معجزه عشق

معجزه عشق 

ای حبیب من!

رَبِّ اشرح لی صدری وَ یَسِّرلی اَمری وَ احلل عُقدةً مِن لِسانی یَفقَهوا قَولی 

 
خدایا می خواهم به اذن تو و با نگاه و کلام تو از سفری مقدس  وسرزمینی که کرب و البلایش نامند  بگویم ،اآیا ذنم می دهی ؟وحال از کلام خودت می گویم وعشق بازی ات با بندگانت

آن گاه که من بخواهم بنده ای را زیارت کنم و او تا عرش نزد  من به ملاقات  بیاید، دل او را هوایی کوی یارم می کنم ، همان که ذبح عظیمش  خواندم همان که  نام مقدسش حسین است .

او که از روز الست با من  پیمان بست ، که تا آخرین قطره ی خون و ذره ی هستی اش را  فدایم کند ، وبرای همین ملقب  به ثارالله شد .

خدایا نمیدانم تو با این دل چه کرده ای که

وقتی بیقرارکوی یارت می شود دیگر طاقتش تاب ، تو گویی یار نیز دلتنگ  او شده و دعوت نامه اش را امضاء کرده است

و حالا عاشق و بیقرار، لحظه به لحظه با حضور و نشانه هایی که برایش می فرستی ،  می داند که بالاخره راهی شده است و دیدار یار نزدیک است.

لحظه ها به کندی می گذرد و ضربان قلبم   هر لحظه تندتر می شود

خدایا آیا باز هم می شود به صحن و سرای عزیز فاطمه سلام الله علیها  وموالیانم آن ها که سالیان متمادی در فراغشان سوختم راه یابم، ؟!

آخر با این کوله بار سنگین گنه، چگونه سرم را بالا گرفته ، با این چشمان غبار آلود به سرورانم سلام بگویم و عرض ادب کنم.؟

 
حال که لحظه موعود فرا رسیده است و علی رغم تلاش شیطان رجیم تمامی شرایط فراهم شده ، و تو آماده پرواز به سوی دیار معشوق می شوی

ملائک بال و پر گشوده اند ، دست به دعا که  تو عزم سفر کرده ایی واز هم اکنون زایر محسوب می شوی

چه آرامش عجیبی  ؟ حس  می کنی دعای ملائک همراه و پشتیبان  تو هست

  
سرانجام لحظه موعود فرا می رسد وتو در حالیکه  وارد سرزمین مقدس کرب و البلاء می شوی

همینطور که آهسته آهسته گام بر می داری ومی خواهی وارد صحن وسرای حضرتش شوی ، زیر لب چنین زمزمه می کنی

ای ملائکه خدا ..... شما که ناظر و کاتب اعمال من بوده اید مبادا به ایشان از من بگویید، آبرو داری کنید .

ای خدای بزرگ تو می دانی که من عبد کوچک توأم و هر چه کرده ام از سر غفلت و نادانی بوده است و لا غیر...

پس می دانم که می  بخشی و راهم می دهی وشما ای ملائکه خدا آیا اجازه ورودم می دهید؟

حسین جانم  شما میزبان واهل جود و کرم هستید ومن بنده سراّپا تقصیر، میهمان شما ، به شما پناه آورده ام  ؟اذنم می دهید

وارد شهر مقدس  کربلا شده ای زیر لب زمزمه می کنی اما نه بی اختیار بلند می گویی بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم