لحظه اذان

همیشه شنیده ام که دعا بین اذان و اقامه، رد نمی شود.همیشه لحظه های اذان حس کردم کسی منتظر است.حس کردم باید با کسی حرف بزنم . کسی که بهانه ی دلم است وخوب حرف هایم را می شنود.
همیشه تمام تشویش ها با نزدیکی به ثانیه های نوای آسمانی اذان، دور شدند و من باور کردم که پناهی هست برای تنهایی ها و اشک ها و اندوه ها .باید دعا کنم، دعایی که مطمئنّم به اجابت نزدیک است.لحظه لحظه ی من است، لحظه های خواستن، لحظه های شنیدند، لحظه های امید و رسیدن ... خدایا چه بخواهم که شایسته باشد ودلم آرام گیرد؟ چه بخواهم جز خودت که یادت الا بذکرالله تطمئنَّ القلوب است؟(از تو خودت را برای خودم وخودم را برای خودت می خواهم).
در این لحظه های ناب، تنها مرا برای خودت کن دستانم را دراز می کنم و می دانم به کوتاهی اش نگاه نمی کنی و دستانِ مهربان و باوسعت خودت را دراز می کنی تا انگشتانم را بگیری و استجابت باشی...
خدای من! هرچه باشم وهرجا وهرگونه، همیشه آغوش تو باز است و من همیشه دلتنگت... کمک کن بفهم دردِ دلم، همیشه دوری خودم است از تو... کمک کن که یک لحظه بی تو نمانم ... و همیشه ... همیشه صدای اذان را بشنوم... صدای تو را وقتی که مرا صدا می کنی ...

متین السادات عرب زاده
تهران