امامى وجود نخواهد داشت. به همين جهت امامت امام رضا علیه السلام و جانشينى آن حضرت را نپذيرفتند و متأسفانه اكثر اينان كه چنين مى گفتند از بزرگان شيعه بودند.

نويسنده معروف، هاشم معروف الحسينى در اين باره مى نويسد:
بيشتر منابع تأكيد دارند كه آنهايى كه در حضرت موسى بن جعفرعليه السلام توقف كردند و به امامت امام رضا علیه السلام قائل نشدند (هفت امامي ها) در شمار بزرگان و سرشناسان صحابه امام كاظم بودند كه وفات آن حضرت را منكر شدند و مدعى شدند كه او (امام هفتم) قائم آل محمد است و غيبتش از ميان قوم خود مانند غيبت موسى بن عمران است.

حضرت رضا عليه السلام در خصوص «ابن سراج » كه يكى از همين جماعت واقفيه بود، مى فرمايد: اما ابن سراج آنچه باعث مخالفتش با ما و خروجش از اطاعت حق گرديد، اين بود كه به مال فراوانى از پدرم كه نزد او بود تجاوز كرده و در حيات او آن ثروت را خورد... به جانم سوگند، تعلل ورزيدن ابن سراج هيچ دليلى جز خوردن آن ثروت فراوان نداشت.
و در مورد «ابن حمزه» فرمود: او دچار تأويل شد كه به درستى نشناخته بود و دانشش را نداشت. با اين حال تأويل خود را به مردم القاء كرد و بر سر آن لجاجت كرد.

امام رضا عليه السلام چندين بار با اينان مناظره كرد، تعدادى از آنها از ايده باطل خود دست برداشتند و گروهى چون ابن حمزه بطائنى، زياد قندى، ابن سراج و ديگران نسبت به آن اصرار ورزيدند و امام ايشان را لعنت كرد. كشى در رجال خود بعضى از اين مناظرات را نقل كرده است.

برگرفته از سایت:  http://shiaha.com