farhang va maaref

فرات، آب حیات

زیارت ، فرات

به روی سینه و پشت بسیجی نوشته یا زیارت یا شهادت


اهمیت و شگفتی و زیبایی حماسه ی حسینی را در عاشورا دانستیم. قداست کار او بود که حتی «خاک» را بوئیدنی، و «سنگ» را بوسیدنی کرده بود، و تجسم آن همه معنویت و غنای فرهنگی را در «کربلا» مشاهده کردیم.
از تربت آن شهید که مهر نماز است و پیوند «خاک» و «خون» و «شهادت» سخن گفتیم.
و از آن رازی که در این خاک نهفته است
و از آن جائی که در این تربت است...
فرصت اندک بود و بقیه ی سخن به این شماره موکول شد. اینکه باز هم در پی سوژه های الهام بخش در زیارت حسین (علیه السلام) و فرهنگ کربلا...

من از کرانه ی رود فرات می آیم
و بوی خون شهیدان به پیرهن دارم
برادران شهیدم
هماره چشم به راهند
که من رسول امین «پیام خون» باشم
من از تبار کریمان و نسل پاکانم
من از قبیله ی «خون خدا» و تربت جانم.
به خون نشسته درختم
رمق گرفته نهالم
بلند همچو چکارم
به استواری سروم
به استقامت کوهم
و بازمانده ی «فجر»م
و یادگار هزاران شهید خفته به خونم

برگرفته از : مجله پیام انقلاب،  شماره 147

بازدید: 556