لحظه ی سال تحویل

چشمانم رامی بندم به زمانی فکرمی کنم که لحظه سال تحویل درصحن نشسته بودم نفس عمیقی می کشم تا ریه هایم را ازعطر حضور امام رضاپرکنم چشمانم روی گنبد قفل شده اند چشمانم راهاله ای ازاشک پوشانده است برای زندگیم ازامام رضا خیرمی خواهم صدای زنگ ساعت صحن من رابه خود می اورد لحظه سال تحویل نزدیک است امسال سالم را در حرم امام رضا ع تحویل می کنم چشمانم را باز میکنم گریه ام می گیرد همه انها یک رویا بود امسال هم امام رضاع نطلبید که به پابوس روم عکسهای حرم راکه نگاه می کنم دلتنگ حرم میشوم اب گوارای سقاخانه اسماعیل طلا

ساعتی در صحن حرم گوشه ای دنج نشستن و ساعت ها به گنبد و گلدسته نگاه کرد. 

همه اینها برایم ارزوشده است به راستی این فراق کی به پایان می رسد.

درانتظاردیداردورباره ی حرم درمانده ام.....

نویسنده: انتظاردیداردورباره