- معنا و مفهوم امامت
- معناي ولايت
- انواع ولايت در قرآن
- ولايت در قرآن و حديث
- امامت و نبوّت
- رابطه امامت و ولايت
- حقيقت ولايت و امامت
- آثار ولايت
معنا و مفهوم امامت
الف ) معنا و مفهوم امامت
در كتب لغت، معاني مختلفي براي واژه « امام » ذكر شده، ازجمله ؛ پيشوا و كسي كه در كارها به او اقتدا ميشود .1 امّا بنابر نظر « التحقيق » مادّه اصلي آن « اَمَّ » به معناي ؛ « قصدكردن توأم با توجّه خاص » است. و امام به معني مقتدا، به كسيگفته مي شود كه مردم با قصد و توجّه خاص به سراغ او ميروند ، 2چه بر حق باشد يا باطل.
بنابراين امام، يك لفظ خاص و انحصاري نيست، بلكه شامل هر الگو و رهبري ميباشد، چه به سوي تكامل رهنمون سازد و يا انحطاط و پستي ! و قرآن كريم نيز ضمن تأييد اين معنا، با تعبير ( وَجَعَلنا هُم اَئمَّةً يهدوُنَ بِاَمرِنا...)3 ، به پيشوايان عادل و صالح اشاره كرده كه باعث تكامل و سعادت جامعه انساني شده و آنها را به سوي امر الهي سوق ميدهند. و در آيهاي ديگر، با عبارت ( وَجَعَلنا هُم أئِمّهً يدعُونَ اِلي النّار...)4 ائمه جور و رهبران ناصالح را معرّفي ميكند كه انسانها را به نابودي ميكشانند. كه البتّه مدار بحث مادر اين پژوهش، پيشوايان بر حق است.
شايان ذكر است كه آنچه قرآن، تحت عنوان امامت مورد بحث قرار داده، مافوق آن رهبري است كه بشريّت آن را ميشناسد و از حدود مديريّت در مسائل اجتماعي تجاوز نميكند، بلكه منظور قرآن، علاوه بر رهبري اجتماعي، رهبري معنوي به سوي خدا ميباشد.
1. مفردات راغب، ص 20.
2. التحقیق فی کلمات القرآن، ج 1، ص 135.
3. انبیاء (21)؛ 73؛ «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که (مردم را) به فرمان ما هدایت می کردند...».
4. قصص (28)؛ 41؛ «و آنن را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش دوزخ دعوت می کنند...».
معناي ولايت
ب ) معناي ولايت
واژه ولي، ولاء، ولايت، مولي و... همه از مادّه « ولي » به معناي « قرب و نزديكي » اشتقاق يافته كه با بيش از دويست كاربرد، از پر استعمالترين واژههاي قرآني به شمار ميرود و مسلّمآ كثرت كاربرد، دليلي بر اهميّت آن خواهد بود.
واژه « ولايت » به معني « قرار گرفتن چيزي در كنار چيز ديگر است، به نحوي كه فاصلهاي ميان آنها نباشد» .1 بنابراين، ولايت با معناي اتصال و قرب، گاهي در امور معنوي به كار گرفته ميشود و گاه در امور مادّي2 . و لازمه اين قرب، تصدّي و سرپرستي امور و يا نصرت و محبّت خواهد بود.
بر اين اساس، راغب، ولايت ( به كسر« و » ) را به « نصرت » و ولايت ( به فتح « و » ) را به « سرپرستي و ولايت امر » معنا كرده است، و البتّه معتقد است كه بعضي، حقيقت در هر دو واژه را همان سرپرستي و صاحب اختياري ميدانند .3
ولايت به معناي نصرت و محّبت كه ناشي از تقرّب دو طرف است و هر يك، از نصرت و دوستي ديگري برخوردار خواهد بود، هم در بين انسانها قابل تصوّر است و هم بين خدا و بندگان. همچنان كه ولايت به معني سرپرستي نيز در بين انسانها وجود دارد .4
علاوه بر آن، قرآن گاهي از ولايت خدا سخن به ميان ميآورد، گاه ولايت شيطان، و در مورد انسان نيز يا بحث از جنبه مثبت شده است و يا جنبه منفي آن.
1 . مفردات راغب، ص 570.
2 . شمیم ولایت، ص 36.
3 . ر.ک: مفردات راغب، ص 570.
4 . شمیم ولایت، ص 38-39.
انواع ولايت در قرآن
با عنايت به كاربردهاي قرآني، دو نوع « ولايت » مستفاد ميگردد :
1 ـ ولايت منفي
قرآن در شماري از آيات خود، لزوم اجتناب از پذيرش ولايت شيطان را گوشزد ميكند و آن را عاملي در جهت فساد و انحطاط جامعه معرّفي مينمايد :
( وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ الي اولِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ ) 1
شيطانها به دوستان خود مطالبي مخفيانه القا ميكنند تا با شما به مجادله برخيزند.
و نيز ميفرمايد :
( فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطانُ أَعمالَهُم فَهُوَ وَلِيُّهُمُ اليَوْمَ ) 2
شيطان، اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولي و سرپرستشان است.
همچنين قرآن، همواره مسلمانان را نسبت به دوستي و پذيرش سرپرستي دشمنان و افراد غير مسلمان، منع كرده و به آنها هشدار ميدهد كه در روابط خود، جانب احتياط را نگه دارند :
( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوِّيـ وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ... ) 3
ولايت دشمن من و خودتان را نپذيرند و با آن ها طرح دوستي نريزند.
چرا كه آنها نسبت به جامعه توحيدي بيگانهاند و به قرآن و دستورات الهي كفر ميورزند. آنها دوست دارند، بلكه ميكوشند 4 تا شما را به سوي آيين خود فراخوانند5 . و نيز پذيرش ولايت باطل، به معناي به بيراهه افتادن و دور شدن از راه حق است :
( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفّارَ أَولِياءَ) 6
پس نبايد تظاهر دشمنان به دوستي با مسلمانان، سبب غفلت آنها گرديده و موجبات اطمينان به كافران را بر ايشان فراهم سازد. زيرا كافران، حقّ ولايت نسبت به مؤمنان را ندارند :( لا يَتَّخِذِ المُؤْمِنُونَ الكافِرِينَ أَولِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ)7 و همچنين خضوع و گرايش به ستمگران و پشتگرمي به وعدههاي آنها، سرنوشتي هلاكت بار برايشان رقم خواهد زد .8
نوع ديگر از ولايت، كه قرآن نسبت به پذيرش آن تأكيد فرموده، در دو قسم قابل بررسي است:
ـ ولايت عام : علاقهمندي و وابستگي افراد جامعه با ايمان به سرنوشت يكديگر، يك نوع احساس مسؤوليّت متقابل را در آنها احيا نموده تا با رعايت امر به معروف و نهي از منكر همواره مراقب هم باشند: (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُم أَولِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ) 9 كه اين، خود عاملي در جهت اصلاح جامعه به شمار ميرود.
ـ ولايت خاص: در قرآن و روايات فراواني از طريق عامّه و خاصّه، التزام به پذيرش نوعي ولايت نسبت به خاندان رسول خدا توصيه شده است. از جمله :
آيه اولي الامر :
( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِيـ الأَمْرِ مِنْكُمْ... ) 10
اي كساني كه ايمان آوردهايد، خدا و پيامبر و صاحبان امر را كه از شمايند فرمان ببريد...
بر طبق آيه (... فَاللهُ هُوَ الْوَلِيُّ... ) 11 ولايت در خداوند انحصار دارد و ولايت پيامبر و ائمّه معصومين :، تجلّي ولايت حق است. در اين رابطه حديثي از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود :
« مَن آمَنَ بي وَ صَدَّقَني فَليوالِّ علي بن ابيطالب فانَّ ولايتهُ وِلايتي وَ وِلايتي ولايةُُ الله ». 12
هر كس به من ايمان آورده و مرا تصديق نموده است، بايد ولايت علي بن ابيطالب را بپذيرد. زيرا ولايت او، ولايت من و ولايت من ولايت خداست.
كه در واقع مسير ولايت، در اين حديث به طور صريح بيان شده است.
نكته قابل توجّه اين كه ولايت پيامبر و ائمّه معصومين، نه در عرض ولايت خداست، و نه در طول آن. زيرا هيچ كس در برابر خدا از ولايت اصيل و مستقل برخوردار نيست. و همچنين براي خداوند كه نامتناهي است نميتوان مقطعي تصوّر كرده و بگوئيم پس از آن نوبت ولايت ديگري است . 13بنابراين آنها در ولايت خود، مظهر ولايت خداوندي هستند.
آيه ولايت :
( إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ) 14
همانا دوست و سرپرست شما، خداوند و پيامبرش و كساني هستند كه ايمان آوردهاند، آنان كه نماز برپا ميدارند و زكات ميدهند در حالي كه در ركوعند.
روايات شيعه 15 و اهل سنّت16 در شأن نزول آيه، درباره امير المؤمنين (ع) اتّفاق نظر دارند. تنها اختلاف آن ها در معناي واژه ولايت است. به طوري كه علماي اهل سنّت از بين معاني ولايت، معناي نصرت و محبّت را براي اين آيه برگزيدهاند. تفسير « المنار » در اين رابطه ميگويد : « ما از سياق، دانستيم كه ولايت در اينجا به معني نصرت است » .17
2 . نحل (16)؛ 63.
3 . ممتحنه (60)؛ 1.
4 . ر.ک: نساء (4) 89؛ «آنان آروز می کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوی یکدیگر باشید. بنابراین از آن ها دوستانی انتخاب نکنید، مگر اینکه توبه کنند.»
5 . ر.ک: ممتحنه (60)؛ 1 و 2.
6 . مائده (5)؛ 57؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، افرادی که آیین شما را به باد استهزاء و بازی می گیرند، ولیّ خود انتخاب نکنید.»
7 . آل عمران (3)؛ 28؛ «افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند». (و نیز ر.ک: نساء (4)؛ 139).
8 . ر.ک: هود (11)؛ 113.
9 . توبه (9)؛ 71.
10 . نساء (4)؛ 59.
11 . شوری (42)؛ 9: «...درحالی که ولی فقط خداست...».
12 . بحارالانوار، ج 38، باب 61، ص 118، ح 60.
13 . شمیم ولایت، ص 105.
14 . مائده (5): 55.
15 . کافی، ج 1، ص 280، در حدیثی از امام باقر (ع) آورده که فرمود: «خداوند رسولش را به ولایت حضرت علی (ع) امر کرد، سپس این آیه را بر او نازل فرمود».
و نیز (المراجعات، ص 634 و 635) داستان آن را از زبان ابوذر غفاری کرده که گفت: «روزی من با رسول خدا نماز می گزاردم که سائلی در مسجد چیزی خواست و کسی چیزی به او نداد. در این هنگام حضرت علی (ع) که در حال رکوع بود، به او اشاره کرده تا انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. در این هنگام پیامبر به درگاه خدا تضرّع کرده و عرض کرد: خدایا برادرم موسی از تو درخواست کرد که خدایا به من سینه ای فراخ عطا کن و کارم را آسان ساز و گره از زبانم بگشا تا سخنم را بفهمند و برای من وزیری از خاندانم، برادرم هارون را قرار ده به وسیله او پشتم را محکم کن و در امر رسالتم شریکش ساز تا تو را تسبیح و ذکر فراوان گوئیم. و تو به او وحی کردی که ای موسی! خواسته هایت به تو داده شد. بار خدایا من هم بنده و پیامبر توام. به من هم شرح صدر بده و کارم را آسان کن و از خاندانم علی را وزیری برایم قرار بده. و پشتم را به وسیله او محکم کن. ابوذر می گوید: به خدا سوگند هنوز آخرین کلمه پیامبر پایان نیافته بود که این آیه نازل شد.
16 . ر.ک امام شناسی، ج 1 (امامت در قرآن)، ص 212-216، که اجماع مفسران بر اتفاق نظر اهل سنت در شأن نزول آیه درباره حضرت علی (ع) را آورده است.
17 . تفسیر المنار، ج 6، ص 443.
ولايت در قرآن و حديث
د ) كاربرد ولايت در قرآن و حديث
كاربرد ولايت در لسان آيات قرآن و روايات اسلامي عبارت است از ؛
1 ـ محبّت
اوّلين مرتبه از ولايت كه در آيات و روايات فراواني نسبت به آن تأكيد شده، محبّت و مودّت نسبت به اهل بيت پيامبر (ص) است :
( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِيـ الْقُرْبي... ) ؛1
بگو براي ] رساندن پيام [ هيچ فردي از شما نميخواهم مگر دوستي درباره خويشاوندان نزديكم...
امام رضا (ع) در ذيل اين آيه، آنجا كه تفاوت « عترت » و « امّت » را بيان ميكردند، فرمودند :
اين، خصوصيتي است خاصّ آل پيامبر و نه ديگران. چرا كه اوّلا ؛ خداوند مودّت اهل بيت را واجب نفرمود، مگر به اين جهت كه دانستْ آنان هيچ گاه از دين برنميگردند و به سوي گمراهي نخواهند رفت. ثانيآ اينكه چه بسا قلب انسان نميتواند خالصانه دوستدار كسي باشد كه نسبت به بعضي از افراد خانوادهاش دشمني كند. و چون خدا ميخواهد كه دل رسول الله نسبت به مؤمنان، دوستي خالصانه داشته باشد، محبّت نسبت به آنها را واجب كرده است. و لذا هر كس اين دستور را عمل كند، مورد محبّت رسول خدا قرار ميگيرد و هر كس آن را ترك كند، از دوستي او محروم ميشود .2
البتّه دلالت اين آيه بر اهل بيت پيامبر :، مورد قبول همه مسلمانان است و اختلافي بين شيعه و سنّي وجود ندارد، مگر ناصبيها كه مبغض اهل بيت هستند و محكوم به نجاست .3
زمخشري در ذيل آيه، منظور از « القربي » را اقرباي نزديك پيامبر برشمرده و ضمن آن، حديثي از پيامبر (ص) نقل ميكند كه در آن دوستي و ولايت اهل بيت، همدرجه با شهيدان و مايه آمرزش از گناهان و ورود به بهشت و رحمت الهي معرّفي شده است .4
همچنين در منابع شيعه از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمودند :
« اَثبَتُكمْ عَلي الصِراطِ أَشَدُّكُم حُبّاً لِاَهْلِ بيتي » .5
ثابت قدمترين شما بر صراط، كسي است كه محبّت وي نسبت به خاندان من شديدتر باشد.
قرآن درباره رمز اين توصيه ميفرمايد :
( قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ... ) .6
بگو هر اجر و مزدي از شما خواستهام براي خود شماست....
چرا كه ولاء محبّت به عنوان مقدّمهاي براي ساير ولايتها، عامل بسيار ارزندهاي در تربيت انسان است و زمينهسازي براي قبول ولايت و امامت اهل بيت پيامبر : به شمار ميرود.
امام رضا (ع) براي فردي از اهل سنّت كه از ايشان خواست تا با دستخطّي از خود، او را به تبرّك آن مشرّف سازند، مرقوم فرمودند :
« كُنْ مُحبّاً لآل مُحمّدٍ وَ إن كنتَ فاسِقاً وَ مُحِبّاً لِمُحِبّيهِم وَ إنْ كانُوا فاسِقينَ » .7
دوستدار آل محمّد باش اگرچه فاسق باشي و محبّين آنها را هم دوست بدار اگرچه آنها فاسق باشند.
زيرا اميد داشتند كه او از اين رهگذر به هدايت برسد.
همچنين از آن حضرت روايت شده كه پيامبر به امير المؤمنين فرمودند :
« خوشا به حال آن كسي كه تو را دوست بدارد و تو را تصديق كند. و واي به حال كسي كه از تو بدش بيايد و تو را تكذيب نمايد. دوستداران تو در دورترين طبقات زمين و آسمان به ورع و خوشرفتاري و تواضع و خشوع در برابر خدا شناخته شدهاند. آنها حق ولايت تو را شناختهاند و چشمانشان از سر محبّت تو و امامان از نسل تو گريان است. آنها به سنّت پيامبر متديناند و به فرمان اولو الامر عامل و فرمانبردار و نسبت به يكديگر روابطي دوستانه دارند » .8
پس معلوم است كه ثبوت دوستي و اظهار ارادت و محبّت نسبت به اهل بيت، در عمل كردن به دستورات آنهاست. و اين نكته در كلام صريح اهل بيت : نمود يافته و افرادي با نام تشيّع كه اثر چشمگيري از تعليمات اهل بيت در عمل خود ندارند، مورد نكوهش قرار گرفتهاند. از امام علي بن موسي الرضا (ع) نقل شده كه ؛ روزي از دوستان خود درباره آيه (... إِنَّهُ عَمَلٌ غَيرُ صالِحٍ... ) 9 پرسيدند، يكي از حاضران عرض كرد : « بعضيمعتقدند كه معني آن اين است كه فرزند نوح ( كنعان ) فرزند حقيقي نوح نبوده است. » امام فرمودند :« كَلاّ لقد كانَ ابنُهُ و لكن لمّا عَصَي اللهُ نَفاهُ عن ابيه، كذا مَن كَانَ منّا و لم يطِع اللهَ فَلَيسَ منّا » 10 نه چنين نيست. او براستي فرزند نوح بود. امّا هنگامي كه گناه كرد و از جادّه اطاعت فرمان خدا قدم بيرون نهاد، خداوند فرزندي او را نفي كرد. همچنين كساني كه از ما باشند ولي اطاعت خدا نكنند، از ما نيستند.
و نيز آن امام همام در نقل ديگري از پيامبر (ص) فرمودند :
« هر كس دوست دارد به كشتي نجات سوار شود و به دستگيره محكم چنگ زند و با ريسمان قوي الهي خود را حفظ كند، بايد بعد از من، علي را دوست بدارد و دشمنان علي را دشمن برگزيند. و به ائمّه هدايتگر كه از فرزندان اويند، تأسّي نمايد و آنان را امام خود بداند. زيرا آنان خلفاء و اوصياء من و بعد از من حجّتهاي خدا بر خلق بوده و سرور امّت و رهبر متّقين به سوي بهشت هستند. حزب آنان حزب من و حزب من حزب خداست و حزب دشمنان ايشان حزب شيطان است » .11
پس محبّت و مودّت شرط كافي براي پذيرش ولايت نيست، اگر چه شرط لازم آن است. و بدون عمل به دستورات آن ها، ولايت تحقّق نمييابد
محبّت به آل محمّد (ع) زمينهساز قبول امامت و مرجعيّت ديني است كه با پيروي از احكام و الگوگيري از آنها محقّق ميشود. ولي در اين معنا، مبلّغ و كارشناس دين و مفسّر قرآن است، علاوه بر آن كه ملجأ و پناهگاهي براي مردم در سختيها و ناهنجاريها به شمار ميرود.
پيامبر (ص) كه در مقام عصمت، الگوي جامعه انساني معرّفي شده 12 و مردم بايد در رفتار و اخلاق، به او اقتدا كنند تا مورد مهر و رضايت الهي قرار گيرند 13 ، در آخرين لحظات عمر خود، اهل بيت خويش را به پيشوايي مردم برگزيد :
« إنّي تارِكٌ فيكُمُ الثّقلين كتابَ الله و عترتي ( اهل بيتي ) و لَن يفتَرقا حتّي يرِدا عَلَي الحَوضَ » 14. كه در جايي ديگر چنين ادامه دادهاند :« فلا تُقَدّموهُما فَتهلكُوا و لا تُقَصّروا عنهما فتهلكُوا وَ لا تُعلّموهُم فإنّهم أعلمُ منكُم » 15 . من در بين شما دو چيز ارزنده باقي ميگذارم، كتاب خدا و اهل بيتم. آنها از هم جدا نميگردند، تا در حوض كوثر بر من وارد آيند. بر آنها پيشي نگيريد كه تباه ميشويد. از آنها كوتاهي نكنيد كه از بين ميرويد. و به آنان نياموزيد كه از شما داناترند.
و نيز طبق نقل امام رضا (ع) از پيامبر، ايشان فرمودند :
« إنّي تاركٌ فيكم الثقلين، احدُهما اكبرُ مِن الآخَرِ كتابَ الله حبلٌ ممدودٌ مِن السماءِ اِلي الأرضِ و عترتي اهلُ بيتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما » .16
من دو چيز گرانبها را برايتان باقي ميگذارم كه يكي از آن دو از ديگري بزرگتر است. آنها عبارتند از : كتاب خدا كه از آسمان به سوي زمين كشيده شده است و عترتم اهلبيتم. پس بنگريد كه چگونه پس از من با آن دو رفتار ميكنيد.
همچنين پيامبر در كلامي ديگر مصداق اهل بيت را به طور صريح و شفاف بيان نموده تا راه ولايت بر همگان آشكار گردد. ايشان فرمودند :
« الا انّي مخلَّفٌ فيكم كتاب ربّي عز و جل و عترتي اهل بيتي ».
بدانيد كه من در بين شما كتاب پروردگارم و نيز عترت و اهلبيتم را باقي ميگذارم.
سپس دست حضرت علي را گرفته و بلند كردند و فرمودند :
« هذا عليٌّ مع القرآن و القرآن مع علي خليفتان بصيران لا يفترقان حتي يردا علي الحوض فأسألهما ماذا خلّفت فيهما » 17
اين علي است كه همواره همراه قرآن است و قرآن نيز با اوست. آنها دو باقيمانده روشن و آگاهي هستند كه پيوند آنها هرگز از هم نميگسلد تا اينكه در حوض كوثر بر من وارد شوند. و من درباره آنها از شما بازخواست خواهم كرد.
در اين سخنان، پيامبر اكرم (ص) با قرينسازي و عِدل قرار دادن اهل بيت : با قرآن، مقام عصمت را در آنان ستوده و افكار جامعه بشري را به اين سو سوق داده كه راه حق جز اين نيست.
پس آنها حجّتهاي خدايند كه بايد اسوه و مقتداي انسانها باشند. و در اين راستا پيشي گرفتن يا عقب ماندن از آنها، جامعه را به انحطاط ميكشاند. بلكه با پذيرش ولايت آنها و تسليم در برابر فرمانشان، سلامت دين و دنيا تضمين ميگردد.
حقّ ولايت امري مسلمين و زمامداري امور جامعه، از سوي خداوند، پس از پيامبر (ص) به كساني تفويض شده كه حجّت بر مردم و حافظ دين و دنياي آنها هستند، كه بر طبق آيه ( أطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ... ) .18
اطاعت آنها همچون اطاعت خدا و پيامبرش واجب است. چه آن كه در مقام و منصب حكومت باشند يا نه. عدم اطاعت و پيروي از مقام ولايت، باعث انحراف و گمراهي و رشد ريشه هاي هواپرستي در جامعه خواهد شد. همچنان كه امام رضا (ع) در مورد معني آيه ( وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُديً مِنَ اللّهِ... ) 19 ؛ و كيست گمراهتر از آن كسي كه پيرو هواهاي نفساني خود باشد و هدايتي از طرف خدا، شامل حال او نگردد. ميفرمايد :
« يعني كسي كه دينش را بر اساس رأي خود بدون امامي از ائمه هدي (ع) برگزيند » .20
اين نوع ولايت به عنوان بارزترين مرتبه آن، نوعي اقتدار و تسلّط فوقالعاده تكويني انسانهاي كاملي است كه بر اثر نيل به مقام قرب الهي 22 و بهرهمندي از لطف و عنايات خاص او، به اوج معنويت دست يافته، با نفوذ غيبي و ولايت بر جهان طبيعت و نفوس انسانها، به ضمائر عالم مسلّط شده و شاهد بر اعمال مردم هستند.
به عبارت ديگر ولايت معنوي، شأن انسانهايي است كه از هواهاي نفساني پاك باشند و انبعاث و برانگيخته شدن ارادهشان با تحريك و اشارهاي غيبي صورت گيرد . 23يعني علم آنها از جانب خداست و درك و فهم آن به ارادهاي الهي بستگي دارد. به طوري كه حقايق پوشيده عالم بر آنها مشهود ميگردد. و بر طبق روايات، آنها حجّت اهل زمين و واسطه فيض الهي به اذن خدا هستند. چرا كه براي بشر خاكي، درك فيض از مبدأ فياض ممكن نيست. پس به حكم آيه ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابتَغُوا إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ... ) 24 بايد به يك وسيله معنوي الهي تمسّك جويد تا بهرهمندي از فيض الهي ميسور گردد.
امام رضا (ع) اين وسيله الهي را بر طبق كلام پيامبر (ص) چنين تبيين ميفرمايند :
« الائمةُ مِن وُلدِ الحسينِ، مَنْ أطاعَهُم فقَد أطاعَ اللهِ وَ مَن عَصاهم فقد عَصَي الله، هُم العُروةُ الوُثقي وَ هُمْ الوَسيلةُ الي اللهِ عزّ و جلّ. » .25
ائمه، از نسل امام حسين هستند. و هر كس از آنها پيروي كند، خدا را اطاعت كرده و هر كس از آنها نافرماني كند، نافرماني خدا را كرده است. آنها دستگيرههاي محكم و وسيلههايي براي تقرّب به درگاه الهي هستند.
2 . ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 ص 479 و 480 با كمي تصرّف.
3. وسايل الشيعة، ج 1، ص 159 در حديثي از امام صادق آورده كه فرمود: « فاِنّ الله تبارك و تعالي لم يخلُق خلقاً اَنجَسُ مِن الكلبِ و انّ النّاصب لنا اهل البيت لإَنجَسُ منه » خداوند خلقي را نجستر از سگ نيافريد وناصب ما اهل بيت از آن هم نجستر است.
4 . ر. ك تفسير كشّاف زمخشري ) ذيل آيه 23 شوري(.
5 . بحار الانوار ج 27 ص 158.
6 . سبأ 47: ( 34 ).
7. بحار الانوار ج 66 ص 253 ح 33.
8 . ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 ص 6 ص 537 و 538 ح 21 (و نيز ر. ك : امالي صدوق مجلس 83 ص 561 ح 2).
9 . هود (11):46؛ «... او عمل غير صالحي است ( فرد غيرشايستهاي است...).
10 . تفسير نمونه ج 9 ص 119 و نيز تفسير صافي ج 3 ص 463.
11 . بحار الانوار ج 23 ص 144 ح 100
12 . ر. ك : احزاب (3): 31؛ (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ وَ اليَوْمَ الآخِرَ) «مسلّماً رسول خدا براي شما در زندگي سرمشق نيكويي است براي آنها كه اميد به رحمت خداوند و روز رستاخيزدارند.»
13 . ر. ك : آلعمران (3): 31 «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَ يَغفِرْلَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» «بگو: اگرخدا را دوست ميداريد از من پيروي كنيد تا خدا ( نيز ) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد...».
14. بحار الانوار ج 23 ص 145 ح 105.
15. همان ص 152 ح 113.
16 . همان ص 144 و 145 ح 101؛ و نيز ر. ك ) خصال صدوق ص 101 ح 86 همچنين در عيون اخبارالرضا ج 1 ص 469 و 470 باب 23 آمده كه امام رضا (ع) از قول پيامبر فرمودند: « اِنّي مُخّلِّفٌ فيكم الثقلينكتابَ الله و عترتياهل بيتي ألا و اِنَّهُما لَن يفتَرِقا حَتّي يرِدا عَلَيَّ الحَوضَ فَانظُروا كيفَ تَخلُفوني فيهما اَيها الناسُ لاتُعَلِّموهُم فاïنَّهم أعلمُ منكم».
حديث ثقلين كه با عبارات مختلف در كتب شيعه و اهل سنّت آمده نشان از نقل فراوان آن از سوي پيامبر دارد. كهدر پيام قرآن ج 9 ص 62 ـ 72 و نيز المراجعات ج 1 ص 234 ـ 241 روايات نقل شده از اهل سنّت آمده است.
17 . بحار الانوار ج 38 باب 61 ص 118 ح 61.
18. نساء (4): 59؛ «...خدا را اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولي الامر( = اوصياي پيامبر) را اطاعت كنيد...».
20 . كافي ج 1 ص 374 ح 1.
21 . اين نوع ولايت همان ولايتي تكويني است كه مقام مرجعيّت ديني و نيز رهبري و زمامداري جامعه بشري باعنوان ولايت تشريعي فرع جداييناپذير آن تلقّي ميشود. كه خداوند پيامبر و اهلبيت ايشان را به اين مقامرفيع مفتخر ساخته است.
22 . در باب مراحل دستيابي به قرب الهي و رابطه آن با ولايت ر. ك : ) ولاء و ولايتها استاد مطهري ص 74 ـ ( 76 ولايت و كمال قدرتي است كه بر اثر عبوديت و پرستش واقعي خداوند نصيب انسان ميشود.بدين معنا كه انسان با عبوديت به خدا تقرّب يافته و مورد عنايت خاص او قرار ميگيرد. و لذا چشم و گوش وزبان و دست و قدرت او به درجه كمال انسانيّت نايل ميشود.
23 . ولاء و ولايتها استاد مطهري ص 61.
24 . مائده (5): 35؛ «اي كساني كه ايمان آوردهايد (از مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و وسيلهاي براي تقرّب بهاو بجوييد...».
25 . بحار الانوار ج 36 ص 244 ح 54.
امامت و نبوّت
هـ ) امامت و نبوّت
نبوّت، مقام راهنمايي، ابلاغ و اتمام حجّت است. چنان كه قرآن ميفرمايد: ( ما عَلَي الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ... ) 1 «پيامبر، وظيفهاي جز رساندن پيام ] الهي [ ندارد... ». امّا امامت، مقامي است براي پرورش انسانها و سوق دادن آنها به كمال انسانيّت. ختم نبوّت به معناي ختم راهنمايي الهي است نه ختم رهبري الهي. راهنمايي، تنها جنبه آموزشي و تبليغي دارد، امّا رهبري، جنبه تحريك و در راه انداختن است. امام چون خورشيدي است كه با تابش وجود خود در قلب هاي آماده، سبب هدايت معنوي انسانها گرديده، از تاريكيها به نور رهنمون ميسازد.
علاوه بر آن ارشاد و ساماندهي نيروها، تحريك انديشهها و توليد شوق و رغبت در آنها و نيز بيدارسازي خفتگان و ايجاد انگيزه براي ناشكفتهها به سوي سازندگي، در مفهوم رهبري داخل است .2
به ديگر بيان، مقام نبوّت، ارائه طريق ميكند و راه را نشان ميدهد، در حالي كه منصب ولايت و رهبري، هدايت به معناي ايصال الي المطلوب است. يعني دست افراد را ميگيرد و به هدف ميرساند. چه اينكه نبيّ، بيم دهنده و امام، هادي است :
(... إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ ) 3
... تو فقط بيم دهندهاي و براي هر گروهي هدايتكنندهاي هست.
در ذيل اين آيه، روايتي از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است كه دست مبارك را به سينه خود نهاده و فرمودند :« أنا المُنذر » و سپس به شانه علي (ع) اشاره نموده و فرمودند : « و أنت الهادي. يا علي ! بكَ يهتدي المُهتدون مِن بعدي » 4 . تو هدايت كننده بعد از من هستي و هدايت شوندگان به وسيله تو هدايت ميشوند.
بنابراين امامت، استمرار نبوّت است و همچون آن، لطفي از سوي خدا. و هر آنچه در ولايت عامّه پيامبر نسبت به مردم وجود دارد در امام نيز هست. از جمله ؛ تدبير در شؤون و مصالح آنها، اقامه عدالت و ظلمستيزي در جامعه و...
گذشته از آن، مقام امامت منصبي والاتر از نبوّت است و عظمت آن مقام در آيه ( وَ إذِ ابْتَلي إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّيـ جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لايَنالُ عَهدِي الظّالِمِينَ ) 5 معلوم است. آنجا كه حضرت ابراهيم (ع) بعد از آن همه امتحانات سخت، شايستگي دريافت آن مقام والا را از سوي خداوند پيدا كرد.
1. مائده (5): 99.
2. امامت و رهبري استاد مطهري ص 28 و يادداشتهاي آخر كتاب شماره 3 ص 210.
3. رعد (13):77.
4. اين حديث از طريق شيعه و اهل سنّت ذيل اين آيه نقل شده است: از جمله (تفسير كبير ج 19 ص14).و (الدرّ المنثور ج 4 ص 45) كه تفسير نمونه ج 10 ص 131 ـ 132 به مقداري از اين نقلها اشاره كرده است.
5. بقره )2): 124؛ «هنگامي كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود و او به خوبي از عهده اينآزمايشها بر آمد. خداوند به او فرمود: «من تو را پيشواي مردم قرار دادم.» ابراهيم عرض كرد: «از دودمانمن نيز اماماني قرار بده.» خدا فرمود: «پيمان من به ستمكاران نميرسد.»
رابطه امامت و ولايت
امامت، مقام تحقّق برنامههاي الهي در همه ابعاد آن و هدايت و دستگيري نفوس انساني و به عبارتي « ايصال اليالمطلوب » است. و اين معنا، از سياق آيات قرآن مستفاد ميگردد. آنجا كه ميفرمايد :
( وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ ) ؛1
و از آنان اماماني قرار داديم كه ( مردم را ) به فرمان ما هدايت ميكنند. چون شكيبايي نموده و به آيات ما يقين داشتند.
كه در واقع هدايت، تفسيري از امامت و امامت مقام هدايت به امر خداست. و اين مقام در شأن ائمّه هدي : استقرار يافته و از همين جهت است كه نام مقدّس امام زمان (ع) را « صاحب الامر » گفتهاند. اين معنا نشانگر آن است كه تمام مظاهر اوامر الهي در ظهور و قيام آن بزرگوار آشكار خواهد گرديد. و آن، هنگامي است كه فرمان خدا براي ظهور امر او صادر شود: ( لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ ) 2 ؛ و او كه مجري كامل اوامر الهي است، برنامههاي دين خدا را بر جهانيان ظاهر ميسازد .3
نكته قابل توجّه اين كه با عنايت به آيه فوق كه مقام امامت را نتيجه صبر و رسيدن به يقين دانسته و اينكه
بلكه به واسطه مقام قرب و نزديكي امام به كانون هستي، باطن و حقيقت اعمال و دلهاي مردم براي او مكشوف بوده و ضمن حضور اعمال نيك و بد آنها در نزد وي، هدايت تكويني و تأثير باطني و نفوذ روحاني او همچون تابش شعاع خورشيد، قلبهاي آماده و مستعدّ انساني را به سوي نور كمال سوق داده و سبب هدايت معنوي آنها ميگردد.
بنابراين ولايت، عاليترين مرتبه سير تكاملي انسان، به معني رهبري همه جانبه مادّي و معنوي، ظاهري و باطني، جسمي و روحي مردم است. و اين، همان مقام امامت خواهد بود 7 كه شيعيان، آن را جزء اصول دين پذيرفته و در زيارتهاي خود به آن اعتراف دارند ضمن آن كه بين زنده و مرده آنها تفاوتي قائل نيستند :
« و أعلَم أنَّ رَسولَكَ و خُلَفاءَك :... يرَونَ مَقامي و يسمَعُونَ كَلامي و يرُدّونَ سَلامي... » .8
و ميدانم كه پيامبر تو و جانشينانت... به مقام و جايگاه من اشراف داشته و آن را ميبينند و سخنم را ميشنوند و بر سلامم پاسخ ميدهند...
امام رضا (ع) درباره معرّفي اين مقام ميفرمايد :
« فَنَحْنُ أُمَناءُ اللهِ في أرْضِهِ، عِنْدنا عِلْمُ المَنايا وَالبَلايا... و إنّا لَنَعرِفُ الرَّجَلَ إذا رَأََيْناهُ بِحَقيقةِ الإيمان وحقيقة النِّفاق» .9
ما امناي خدا در زمين هستيم و نسبت به بلاها و مرگ ها آگاهي داريم... ما هر كس را كه ببينيم ميفهميم كه آيا واقعآ مؤمن است يا منافق !
پس ولايت، واقعيتي است به عنوان باطن ظواهر ديني و امام، حامل اين ولايت است. و به تعبير علاّمه طباطبايي ؛، امام يعني كسي كه از جانب حق براي پيشروي صراط ولايت اختيار شده و زمام هدايت معنوي را در دست گرفته است .10
بنابراين رابطه امامت و ولايت به بيان استاد مطهّري، اعتباري است. به اين معنا كه اين مقام به يك اعتبار « امامت » ناميده ميشود و به اعتباري ديگر « ولايت ». كلمه امامت كه در بسياري از تعبيرات اسلامي در مورد ولايت معنوي به كار رفته، مفهوم وسيعي به معناي پيشوايي دارد كه مرجعيّت ديني و رهبري سياسي و اجتماعي را نيز شامل ميشود. همچنان كه ولايت معنوي هم از زير مجموعههاي آن به حساب ميآيد .11
امام رضا (ع) در نشان دادن سيماي امامت و نقش پوياي آن با تعبيري زيبا ميفرمايند :
« إنَّ الإمامَةَ اُسُ الإسلام النّامي و فرعُه السّامي » .12
امامت، ريشه بالنده اسلام و شاخه سربلند آن است.
در اين روايت، امامت به عنوان ريشه و هم شاخه اسلام مطرح شده است. چنان كه در قرآن نيز همين تعبير آمده است :
( أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ) ؛13
آيا نديدي كه خداوند چگونه گفتار و اعتقاد پاكيزه اي را به درختي تشبيه فرموده كه ريشه اش استوار و شاخهاش در آسمان است ؟...
بر طبق روايتي از امام باقر و امام صادق (ع) مقصود از ريشه استوار، پيامبر و امامان پس از او هستند و مراد از شاخه، ولايت است. يعني اهل بيت، اصل درخت هستند و فرع آن ولايت 14 و اعتقاد به امامت كسي است كه داخل در اصل شجره است. و هر كه به فرع آن چنگ زند، به اصل آن ميرسد و به جانب آسمان بلند ميشود .15
و لذا امامت به معناي رهبري امّت و هدايت انسانها و ريشه شجره طيبه توحيد و اسلام ناب محمّدي است و ولايت كه نتيجه دنبالهروي از رهبري امامان بر حق ميباشد، معناي ديگر آن محسوب ميشود.
2 . ر. ك : توبه (9): 33؛ فتح (48): 28؛ صف (61): 9.
3 . مقام ولايت در شرح زيارت جامعه كبيره ص 227 با كمي تصرّف.
4 . ر. ك : يس (369): 83؛ «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ و إِلَيهِ تُرْجَعُونَ». «فرمان او چنين است كه هرگاه چيزي را اراده كند تنها به آن ميگويد: « موجود باش » آن نيزبيدرنگ موجود ميشود. پس منزّه است خداوندي كه مالكيّت همه چيز در دست اوست...».
5 . علامه طباطبايي در الميزان ج 1 ص 374 ضمن قائل شدن دو جنبه براي موجودات يكي جنبه ثبات وتجرّد و ديگري جنبه تغيير و تدريج معتقدند كه جنبه ثبات و تجرد كه فاقد زمان و مكان و حركت و تغييراست با لفظ « امر » ياد شده و در جنبه تغيير كه مشمول حركت و داراي زمان و مكان ميباشد با كلمه « خلق ».و از اين مطلب نتيجه ميگيرند كه ملكوت همان جنبه تجرّد و ثبات موجودات است و به اين لحاظ به خدانسبت داده ميشود.
6 . ر. ك : انعام (6): 75؛ « وَ كَذلِكَ نُرِي إِبراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ المُوقِنِينَ». «و اينچنين ملكوت آسمان ها و زمين (و حكومت مطلقه خدا بر آن ها) را به ابراهيم نشان داديم (تا به آن استدلالكند (و اهل يقين گردد».
7 . تفسير الميزان ج 1 ص 375.
8 . مفاتيح الجنان اذن دخول حرم پيامبر و ائمه اطهار (ع).
9. بحار الانوار ج 23 باب 18 ص 313 ح 20 و نيز ج 26 / باب 5 ، ص 241 و 242 ح 5.
10. ولاء و ولايتها ص 71 ، به نقل از نشريه مكتب تشيع شماره 2.
11. همان ص 75.
12. تحف العقول ص 517 و 518؛ ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 باب 20 ص 449؛ كافي ج 1 ص 200.
13. ابراهيم (14): 24.
14 . بحار الانوار ج 24 باب 44 ص 141 ح 8.
15 . همان ص 142.
حقيقت ولايت و امامت
با غور و تأمل در روايات اسلامي دركي از حقيقت ولايت و امامت حاصل ميشود كه به چند مورد از آن اشاره ميشود :
بنابر روايات، يكي از اصول اوّليه در اديان آسماني و از جمله اهداف بعثت پيامبران الهي، اعلام نبوّت پيامبر اكرم (ص) و ولايت اهل بيت : بوده است. همچنان كه از پيامبر چنين نقل شده كه فرمود :
قَد أتاني مَلكٌ فقال : يا محمّد! سَل مَن أرسَلنا قبلَكَ مِن رُسُلِنا علي ما بُعثوا ؟
ملكي نزد من آمد و گفت : « درباره علّت بعثت پيامبران قبل از خودت سؤال كن ». قلتُ : « معاشر الرسول والنّبِيين علي ما بعثكم الله قبلي ؟ »
من گفتم : « اي پيامبران علت بعثت شما قبل از من چيست ؟ » قال : « عَلي ولايتكَ و ولايه علي بن ابي طالب ». « براي ابلاغ ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب ! » 1
و نيز در حديثي از امام موسي بن جعفر (ع) است كه فرمود :« ولاية علي بن ابي طالب مكتوبٌ في جميع صُحف الأنبياء و لَن يبعثَ اللهُ نَبياً إلا بنبوّة محمدٍ و ولاية علي ». در تمامي كتب انبياء ولايت علي (ع) نوشته شده و هيچ پيامبري به مقام نبوّت نرسيده، مگر آن كه به نبوّت رسول اكرم (ص) و ولايت حضرت علي (ع) اقرار نموده است .2
خود پيامبر (ص) نيز نسبت به تأكيد بر اين مسأله مأموريت داشت. كه از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود : « رسول خدا را يك صد و بيست بار به آسمانها عروج دادند و در هر بار خداي متعال او را بيش از هر فريضهاي به ولايت علي (ع) و ائمه طاهرين : وصيّت فرمود » .3
و اين چيزي است كه در عالم ألست از پيامبران پيمان گرفته شده تا بر پيمان الهي استوار باشند :( وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أ أقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلي ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاهِدِينَ ) .4
اين عهد سنگين و پيمان مؤكّدي كه خدا از همه پيامبران و بالاخص از پيامبران اولوا العزم گرفته است، چيزي نيست جز مسؤوليّت تبليغ توحيد و رسالت و رهبري و هدايت مردم و نيز دعوت به پذيرش پيامبر آخر الزمان كه بر طبق روايتي از امير المؤمنين (ع)، خداوند از آدم و همه پيامبران درباره رسول اكرم (ص) پيمان گرفت تا به او ايمان آورده و ياريش نمايد .5 و همچنين مفسّران، جمله « لتنصُرُنّه » را درباره حضرت علي (ع) تفسير نموده و مسأله ولايت را مشمول آن ميثاق دانستهاند 6 . كه امير المؤمنين در اين رابطه فرمودند : « خداوند از انبياء ايمان آوردن و ياري كردن ما را عهد گرفت، تا به محمد (ص) ايمان بياورند و وصي او را ياري دهند. و آن ها در آينده مرا ياري خواهند داد .7
نكته ديگر اين كه در زيارت جامعه، سخن از پيماني است كه برعهده ائمه معصومين : بوده و آنها حقّ آن را به جا آوردهاند :« و وكَّدتم ميثاقَهُ وَأَحْكَمتُمْ عقدَ طاعتِهِ ». شما عهد و ميثاقش را برقرار داشته و پيمان طاعتش را محكم نموديد.
اين چه ميثاقي است كه ما استواري آن را ميستائيم ؟ بعيد نيست كه اين پيمان، مربوط به تكاليف شخصي هر يك از امامان باشد كه به آن عمل كردهاند. همچون خانهنشيني حضرت امير المؤمنين (ع) و مدارا نمودن و جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين. و نيز صلح امام حسن (ع)، قيام و انقلاب حسيني (ع)، كنارهگيري امام سجاد (ع)، نهضت علمي باقرين (ع)، ولايتعهدي امام رضا (ع) و هكذا غيبت امام زمان (ع) و يا تكليف ديگري كه خود نسبت به آن آگاه بودند .8
علاوه بر آن در عالم أَلَست از شيعيان نيز در پايداري در امر ولايت ميثاق گرفته شده، چندان كه امام باقر (ع) ميفرمايند : « خداوند در عالم ذر از شيعيان ما، پس از ميثاق به اقرار بر ربوبيّت الهي و نبوّت پيامبر (ص)، نسبت به ولايت ما پيمان گرفت » .9
همچنين از امام رضا (ع) درباره اين ميثاق نقل شده كه فرمود :
« أَخَذَ اللهُ عَلَينا وعَلَيهم الميثاقَ يَردّون مَوْردِنَا وَيَدْخُلُونَ مَدْخَلَنا » .10
خدا از ما و شيعيانمان پيمان گرفته كه پا در جاي پاي ما گذارند و از محلّي كه ما وارد ميشويم وارد شوند.
بر طبق اين كلام، خداوند علاوه بر پيمان از شيعيان نسبت به ولايتپذيري و پيروي اهلبيت : از مقام ولايت همميثاقي گرفته است تا آنها را به راه حق هدايت نمايند.
قرآن، هدايت و رهبري امّت را توسّط انسان كاملي كه از هر نوع ظلمي مبرّاست، به عنوان عهد و پيمان الهي ناميده است :( وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لايَنالُ عَهدِي الظّالِمِينَ ) .11
امام رضا (ع) در تفسير اين آيه ميفرمايند : « امامت امري است كه خداوند بعد از نبوّت و خلّت ( مقام خليل الهي ) در مقام سوّم، ابراهيم را بدان مشرّف ساخته و نام او را بلند آوازه كرد. و طيّ آن، امامت هر ظالمي را تا روز قيامت ابطال نمود » .12
در روايتي از پيامبر (ص) است كه فرمودند :
« خداوند به ابراهيم فرمود :لا أُعطيكَ عَهداً للظّالم مِن ذَُرّيتكَ. قال: يا رَبِّ وَ مَنِ الظّالِمُ مِن وُلدي الّذي لا ينالُ عهدَكَ ؟ قال : مَن سَجَدَ لِصَنَمٍ مِن دُوني لا أجعلُهُ اماماً اَبَدآ و لا يصلحُ أن يكونَ اماماً » .13
پيمان خود ( امامت ) را به آن دسته از فرزندان تو كه ظالمند، عطا نميكنم. ابراهيم گفت : « خدايا ! فرزندان من كه پيمان امامت تو به آنها نميرسد، كيانند ؟ » فرمود : « كسي كه براي بتي سجده كرده باشد، هرگز به مقام امامت نميرسد. چرا كه شايستگي اين مقام را ندارد. »
سپس آن حضرت فرمودند :
« سرانجام نتيجه دعاي ابراهيم به من و برادرم علي رسيد و هيچ يك از ما هرگز براي بتيسجده نكرديم. پس خدا مرا به عنوان نبي و علي را به عنوان وصي برگزيد » .14
در ادامه فرمايشات امام رضا (ع) آمده است : « سپس خداوند با قرار دادن امامت در خواص پاكان از نسل ابراهيم، وي را گرامي داشت 15. و به اين ترتيب امامت در نسل او باقي بود و يكي بعد از ديگري نسل به نسل، آن را به ارث ميبردند، تا اينكه پيامبر اكرم (ص) وارث آن گرديد. و به امر خدا به عهده حضرت علي (ع) و پس از آن، نسل برگزيده او قرار داد. و اين امامت تا روز قيامت در اولاد حضرت علي (ع) وجود دارد. زيرا پيامبري بعد از محمد (ص) نخواهد آمد16 .
امام علي بن موسي الرضا (ع) در شهر نيشابور در مسير حركت به طوس، در حضور انبوه جمعيّت در حالي كه صاحبان قلم براي ثبت سخن امام آماده بودند، با بيان حديث تاريخي سلسله الذهب، بر پيوند استوار و راستين توحيد و ولايت تأكيد كردند، تا با ترسيم خط سير سعادت اجتماعي، جامعه را از تهاجمات انحرافي مصون دارند.
آن حضرت در نقلي از پدرانش، از رسول خدا (ص) چنين بيان داشت كه ايشان فرمود : از خداوند عز و جل شنيدم كه ميفرمود :
« لا اله الاّ الله حِصني فمن دخل حِصني أمِنَ مِن عذابي. »
كلمه « لا اله الاّ الله » حصار و قلعه من است. پس هر كه به اين قلعه داخل گردد از عذاب من ايمن خواهد بود.
سپس امام فرمودند : بشروطها و أنا من شروطها : و اين، شروطي دارد و من خود، از جمله شروط آن هستم .17
امام رضا (ع)، اين حصن الهي را در كلامي ديگر و از زاويه اي ديگر، معرّفي ميكند، آنجا كه از پدرانش، از امير المؤمنين و او از پيامبر و او از جبرئيل، از ميكائيل از اسرافيل از لوح از قلم نقل ميكند كه گفت : خدا ميفرمايد :
« ولايةُ علي بن ابيطالب حِصني فَمَن دَخَل حِصني أمن ناري » .18
ولايت حضرت علي (ع)، دژ محكم و استوار من است. پس هر كس در اين دژ وارد شود از آتش من در امان است.
تأمل در اين دو حديث، واضح ميسازد كه ولايت و توحيد، دو ركن اين حصن الهي هستند كه هر يك بدون ديگري، سست و بياساس است. و راه عبادت و پرستش واقعي الهي، تنها از مسير ولايت اصالت دارد. و در واقع توجّه و اطاعت از ائمه و حجّتهاي خداوندي، چراغ معرفت الهي را در وجود انسان روشن مينمايد. كه در اين رابطه امام باقر (ع) ميفرمايد :
19« بِنا عُبِدَ الله و لولانا ما عُرفَ الله » .
با راهنمايي ما، خداوند عبادت ميشود و اگر ما نبوديم، عرفان و شناخت الهي حاصل نميگرديد .20
بنابراين بين توحيد و ولايت رابطه مستقيمي وجود دارد كه شناخت هر يك سبب معرفت ديگري ميشود. از امام صادق (ع) شده كه فرمود :« لولا اللهُ ما عُرِفنا، و لولا نحنُ ما عُرِفَ الله » 21. يعني اگر ائمه : نبودند حقيقت معرفت الهي شناخته نميشد و اگر خدا نبود اين حجّتهاي الهي شناخته نميشدند.
امامت و ولايت، روح اسلام و مبدأ حركت به سوي تعالي و در يك كلام جان و مغز قوانين تكاملي بشر است. و شناخت و معرفت نسبت به ولايت، نوعي پذيرش مسؤوليّت براي جامه عمل پوشاندن به دستورات آنها و ساماندهي و اصلاح جوامع به شمار ميآيد.
با اعتقاد به اين اصل، هر گونه سازش و ظلمپذيري ستمگران منتفي گرديده و عدالت در همه ابعاد زندگي تحقّق مييابد. و پذيرش ولايت، تنها با عمل به دستورات الهي مصداق پيدا ميكند كه امام صادق (ع) بر تحقّق آن با تلاش و پيروي تأكيد ميكنند :
« اعلموا اَنّ ولايتنا لا تنال الاّ بِالورع وَ الإجتهاد، مَنِ ائتَمَّ منكم بقومٍ فَليعمل بِعَمَلِهِم » .22
بدانيد كه اعتقاد به ولايت ما جز با پرهيزگاري و تلاش محقّق نميشود و كسي كه ادّعاي پيروي قومي را دارد، بايد همچون آن ها عمل كند.
و اين راه، طريق وصول به رضوان الهي است. چنان كه در « دعاي ندبه » ميخوانيم :
« فكانوا هُمُ السَّبيلَ اليكَ وَ المَسلكَ الي رضوانِك » .23
راه آنها همان راه به سوي توست و مسلكي است كه به رضوان تو منتهي ميگردد.
ولايت، مايه حيات عقايد و اعمال انساني است كه بدون آن ساير اعمال بياعتبار است. كه امام باقر (ع) ضمن برشماري پايههاي اسلام بر نماز و زكات و حج و روزه و ولايت ميفرمايند :
« الولايةُ افضلُ لأِنّها مفتاحُهُنَّ و الوالي هوَ الدّليلُ عليهنَّ » .24
ولايت از همه آنها باارزشتر است. زيرا كليد همه آنهاست و امام و والي، راهنماي امّت بر آنها ميباشد.
بنابراين حديث، ولايت بنياديترين اصول اجتماعي اسلام است كه هيچ اصلي مانند آن نقش اساسي و تعيين كننده ندارد. يعني اعمال و عقايد منهاي ولايت، تهي و بياعتبار است و عدم تمسّك به اين اصل، انسان را در حيرت و سرگرداني، اسير مرگ جاهلي ميسازد. و اين معنا در كلام معصومين مورد تأكيد قرار گرفته است، آنجا كه امام رضا (ع) ميفرمايد :« مَن مَاتَ لا يعرفُ ائمتَهُ ماتَ ميتةً جاهلیةً » .25
همچنين رواياتي كه ولايت را شرط قبولي اعمال برشمرده، اين مسأله را تأييد ميكنند كه اين اصل، روح و اساس دين است و بدون آن هيچ عملي پذيرفته نميشود. از امام رضا (ع) نقل شده كه از پدرانش، از رسول خدا روايت ميكند كه فرمود :
« اعمال و عبادات هيچ يك از بندگانم را بدون اقرار و اعتقاد به ولايت علي (ع) و نبوّت رسول اكرم (ص) نخواهم پذيرفت .26
بنابر نقل روايات متواتر در منابع شيعي و سنّي، در جريان غدير خم كه به امر الهي ولايت امير المؤمنين (ع) در حضور انبوه مردم اعلام شد، اين آيه نازل گرديد :27
( الْيَومَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً... ) 28
امروز، دين و آيين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نموده و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم.
پس آنگاه پيامبر (ص) فرمود :« اللهُ اكبرُ عَلي اِكمال الدّين و اتمامِ النّعمةِ و رِضا الرّبِّ بِرِسالَتي و بِالوِلايةِ لعلي (ع) بَعدي. » ثم قال : « مَن كنتُ مَولاهُ فعلي مَولاهُ اللّهمّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذَُل مَن خَذَلَه » 29. الله اكبر بر تكميل دين و اتمام نعمت پروردگار و خشنودي خداوند از رسالت من و ولايت علي (ع) بعد از من. سپس فرمود : خداوندا ! آن كس كه او را دوست دارد، دوست بدار و آن كه او را دشمن دارد، دشمن دار. هر كس او را ياري كند، ياري كن و از هر كس كه از ياريش دست بردارد، دست بردار.
امام رضا (ع) در تفسير آيه فوق ميفرمايد : « مسأله امامت، تمام كننده و كامل كننده دين است. زيرا پيامبر (ص) قبل از وفات خود، دين را بر مردم تبيين فرموده و آنان را در مسير حق قرار داد و سپس حضرت علي (ع) را به عنوان امام و هدايتگر بر ايشان تعيين نمود » .30
و نيز از آن حضرت است كه در كلامي ديگر، تولّي و تبرّي را كمال دين معرّفي كردهاند : « كمالُ الدّين ولايتُنا و البرائهُ مِن عَدُوّنا » .31
نكتهاي كه توجّه به آن خالي از لطف نيست اين است كه در آيه مورد بحث، سخن از اكمال دين و اعلام رضايت خداوند از ديني است كه با ولايت امير المؤمنين (ع) به درجه كمال رسيده است. و در آيه :( وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخلِفَنَّهُم فِي الأَرضِ كَمَا اسْتَخلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُم وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً... ) 32 بحث از استقرار ديني پسنديده و آييني نهايي است كه مايه برقراري امنيّت و گسترش عدالت اجتماعي در پهنه گيتي خواهد شد.
با عنايت به سياق اين آيات به اين نتيجه ميرسيم كه وعده استقرار و استحكام اسلام در جهان، در صورتي تحقّق مييابد كه توأم با ولايت اهل بيت باشد. و اين ولايتپذيري و اقتداي به اسوههاي حقيقي انسانيّت كه از غدير آغاز شده و تا هنگامه ظهور امام عصر (عج) استمرار دارد، موجبات يأس و نوميدي كافران را فراهم ميسازد : ( الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ... ) 33 چه اينكه اميد فروپاشي اسلام ناب در دل كافران رنگ ميبازد و با تكيه بر ولايت است كه اسلام در اوج قله كمال جاي ميگيرد.
قرآن ضمن بيشمار خواندن نعمتهاي الهي 34 ، به نعمت پراهميّتتر و والاتر با لفظ « منّت » ياد ميكند كه بعثت انبياء : و نصب امامان معصوم : از بزرگترين منّتها به شمار ميآورد :( لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً ) 35؛ ( وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضعِفُوا فِي الأرْضِ وَ نَجْعَلَهُم أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ ) 36 كه اين منّت ماندگار الهي همان امامان معصومي هستند كه مردم در هر عصري از وجودشان بهرهمند ميباشند 37.
امام رضا (ع) در روايتي فرمودند : نعمت حقيقي در دنيا وجود ندارد. عدهاي پرسيدند : « آيا مقصود از «نعيم» در آيه ( ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ يَومَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ) 38 كه در قيامت از آنها سؤال ميشود، آب سرد و گوارا نيست ؟ » امام (ع) در حال غضب با صداي بلند فرمودند : « اين تفسير شما از اين آيه شريفه است كه براي نعيم مصاديقي چون ؛ آب گوارا، خوراك لذيذ، خواب راحت و... ذكر ميكنيد، در حالي كه پدرم موسي بن جعفر (ع) از امام صادق (ع) روايت كرده كه روزي اين تفسيرها نزد آن حضرت مطرح شد، از شنيدن آن خشمگين شده و فرمودند : خداوند چيزي را كه تفضّل فرموده مورد سؤال قرار نميدهد و نسبت به آن منّت نمينهد. زيرا منّت گذاشتن از مردم عادي ناپسند است، پس چگونه است كه نسبت دادنش به خدا روا باشد ؟ بلكه نعيم، عبارت است از محبّت و ولايت ما اهل بيت. و اين همان نعمتي است كه پس از توحيد و نبوّت مورد سؤال قرار ميگيرد. و اگر بندگان نسبت به نعمت ولايت وفادار باشند، خدا آنها را با نعمتهاي با دوام بهشتي متنعّم ميسازد » .39
علاوه بر آن بر طبق روايات اسلامي، وجود مبارك پيامبر (ص) و اهل بيت : كه وسيله هدايت و واسطه اعطاي نعمتها و افاضه احسان و نيكي بر بندگان هستند، خود از مراتب عالي نعمتهاي الهي به شمار ميروند. همچنان كه امير المؤمنين ميفرمايند : « نعيمي كه مورد سؤال قرار ميگيرد، وجود پيامبر و افرادي از اصفياء الله است كه در جايگاه او قرار گرفتهاند. چون خداوند به بركت وجود آنان به پيروانشان نعمت عنايت كرده است40 » .
و نيز امام صادق (ع) ضمن بيان مراد از « نعيم » به اهل بيت : فرمود :
« خدا به وسيله ما نعمتش را بر بندگان خود ارزاني داشته و در ميان آنان پس از اختلاف و دشمني، الفت و محبّت برقرار فرمود و پس از آن كه دشمن هم بودند با هم برادر ساخت و آنها را به دين مقدّس اسلام هدايت نمود. اين است نعمت بيپايان پروردگار كه حدّ و حدودي براي آن متصوّر نيست. و خداوند درباره اين نعمت، يعني وجود پيامبر و عترت پاكش، از بندگان سؤال خواهد كرد » .41
قرآن كريم در آيه شريفه (... قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْراً الاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي ) 42 ولايت و مودّت اهل بيت : را مزد و اجر رسالت رسول خدا (ص) برشمرده است. در حالي كه خداوند هيچ پيامبري را مبعوث نفرمود، جز آن كه به او وحي نمود تا از مردم مزد و پاداشي طلب نكند.43 چرا كه پاداش انبياء : به تمام و كمال بر عهده خداوند است44 .
البتّه قرآن، اين مسأله را درباره پيامبر اكرم (ص) با تعابير مختلفي مطرح ساخته است. از جمله آن كه گاهي به طوركلّي اجر و مزد مادّي را نفي كرده و ميفرمايد : « من هيچ پاداشي از شما نميخواهم » 45. و گاه با بيان پاداش و مزدي براي رسالت، همچون ؛ « هدايت و راه سپردن به سوي حق » 46 و « پذيرش ولايت اهل بيت : » 47 آن را به نفع مردم قلمداد ميكند48 .
توجّه خاص به اين تعابير، حقيقتي را استشعار ميدارد كه ولايت اهل بيت كه به عنوان مزد رسالت برشمرده شده از يك سو به نفع مؤمنان است نه پيامبر، و از سويي ديگر وسيلهاي براي راهيابي به سوي خداست.
بنابراين ولايت، تداوم رسالت و رهبري پيامبر (ص) است و محبّت به اهل بيت : به عنوان عامل مؤثّري در راه پيروي از آنان، در قرآن توصيه شده است. و در منابع حديثي شيعه و سنّي، روايات فراواني از رسول خدا نقل شده كه منظور از « قربي » در اهل بيت پيامبر اختصاص يافته است .49
1 . بحار الانوار ج 26 باب 6 ص 307 ح 69 و 70.
2. كافي ج 1 ص 437 ح 6؛ بحار الانوار ج 26 باب 6 ص 280 ح 24.
3. ر. ك : بحار الانوار ج 26 باب 6 ص 281 ح 27 تا 30 و نيز ص 297 ح 63.
4. آل عمران (3): 81؛ «هنگامي را كه خداوند از پيامبران پيمان مؤكّد گرفت كه هرگاه كتاب و دانش به شمادادم سپس پيامبري به سوي شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق ميكند به او ايمان بياوريد و او را ياريكنيد. سپس (خداوند) به آنها گفت: « آيا به اين موضوع اقرار داريد ؟ و بر آن پيمان مؤكّد بستيد ؟» گفتند: (آري) اقرار داريم. پس (خدا گفت): « گواه باشيد و من نيز با شما از گواهانم».
5. تفسير الميزان ج 3 ص 544 و 545.
6. تفسير نمونه ج 2 ص 488.
7 . تفسير صافي ج 2 ص 44 و 45؛ بحار الانوار ج 26 باب 6 ص 292 ح 51.
8 . شرح زيارت جامعه كبيره علاّ مه شيرازي ج 2 ص 81 و 82.
9 . كافي ج 1 ص 436 ح 1.
10 . بحار الانوار ج 26 باب 5 ص 242 ح 5.
11 . بقره (2): 124؛ « و هنگامي كه خدا ابراهيم را با كلماتي بيازمود و همه را به اتمام رسانيد گفت : من تو راامام و پيشواي مردم قرار دادم. گفت : از خاندانم چطور ؟ فرمود : عهد من به ستمكاران نميرسد».
12 . ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 ص 447.
13 . بحار الانوار ج 25 باب 5 ص 201 ح 12.
14 . همان.
15 . ر. ك : انبياء (21): 73 و 74.
16 . ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 ص 448 و 449.
17 . معاني الاخبار شيخ صدوق ص 370 و 371 و نيز ترجمه عيون اخبار الرضا ج 2 ص 299 (كه البتّه درص 296 ـ 298 نقلهاي ديگر با همين مضمون ذكر شده است).
18 . معاني الاخبار شيخ صدوق ص 371.
19 . بحار الانوار ج 26 باب 5 ص 247 ح 14 و ج 23 / ص 102 / ح 8 و ج 25 / ص 5 ح 7.
20 . همچنين ر. ك : بحار الانوار ج 23 ص 83 امام حسين (ع) در پاسخ فردي كه درباره شناخت خدا پرسيدهبود فرمودند: « معرفةُ اهلي كلّ زمانٍ امامَهم الذي يجب عليهم طاعتَهُ.» شناخت خدا عبارت است از اينكهمردم هر عصر امام خود را كه طاعتش بر آنها واجب است بشناسد.
21 . توحيد صدوق ص 333؛ بحار الانوار ج 3 باب 10 ص 273.
22 . بحار الانوار ج 65 باب 15 ص 65 ح 118.
23 . فرازي از دعاي ندبه در مفاتيح الجنان.
24 . كافي ج 2 ص 18 ح 5.
25 . بحار الانوار ج 23 باب 4 ص 84 ح 24.
26 . همان ج 27 باب 7 ص 169 ح 8.
27 . ر. ك : ترجمه المراجعات ج 1 ص 281 و 282 كه نزول اين آيه را در روز غدير در روايات صحيحي كه ازامام باقر و امام صادق (ع) نقل شده ذكر گرديده و اهل سنت شش حديث به طور مرفوع از پيامبر نقل كردهاند كه در اين معنا صراحت دارد. و سپس به چندين سند ذكر اين روايات اشاره نموده است.
همچنين ر. ك : ترجمه الغدير ج 2 ص 116 ـ 126 كه طي 16 حديث كه عمدتآ از منابع اهل سنت است بهاين مطلب تصريح دارد. و نيز اين كثير در تفسير خود ج 2 ص 491 آن را از پيامبر نقل كرده است.
28 . مائده (5): 3.
29 . ترجمه الغدير ج 2 ص 120.
30 . ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 باب 20 ص 446.
31 . بحار الانوار ج 27 ص 58 ح 19؛ ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 باب 23 ص 483.
32 . نور (24):55؛ «خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند وعده ميدهد كهقعطآ آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد. همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد ودين و آييني را كه براي آنان پسنديده پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت. و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل ميكند.»
33 . مائده (5): 3.
34 . ر. ك : نحل (16): 18؛ «وَ إِِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها..»؛ «و اگر نعمتهاي خدا را بشماريد هرگزنميتوانيد آنها را احصا كنيد...».
35 . آلعمران (3): 164؛ «خداوند بر مؤمنان منّت نهاد هنگامي كه در ميان آنها پيامبري ازخودشانبرانگيخت...».
36 . قصص (28): 5؛ «ما ميخواستيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قراردهيم».
37 . امام مهدي موعود موجود ص 50.
38 . تكاثر (102): 8؛ در آن روز از نعمتهايي كه داشتهايد بازپرسي خواهيد شد.
39 . ترجمه عيون اخبار الرضا ج 2 باب 35 ص 283 و 284؛ تفسير صافي ج 6 ص 567؛ (همچنين ر. ك :بحار الانوار ج 10 ص 220 و 221 كه امام صادق (ع) مقصود از نعيم را محبّت و ولايت اهل بيت :ميداند و ج 24 ص 50 ح 1 در حديثي از امام رضا (ع) است كه فرمودند: «ولايت ما نعمتي است كه از آنسؤال ميشود»).
40 . ترجمه تفسير صافي ج 6 ص 566.
41 . تفسير مجمع البيان ج 9 ـ 10 ص 813؛ ترجمه تفسير صافي ج 6 ص 566.
42 . شوري (42): 23؛ «بگو : من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نميكنم جز دوست داشتن نزديكانم( اهل بيتم ) ».
43 . آيات 109 ـ 127 ـ 164 و 180 از سوره شعراء ( 26 ) و همچنين آيات 29 و 51 سوره هود ( 11 ) و آيه72 سوره يونس (10) و 86 سوره ص ( 38 ) بر اين معني دلالت دارند.
44 . ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 ص 481.
45 . ر. ك : ص (38): 86؛ « قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ»؛ «بگو : من از شما هيچ پاداشينميطلبم و چيزي را بر شما تحميل نميكنم. ( بلكه سخنانم روشن و همراه با دليل است)».
46 . ر. ك : فرقان (25): 57؛ « قُلْ ما اسْئَلُكُم عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ انْ يَتَّخِذَ إِِلي رَبِّهِ سَبِيلاً»: «بگو من در برابرآن (ابلاغ دين خدا) هيچ گونه پاداشي از شما نميطلبم مگر كسي كه بخواهد راهي به سوي پروردگارشبرگزيند (اين پاداش من است)».
47 . ر. ك : شوري (42): 23؛ « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِي الْقُرْبي...»؛ «بگو : من هيچ پاداشي از شمابر رسالتم درخواست نميكنم جز دوستي با نزديكانم....».
48 . ر. ك : سبأ (34): 47؛ « قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»؛ « بگو : پاداشي را كه از شما خواستم تنها به سودشماست...».
49 . در اين زمينه ر. ك : ترجمه الغدير ج 4 ص 186 ـ 190 و نيز ر. ك : پيام قرآن ج 9 ص 229 ـ 233 و نيزر. ك : تفسير نمونه ج 2 ص 410 ـ 414.
آثار ولايت
پايبندي و ثبات قدم در مسير ولايت، آثاري مادّي و معنوي در زندگي دنيا و آخرت انسان بر جاي ميگذارد كه به چند مورد اشاره ميشود :
1 ـ پذيرش اعمال
از آنجا كه دوستي و محبّت پيامبر و اهل بيت او زيربناي محكم اسلام به شمار ميرود 1، معلوم است كه تكيه بر دوستي و ولايت آنها، سعادت جاويد را براي انسان به ارمغان ميآورد. كه پيامبر (ص) در اين باره چنين تصريح فرمودهاند :
« مَن مَنَّ اللهُ عَلَيهِ بِمَعرِفَ؟ِ أهلِ بَيتي و وِلايتَهِم فَقَد جَمَعَ اللهُ لَهُ الخَير كُلّه » .2
كسي كه خداوند بر او منّت نهاده و معرفت و ولايت اهل بيتم را به او عنايت كند، تمام خوبيها را براي او جمع كرده است.
زيرا ولايت به عنوان روح برنامههاي اعتقادي و احكام اسلام، نقش مؤثّري در رشد و تعالي فردي و اجتماعي جامعه انساني دارد. و اعمال انسان وقتي با آثار ارزشمندي همراه است كه با قبول ولايت، شروع شده و پايان يابد. همچنان كه امام صادق (ع) در جواب سؤالي كه پرسيده شد : « چه عملي بعد از معرفت، از همه اعمال افضل است ؟ » فرمودند :
« هيچ عملي بعد از معرفت، هم پايه نماز نيست و بعد از معرفت و نماز، هيچ عملي به پايه زكات نميرسد و بعد از اين ها هيچ كاري مانند روزه گرفتن نيست و بعد از اين ها ارزش حجّ بيش از ساير اعمال است. و ابتدا و انتهاي همه اين اعمال، معرفت ما ميباشد » .3
و نيز در جايي ديگر ميفرمايد:« لا يقبَلَُ اللهُ مِن العباد عَمَلا اِلاّ بِمعرفَتِنا ». خداوند عملي را از بندگان خود نميپذيرد مگر آن كه با معرفت ما همراه باشد .4
توضيح اين كه، نسبت معرفت كه از مسائل اعتقادي به شمار ميرود، به اعمال عبادي كه فرع آن است، به منزله روح به جسم ميباشد. به اين جهت اگر اعتقادات انسان صحيح باشد، اعمال عبادي او نيز درست است وگرنه هيچ ارزشي نخواهد داشت. و همان گونه كه توحيد شرط صحّت اعمال است، اقرار به رسالت پيامبر و ولايت ائمه نيز شرط صحيح بودن اعمال است .5
بر اين اساس امام رضا (ع) از پدرانش، از رسول خدا نقل كرده كه خداوند ميفرمايد :
« لا اَقبَلُ عَمَلَ عاملٍ مِنهم اِلاّ بِالإقرار بولايته مع نبوّة احمَد رسولي » .6
اعمال هيچ كدام از بندگانم را بدون اقرار به ولايت ائمه : و نبوّت رسولم نخواهم پذيرفت.
از امام صادق (ع) روايت شده كه ؛ روزي امير المؤمنين (ع) همراه قنبر وارد مسجد كوفه شده و مردي را در حال نماز خواندن مشاهده كردند. قنبر گفت : «تا به حال كسي را نديدهام كه بهتر از اين مرد نماز بخواند!» حضرت فرمودند : به خدا قسم يقين به ولايت ما اهل بيت، براي انسان از عبادت هزار سال بهتر است. عبادت، جز با شناخت و ولايت ما مورد قبول خداوند قرار نميگيرد. اگر كسي هزار سال عبادت كرده و با اعمال هفتاد و دو پيغمبر به پيشگاه خدا بيايد، خدا اين همه عمل را از او جز با ولايت ما نميپذيرد. و منكرين ولايت ما را به رو در آتش ميافكند » .7
همچنين در حديثي، پيامبر (ص)، به حضرت علي (ع) فرمود :
« اگر كسي هزار بار با پاي پياده به حج برود و در ميان صفا و مروه مظلومانه كشته شود، ولي تو را دوست نداشته باشد، بوي بهشت به مشام او نميرسد » .8
بنابراين شرط پذيرش اعمال، شناخت و معرفت ولايت اهل بيت : است همچنان كه در فرازي از زيارت جامعه ميخوانيم :« بِموالاتكم تُقبل الطاعه المفترضه » . 9
كه اين مسأله همواره توصيه پيامبر بوده است :
« إلزموا مودَّتَنا اهل البيت فاِنَّ مَنِ اتّقي اللهَ يوَدُّنا دَخَلَ الجَنّة معنا و الّذي نفسُ محمّدٍ (ص) بِيده. لا ينفَعُ عَبدآ عملُهُ الاّ بِمَعرفَةِ حَقِّنا » .10
پيوسته دوستي ما اهل بيت را پيشه سازيد. به يقين كسي كه از خدا بپرهيزد و ما را دوست بدارد، داخل بهشت ميشود. و به آن كس كه جان محمّد در دست اوست، كردار و عمل بندهاي سودي به وي نرساند، مگر به سبب شناسايي حق ما.
اعتقاد به امامت و پذيرش ولايت، آثار شگرفي در تمام زواياي زندگي انساني دارد. حتّي در كيفيّت انديشه و فرهنگسازي اجتماعي و... نقش اساسي را ايفا ميكند. آنسان كه جايگاه بلندي در حيات او ايجاد نموده و با استقامت در اين راه از سرچشمه آب حيات معارف الهي سيراب ميشود. چنان كه قرآن ميفرمايد: (وَ أَلَّوِ اسْتَقامُوا عَلَي الطَّرِيقَةِ لأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً ) 11 اگر در اين مسير، استقامت داشته باشيد، شما را از آبي گوارا سيراب ميكنيم.
امام باقر (ع) « طريقه » را در اين آيه، به ولايت معصومين : تفسير كردهاند 12 . و امام صادق (ع) نيز فرمودند : « يعني به آنان علم فراواني ميچشانيم كه از امامان فراميگيرند .13
و نيز در حديثي از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود : « مَن ارادَ الحكمةَ فَليحِبُّ اهلَ بيتي » 14 . يعني ؛ محبّت اهل بيت، گذرگاه حكمت و معرفت است كه نوري را در دل آنها روشن ميسازد كه از پرتو اين علم و حكمت، به مقامات بلند معنوي دست يافته و قلبشان به نور ولايت روشنايي ميگيرد.
امام باقر (ع) در تفسير آيه ( فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِيـ أَنزَلنا... ) 15 ميفرمايد :
« به خدا قسم نور امام در دل مؤمنان ـ كه تحت نفوذ و سيطره معنوي او هستند ـ درخشانتر از نور خورشيد در روز است 16 . در حالي كه عدم درك معرفت ولايت، موجب گرفتاري در تاريكي جهل و سرگردانيخواهد بود .17
همچنان كه امام رضا (ع) در نوشته خود درباره شرايع دين به مأمون فرمودند :
« مَن مات لا يعرفُ ائمتهُ ماتَ ميتةً جاهليهً » .18
هر كس بميرد در حالي كه امامان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلي مرده است.
و اين بدان معناست كه انكار ولايت در گستره زندگي، شالوده حيات انسان را سست نموده و آثار مخربي بر جاي ميگذارد. بلكه ولايتمداري و باور داشتن امامت اهل بيت : نشان افتخاري است كه در روز قيامت معرّف جايگاه بلند او ميباشد. آنچنان كه امام رضا (ع) با اشاره به اين حقيقت تصريح فرمودهاند :
« يُدعي كلُ اُناسٍ بِامامِهم و كتاب رَبّهِم و سنةِ نَبِيّهم » .19
همه انسانها به همراه امامشان و كتاب پروردگار و سنّت پيامبرشان فراخوانده ميشوند.
بنابراين شناخت ولايت، نهايت درجه معرفت است كه انسان را از لطف و كرامت الهي بهرهمند ساخته 20 و باعث برخورداري از حيات انساني و رسيدن به مقامات عالي معنوي ميشود. آنسان كه اصحاب ارزشمند ائمه : همچون پروانهاي گرداگرد شمع ولايت سوخته و آرزو داشتند اي كاش هزاران جان داشتند تا به يكباره در راه ولايت حجّت خداوندي نثار كنند.
پذيرش ولايت اهل بيت :، راهي است براي مصونيّت از هر نوع انحراف و گمراهي. امام حسين (ع) ميفرمايد : من از جدّم رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود :
« هر كس دوست دارد زيستن و مرگش همچون من باشد و وارد بهشتي كه وعده پروردگارم است بشود، بايد علي بن ابيطالب و فرزندان پاك او ائمه هدي : را كه پس از او چراغ هدايت هستند دوست داشته باشد و ولايت آنها را بپذيرد، كه آنها هرگز شما را از راه هدايت قدمي منحرف نميسازند » .21
و نيز بنابر فرمايش پيامبر (ص) كه فرمود: « إِنَّما مَثَلُ اهلُ بَيتي فيكُم كَمثلِ سَفينَةِِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرَق » 22 . تولّي و تبرّي رمزي است كه انسان را به سوي
سعادت رهنمون ميسازد. و اين حقيقتي است كه امام رضا (ع) به نقل از پيامبر (ص) اين چنين تبيين فرمودهاند:
« مَن اَحَبَّ أن يركِبَ سَفينَهَ النّجاةِ و يستَمسِكَ بِالعُروَةِ الوُثقي وَ يعتَصِمَ بِحَبلِ اللهِ المتَين، فَليوالِّ عَليآ بَعدي وَليعادِّ عَدُوَّهُ وَليأتمَّ بِالهُداةِ مِن وُلدِهِ فَإِنَّهُم خُلفايي وَ أوصِيائي وَ حُجَجُ اللهِ عَلَي الخَلقِ بَعدي وَ سادَةُ أمَّتي وَ قادَةُ الأتقِياءِ الَيالجَنَّةِ » .23
هر كس دوست دارد كه بر كشتي نجات سوار شود و به دستاويزي محكم تمسّك جويد و به ريسمان استوار الهي چنگ زند، پس از من ولايت علي را بپذيرد و به دشمنانش پشت كند و به ائمه از نسل او اقتدا نمايد. كه آنها جانشينان و برگزيدگان من و حجّتهاي خدا بر مردم پس از من و سروران امّت من هستند كه پرهيزگاران را به بهشت سعادت رهنمون ميسازند.
پس ولايتپذيري و تسليم محض در برابر آنها 24 ، راهي است كه انسان را در شدائد و لغزشها، در معرض دستگيري و هدايت الي المطلوب قرار داده، از هر گونه كجروي و گمراهي مصون ميدارد، همچنان كه از پيامبر (ص) روايت شده كه فرمود :
« إنّ النُّجوم في السَّماء أمانٌ مِنَ الغَرَقِ و اهلُ بَيتي أمانٌ لاِ ُمَّتي مِنَ الضَّلالَةِ في أديانِهِم. لا يهلكون ما دام مِنهم من يتَّبِعونَ هُداهُ و سُنَّتَهُ » .25
ستارگان در آسمان امان از غرق هستند و اهل بيت من براي امتم مايه امنيّت از گمراهي در دينشان. مادامي كه از هدايت و روش يكي از آنها پيروي كنند، هلاك نخواهند شد.
و نيز آن حضرت با تمسّك به آيه :(... وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ... ) 26
فرمودند : « مثل اهل بيت من چون باب حطّه است. هر كس به آن وارد شود نجات يافته و هر كس به داخل آن نشود، هلاك ميگردد » 27. همچنين امام رضا (ع) در تفسير اين آيه ميفرمايد : « ما باب حطّه شمائيم » 28. كه وسيلهاي براي عفو و نويد آمرزش گناهان و زمينهساز محو آثار آنها ميباشد.
بنابراين ولايت تنها راهي است كه مصونيّت جامعه را در برابر ناهنجاريها و انحرافات بيمه ساخته، مايه سعادت مادّي و معنوي آن ميگردد. امام رضا (ع) از پدرانش، از رسول خدا چنين نقل فرمود:« انّ اللهَ تكفّلَ لي في أهل بيتي لمن لَقيه منهم لا يشركُ به شيئاً » 29 . خداوند به لطف و كرمش كفيل خانواده من است و هر كس خدا را از طريق يكي از آنها بشناسد، ذره اي براي او شريك نخواهد گرفت.
خداوند اراده فرموده كه اهل بيت پيامبر (ص) را منزلگاه خيرات و بركات مادّي و معنوي براي بندگانش قرار دهد. و اين معنا در كلام امام رضا (ع) ظهور يافته كه با استناد به قول امام سجاد (ع) ميفرمايد :
«... بِنا فَتَح اللهُ وَ بِنا يختِمُه وَ بنا أَطْعَمَكُم اللهُ عُشبَ الارضِ وَ بِنا أنزَلَ اللهُ عليكم قِطر السّمآء وَ بِنا آمنَكُم اللهُ مِن الغَرَقِ 30 في بَحرِكُم وَ مِنَ الخَسَفِ في بَرِّكم وَ بِنا نَفعَكم اللهُ في حَياتِكُم وَ في قُبورِكُم وَ في مَحشَرِكم وَ عندَ الصّراطِ و عندَ الميزانِ و عندَ دخولِكُم الجنانَ... » .31
به وسيله ما دين شروع و به ما ختم ميشود و شما را از روييدنيهاي زمين بهرهمند ميكند. به واسطه ما، باران از آسمان ميبارد و خدا شما را از غرق شدن در دريا و فرورفتن در زمين نگه ميدارد. و به واسطه ما خدا شما را در قبرها، محشر، هنگام صراط و ميزان و موقع داخل شدن در بهشت سود ميبخشد.
و نيز آن حضرت در كلامي ديگر از پيامبر نقل كردهاند كه فرمود :
« يا علي ! بكم يفتحُ هذا الأمر، و بكُم يختم. عليكم بِالصَّبر فإنَّ العاقِبَة لِلمتّقينَ أنتم حزبُ اللهِ و أعداؤُكُم حزبُ الشّيطان. طُوبي لِمَن أطاعَكم، و ويلٌ لِمَن عَصاكُم. أنتم حُجَّةُ اللهِ علي خَلقِهِ وَ العُروَةُ الوُثقي، مَن تَمَسَّكَ بِها اهتدي وَ مَن تَرَكَها ضَلَّ » .32
يا علي ! به وسيله شما اين امر افتتاح و ختم مييابد. شما حزب خداييد و دشمنانتان حزب شيطان. خوشا به حال كسي كه مطيع شماست و واي بر كسي كه با شما مخالفت ورزد. شما حجّت خدا بر خلقيد و دستاويزي محكم. هر كس به آن تمسّك جويد، هدايت مييابد و كسي كه شما را ترك كند، گمراه ميگردد.
همچنان كه در زيارت جامعه كبيره در شأن ولايت آمده است :
« خداوند افتتاح و ختم كتاب آفرينش را به شما ايجاد نمود و به واسطه شما بر ما باران رحمتش را نازل فرمود. به واسطه شما آسمان را به پا داشت تا بر زمين جز به امرش فرونيايد. و به واسطه شما غم و اندوه و رنجها را از دلها برطرف ميگرداند... به واسطه شما خدا ما را از ذلّت ( كفر و عصيان ) نجات داد و غم و اندوه شديد ما را برطرف ساخت و از وادي مهالك عالم و آتش دوزخ رهانيد... به خاطر ولايت شما خداوند معالم و حقايق دين را به ما آموخت و هر آنچه از امور دنياي ما فاسد و پريشان بود، اصلاح فرمود و كلمه توحيد به حدّ كمال رسيد و نعمت بزرگ دين، به خلق عطا گرديد و پراكندگي امّت به الفت و اتحاد مبدّل گشت » .33
امام رضا (ع) در نقل روايتي از پيامبر فرمود : جبرئيل از قول خداوند به من خبر داد كه به سبب وجود ايشان بلاها و گرفتاريها را از بندگانم دفع مينمايم و به خاطر وجود آنها، رحمتم را بر مردم نازل ميسازم .34
دوستي و ولايت اهل بيت : گنجينهاي است كه انسان را به كمال ميرساند، نوري است كه پرتو آن جامعه را صفا بخشيده، الفت و مهرباني را در خانه دلها ايجاد ميكند و باعث برقراري روابط سالم اجتماعي و استحكام دوستيها شده، كينهها را از دل ميزدايد. چنان چه رسول خدا ميفرمايد :
« بِنا يؤَلِّفُ اللهَُ بينَ قُلوبِكم بعدَ العَداوةِ و البَغضاءَ » .35
با پذيرش ولايت ما، خداوند بين قلبهايتان الفت و مهرباني برقرار ميسازد بعد از آن كه از دشمني و كينه پر شده بود !
امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) روايت ميكند كه فرمود :
« حُبّي و حُبُّ اهلِ بيتي نافعٌ في سَبعةِ مَواطِنَ، أهوائِهُنَّ عظيمةٌ: عندَ الوفاةِ و في القَبرِ و عِندَ النَّشورِ و عندَ الكتابِ و عندَ الحِسابِ و عندَ الميزانِ و عندَ الصّراطِ... » .36
محبّت من و خاندانم در هفت موقعيّت خطرناك كه هول و هراس عظيمي دارد، سودمند است، هنگام مرگ و برخاستن از قبر، هنگام دادن نامه عمل و حسابرسي و ميزان و دقت عبور از صراط.
2 . ترجمه كتاب «القطره» ( قطرهاي از درياي فضائل اهلبيت)، ج 1 ، ص 10.
3 . همان.
4 . كافي ج 1 ص 144 ح 4.
5 . ترجمه كتاب القطره ج 1 ص 10 و 11.
6 . بحار الانوار ج 27 باب 7 ص 169 ح 8.
7 . بحار الانوار ج 27 باب 7 ص 196 ح 57.
8 . ترجمه الغدير ج 4 ص 178 و 179.
9 . با ولايت شما اعمال واجب مورد قبول خداوند قرار ميگيرد.
10 . ترجمه الغدير ج 4 ص 178.
11 . جن (72): 16.
12 . كافي ج 1 ص 220 ح 1.
13 . بحار الانوار ج 24 باب 27 ص 28 و 29 ح 6.
14 . بحار الانوار ج 27 باب 4 ص 116 ح 92.
15 . تغابن (64): 8؛ «حال كه چنين است به خدا و رسول او و نوري كه نازل كردهايم ايمان بياوريد...».
16 . بحار الانوار ج 23 باب 18 ص 308 ح 5؛ كافي ج 1 ص 194 ح 1.
17 . ر. ك : كافي ج 1 ص 185 ح 13.
18 . بحار الانوار ج 23 باب 4 ص 84 ح 24.
19 . تفسير مجمع البيان ج 5 ـ 6 ص 663 ذيل آيه 71 سوره اسراء.
20 . بحار الانوار ج 23 باب 4 ص 84 ح 24.
21 . بحار الانوار ج 23 باب 7 ص 143 ح 96 و ص 144 ح 98 و نيز ص 153 ح 116.
22 . بحار الانوار ج 23 باب 7 ص 105 ح 3 و ص 119 ح 40؛ المراجعات ج 1 ص 243 نامه 8؛ ترجمهالغدير ج 4 ص 177؛«همانا مَثل اهلبيت من در بين شما همچون كشتي نوح است كه هر كس سوار آنشود نجات مييابد و هر كس از آن تخلّف ورزد غرق ميگردد».
23 . بحار الانوار ج 23 باب 7 ص 144 ح 100؛ ترجمه عيون اخبار الرضا ج 1 ص 591.
24 . ر. ك : بحار الانوار ج 23 باب 9 ص 183 ح 45؛ «امام رضا (ع) فرمودند : اïنّما شيعتُنا مَن تابَعنا ولَميُخالِفنا شيعيان ما تابع محض ما هستند كه هرگز با فرمان ما مخالفت نميورزند».
25 . همان ج 23 باب 7 ص 123 ح 47.
26 . بقره (2): 58؛ «... و بگوييد : خداوندا گناهان ما را بريز تا خطاهاي شما را ببخشم...».
27 . بحار الانوار ج 23 باب 7 ص 105 ح 3 و ص 119 ح 40؛ المراجعات ج 1 ص 243 نامه 8؛ ترجمه الغدير ج 4 ص 177.
28 . بحار الانوار ج 23 باب 7 ص 122 ح 46.
29 . بحار الانوار ج 23 باب 5 ص 147 ح 108.
30 . در اين حديث ولايت را مايه امان از غرق شدن در دريا معرفي ميكند و در حديثي ديگر در بحار الانوار ج 23 باب 7 ص 123 ح 47 ستارگان را. شايد بتوان به اين نكته رسيد كه ستارگان امان از غرق شدن دردريا مادّياند و ائمه امان از غرق شدن در درياي گمراهي و ضلالت.
31 . بحار الانوار ج 23 باب 18 ص 313 ـ 314 ح 20.
32 . بحار الانوار ج 23 باب 5 ص 142 ح 93.
33 . مفاتيح الجنان فرازي از زيارت جامعه كبيره.
34 . ترجمه عيون اخبار الرضا ج 2 باب 31 ص 89 ح 208؛ بحار الانوار ج 23 باب 7 ص 127 ح 55 وج 36 باب 41 ص 244 ح.55
35 . بحار الانوار ج 23 باب 7 ص 142 ح 94.
36 . همان ج 23 باب 18 ص 314 ح 20 و ج 27 باب 6 ص 158 ح 3.