زلال تر از باران

از اولش هم تو مال اینجا نبودی . ازهمان ابتدا برای آمدنت ، تمام هستی بهانه شد و تو، کل خلقت را هدف ، شدی ! خدا به پدرت فرمود: لولاک لما خلقت الافلاک، کمی بعد: لولاک علی لولاک خلقتک امانه ... حرف اول و آخرش یکی بود: لولاک فاطمه ، لولاک خلقتکما

اتحاد عشق و عاشق و معشوق...

من اینجا روی این زمین چه می‎کنم ؟ اصلاً برای چه هستم؟ برای که ؟ عمریست و نَفَسی که می‎آید و می‎رود. به دنیا می‎آییم. کم‎کم قد می‎کشیم ، درس می‎خوانیم، نمی‎خوانیم، بزرگ می‎شویم، پولی در می‎آوریم، نانی می‎خریم، می‎خوابیم ، می‎خوریم و می‎میریم !

عکسی درون آب

شب بود و ماه یک هلالِ نازک که لبخند آسمان شده بود. عکس مهربانش در قلب رودخانه با نسیمی ملایم تکان می‎خورد. موج‎های کوچک و آرام، رودخانه را نوازش می‎کردند و ماهی‎ها آرام‎تر شنا می‎کردند و می‎درخشیدند و ماه می‎خوردند. مِهر مهتاب و سوسوی ستاره...  
Halaman 5 dari 5