زیارت ، فرات
به روی سینه و پشت بسیجی نوشته یا زیارت یا شهادت
اهمیت و شگفتی و زیبایی حماسه ی حسینی را در عاشورا دانستیم. قداست کار او بود که حتی «خاک» را بوئیدنی، و «سنگ» را بوسیدنی کرده بود، و تجسم آن همه معنویت و غنای فرهنگی را در «کربلا» مشاهده کردیم.
از تربت آن شهید که مهر نماز است و پیوند «خاک» و «خون» و «شهادت» سخن گفتیم.
و از آن رازی که در این خاک نهفته است
و از آن جائی که در این تربت است...
فرصت اندک بود و بقیه ی سخن به این شماره موکول شد. اینکه باز هم در پی سوژه های الهام بخش در زیارت حسین (علیه السلام) و فرهنگ کربلا...
من از کرانه ی رود فرات می آیم
و بوی خون شهیدان به پیرهن دارم
برادران شهیدم
هماره چشم به راهند
که من رسول امین «پیام خون» باشم
من از تبار کریمان و نسل پاکانم
من از قبیله ی «خون خدا» و تربت جانم.
به خون نشسته درختم
رمق گرفته نهالم
بلند همچو چکارم
به استواری سروم
به استقامت کوهم
و بازمانده ی «فجر»م
و یادگار هزاران شهید خفته به خونم
دجله
گاهی «جغرافی» گویای یک «تاریخ» است گاهی قطعه ای زمین حاصل یک «فرهنگ» است.
گاهی نهر آبی، دیوار دیاری، ستون مسجدی، بقایای شهری، رد پایی، نقش دیواری و ... در بردارنده ی یک دنیا خاطرات تاریخی تلخ و شیرین است. رواق تاریخ و آینه ی حوادث است.
از آنها باید الهام گرفت و با تاکید روی آنها تاریخ را به یاد آورد.
فرات از اینگونه نهرهاست و آب فرات در قاموس فرهنگ شیعه بار معنوی و محتوای فرنگی دارد و رازدار بزرگ و مقدسی است .که امواجش، حماسه کربلا و ان تشنگی ها، ایثارها،حماسه ها،قهرمانی ها و ایمان ها را به یادها می اورد .
دجله و فرات تاریخ مجسم و روان است .تاریخ امت اسلام ،بر امواج این دو رود همیشه جاری ،ثبت است .
گرچه در روایات ما از فرات تجلیل و از دجله نکوهش شده است لیکن سرزمین تاریخی «بین النهرین» که آنهمه ماجراها دارد، میان همین دو نهر دجله و فرات است.
همانگونه که برای یک شیعه آشنا به عاشورا، «فرات» تداعی کننده ی بسیاری از جریانات «کربلا» است، برای یک مسلمان آشنا به تاریخ مجد و عظمت مسلمین، «دجله» نامی آشنا و مقرون به حوادث فراوانی است که در تاریخ پرنشیب و فراز مسلمین، در این خط از زمین و در ساحل پر خروش دجله به وقوع پیوسته است.
در یادآوری شکوه دیرین مسلمانان و مجد و عظمت پیشین به دجله تکیه می شود.
اقبال لاهوری در شعر استوار خویش که بنام «سرود اسلامی» است به زبان عربی ضمن یادآوری گذشته ی پرافتخار مسلمین و تکیه روی عناصر تاریخی الهام بخش راجع به دجله و حرمین و ... می گوید:
یا دجله هل سجلت علی
شطیک مآثر عزتنا؟
امواجک تروی للدنیا
و تعید جواهر سیرتنا
یا ارض النور من الحر
مین و یا میلاد شریعتنا
روض الاسلام و دوحته
فی ارضک رواها دمنا 1
که مجموع سرود به دو سه بیان به فارسی برگردانیده شده است از جمله:
ایا دجله ثبت است بر ساحلت
نشان نکو شان شایان ما
تو را موج گردیده باشد گواه
به فخر و فر گوهر افشان ما
مبارک گلستان هر دو حرم
ایا مهد دین درخشان ما
شما را همه سبز و شاداب شد
بر و برگ از خون یاران ما
و یا:
بر مسطر ساحلت، ای دجله
ثبت است فخر مسطر ما
موجت همه در گوش گیتی
گویای اصالت گوهر ما
ای زادگاه شریعت ما
حرمین شریف منور ما
به زمین تو، گلشن اسلامت
شاداب از خون احمر ما 2
یادآوری این مظاهر شکوه و شوکت مسلمین در تاریخ، غیرت دینی و حمیت حماسی مسلمین را بیدار می کند تا بار دیگر در راه بدست آوردن آن مفاخر عظیم تلاش کنند و عزت و سربلندی را بر تارک کشورهای اسلامی بنشانند.
رهبر انقلاب، حضرت امام خمینی، همواره از این مایه های الهام، بهره گرفته است و با تکیه به عناصر فرهنگ ساز تاریخ اسلام، احیاگر مجد دیرین بوده است.
چون سخن از دجله و فرات است، فقط جمله ای در این مورد، از ایشان نقل می کنیم.
امام امت، پش از شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، چندین بار، ملت عراق را به قیام علیه نظام بعثی حاکم بر این کشور اسلامی دعوت کرده است. از جمله در تحریک و انگیزیش مردم مسلمان آن سامان برای مبارزی با کفار بعثی، در پیام خود به ملت و ارتش عراق (12 مهر ماه 59) فرمود:
« ... ای عشائر غیور دجله و فرات ای رزمندگان و سلحشوران بپاخیزید و از اسلام دفاع کنید.»3
و در پیامی دیگر فرمود: (24 مهر 59)
« ... ای عشائر دلیر دجله و فرات؛ فرصت را از دست ندهید و دشمن اسلام و میهن عزیز خودتان را با قیام قهرمانانه از پای درآورید و دین خودتان به اسلام و قرآن مجید را ادا کنید...»4
امام امت همیشه «عشائر» را ذخیره ی انقلاب دانسته است. در پیام فوق هم خطاب به عشائر عراق، که بخش عظیمی از مردم آن کشور را تشکیل می دهند. روی عنصر«غیرت» ، «دلیری» و «سلحشوری» تاکید کرده است.
استفاده از اینگونه سوژه ها و عناصر محرک و برانگیزاننده، شیوه ای معمول و معقول و موثر است.
ادیب الممالک فراهانی (متولد 1277 قمری و متوفای 1335 قمری) در «مسمط» جاودانه و زیبای خود که بمناسبت میلاد پیامبر اسلام در سال 1320 سروده است، از اینگونه مظاهر شکوه و مجد و عظمت گذشته ی مسلمین ، بسیار یاد کرده است و از جمله اینکه:
در چین و ختن، ولوله از هیبت ما بود
در مصر و عدن، غلغله از شوکت ما بود
در اندلس و روم: عیان قدرت ما بود
غرناطه و اشبیلیه در طاعت ما بود
صقیله، نهادن در کنف رایت ما بود
فرمان همایون قضا آیت ما بود
جاری به زمین و فلک و ثابت و سیار
خاک عرب، از مشرق اقصی گذراندیم
وز ناحیه غرب، به افریقیه راندیم
دریای شمالی را بر شرق نشاندیم
و ز بحر جنوبی به فلک گرد فشاندیم
هند از کف هندو ختن از ترک ستاندیم
مائیم که از خاک بر افلاک رساندیم
نام هنر و اسم کرم را به سزاوار... 5
آنگاه از روزگار غم و غربت و رنج و مصیبت مسلمین و خودباختگی شان یاد می کند و تحریک به اینکه باید دوباره آن روزگار درخشان را به کف آورد.
یا غزل معروف و هیجان آفرین «از خواب گران خیز...» از علامه اقبال لاهوری، که دعوت به بیداری امت اسلام، با تکیه و یادآوری مفاخر گذشته. 6
قداست،فرات
آب «فرات» و خاک «کربلا» هر دو یادآور عاشورایند.
و هر دو در الهام بخشی موثر و کارساز،
و هر دو مورد تشویق و ترغیب اهلبیت و ائمه،
و هر دو مقدس و مبارک و عزیز.
در حدیثی، «رود فرات» و «رود نیل» رودهای مومن بحساب آمده است:
« نهران مومنان و نهران کافران، فالمومنان: الفرات و نیل مصر...» 7
و در حدیثی، فرات، نهری بهشتی به حساب آمده است:
«اربعه انهار من الجنه: الفرات...» 8
و غسل کردن از آب فرات، برای زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام یا غیر آن، بسیار فضیلت دارد.
امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی از مردی از اهل کوفه پرسید:
- آیا از «فرات» تان هر روز یکبار غسل می کنی؟
- نه.
- هر جمعه چطور؟
- نه.
- هر ماه چطور؟
- نه.
- هر سال چطور؟
- نه
امام باقر علیه السلام فرمود: تو از خیر محرومی. 9
چه پاداشهای عظیم بیان شده است برای زائران قبر حسین بن علی علیه السلام که در فرات، وضو بگیرند و غسل کنند و با وقار و آرامش به زیارت آن حضرت شرفیاب شوند. 10
همچنین، برداشتن کام نوزاد با آب فرات و چشاندن این آب مقدس از این نهر بهشتی به کودکانی که بناست با محبت و ولایت خاندان وحی و اهلبیت پیامبر بزرگ شوند و «تربیت عاشورائی» بیابند. امری است که دستور اکید ائمه است.
در روایات از آب فرات، بعنوان «آب بهشتی» «ساحل وادی ایمن» ، آب گوارا و «معین»، پربرکت، عزیزترین آب های دنیا و آخرت و... یاد شده است.11
امام صادق علیه السلام به «سلیمان بن هارون تجلی» فرمود: «ما اظن احدا یحنک بماءالفرات ال احبنا اهل البیت» 12
و یا به این تعبیر که:
«من شرب من ماءالفرات و حنک به فانه بحبنا اهل البیت» 13
یعنی: هر کس از آب فرات بنوشد، یا کام خود را با آن برگیرد، حتما دوستدار ما اهلبیت خواهد بود. این ایجاد پیوند با کربلا و اهلبیت با آب فرات، از آغاز حیات شروع می شود و فرات، آب حیات، جان های مستعد می گردد و در «خط» صحیح می کشاند و هدایت می کند.
این، نکته ای بود که در مورد تربت حسین بن علی هم از ائمه نقل کردیم و گفتیم که به فرموده ی ائمه، تربت قبر سیدالشهداء هم فضیلت و قداست دارد و الهام دهنده و شفابخش است.
امام صادق علیه السلام به «حارث بن مغیره» فرمود:
«تربت قبر حسین، شفابخش است و ایمن ساز از هر ترس...
در اواخر حدیث، راوی می پرسد: چونه تربتش امن ازهر ترس است؟
می فرماید:
«هر وقت، از سلطان یا غیر او ترسیدی، هنگام خروج از خانه ات، همراه خود از خاک قبر حسین علیه السلام داشته باش...»14
این میرساند که با الهام از کربلا و خاک قبر سالار شهیدان، آن آزاد مرد شجاع،نباید از هیچ سلطه و نیروی خودکامه ای و از هیچ امر هراس انگیزی وحشت داشت...
در عملیات خیبر، در جبهه های جنگ علیه متجاوزان بعثی عراق، وقتی رزمندگان اسلام در باتلاق های هورالعظیم پیش روی کردند و به محل التقای دجله و فرات رسیدند، در مطبوعات و رسانه های گروهی خبری ما، اعلام شد که: رزمندگان از آب دجله و فرات «وضو» گرفتند.
این تعبیر، شوری شگفت در مردم ما پدید آورد. کلمه ی «فرات» عاشورای حسین را در یادها زنده کرده و رسیدن دست رزمندگان به آب فرات، «عباس» را تداعی کرد و در این زمینه ها، شعرها سروده شد و بهره برداری ها انجام گرفت.
از جمله به عنوان نمونه به چند بیت از شعرهای آن ایام اشاره می شود:
در راه تو بس که خون فشاندیم حسین
تا بصره، گل سرخ نشاندیم حسین
عباس بگو تا نکشد خجالت آب
کز خصم، فرات را ستاندیم حسین
پیوند فرات را با حسین و عباس علیهما السلام بنگرید...
به یک رباعی دیگر دقت کنید:
ای لشگر حق، حمله ی دیگر ببرید
هنگامه ی خصم را به آخر ببرید
اکنون که فرات را به دست آوردید
یک جرعه آب بهر اصغر ببرید
شاعری دیگر در ترسیم حماسه های رزم آوران فاتح خیبر، گفت:
چابک سواران تندر آسا ره سپردند
بر قلب اردوی مهاجم حمله بردند
هم از «فرات» و «دجله» بس آسان گذشتند
با عزم و قوت ایمان گذشتند
دیگر فرات و دجله، آزاد است، آزاد
دیگر کسی ره بر «ابوفاضل» نبندد
دیگر ز بی آبی کسی عطشان نگردد
حلقوم اصغر، چاک از پیکان نگردد
سخن درباره ی استواری ادبی شعرها نیست.
کلام در محتوا و مضمون اشعار است که با کربلا و علی اضغر و حسین بن علی و اباالفضل پیوند خورده است و با کوچکترین اشاره ای و بهانه ای و نشانه ای فکر و ذکر و دل و دیده ی شیعیان حسین و پروردگار مکتب عاشورا به قبله گاه کربلا متوجه و روانه می گردد و از آن منبع تغذیه ی روحی و معنوی می شود.
رزمنده ی اسلام بر پیشانی بند و بازوی لباس خود در جبهه می نویسند: «مسافر کربلا» این چقدر الهام بخش و حرکت آفرین است.
زیارت کربلا و امام حسین علیه السلام سراسر آکنده از اینگونه عناصر روحیه سازی و خط دهنده است.
حسین، ای درس آموز شجاعت
بسیجی از تو آموزی شهامت
به روی سینه و پشت بسیجی
نوشته: یا زیارت یا شهادت
همه ی اینها- آنچنانکه قبلا نیز گذشت در سایه ی «شهادت» است که قداست و تاثیر و معنویت پیدا کرده است.
آنچه که از شهید باقی میماند، آنچه که به شهید منسوب است، آنچه که یادآور شهید است، همه اینگونه مقدس و موثر و ملهم است.
مگر رزمندگان ما، چفیه ی یک شهید و سلاح او را الهام بخش و یادگار «شهادت» و ایثار نمی دانند؟!
مگر تسبیح و ساعت و دفترچه و خط نوشته و لباسی که از یک همسنگر شهید بر جای میماند در بردارنده ی عظمت روح شهید و منتقل کننده ی معنویات او به دیگران نیست؟
مگر فرزند شهید، ما را به یاد ایثارها و فداکاری های شهید نمی اندازد؟
تربت شهید و آب فرات و خاک نجف و ساحل دجله و... تداعی کننده ی حوادث و الهام دهنده ی حرکت و مقاومت و احساس عظمت و... است.
در تاریخ ما، نمونه های فراوانی وجود دارد که به قسمتهائی که درباره ی سیدالشهداء علیه السلام است در آینده اشاره خواهیم کرد.
اما در اینجا فقط به نمونه ای که به «یحیی بن زید» مرتبط می شود، اشاره می کنیم:
«یحیی بن زید» نوه ی اما زین العابدین علیه السلام که از سلحشوران علوی و مبارزان با دستگاه بنی امیه بود، بدنبال خویش، در زمان خلافت «ولیدبن عبدالملک» توسط «نصر سیار» که استاندار خراسان از سوی خلیفه ی اموی بود، دستگیر شد. خراسان، آنروز، تحت سلطه ی خلافت شام بود و یحیی بن زید، که در آن خطه نهضت کرد، دستگیر و زندانی شد، یحیی، بالاخره در سایه ی مبارزاتش به شهادت رسید. در ایامی که زندانی بود، در محلس، به زنجیر بسته شده بود. وقتی یحیی از آن زندان آزاد شد، آهنگری را دستور داده بودند که قید و بند از پای یحیی در آورد. شیعیان ثروتمند نزد آهنگر رفته و خواستند آهنی را که قیدوبند پای یحیی بود به عنوان تبرک بخرند. هر کدام از آنها برقیمت می افزود تا آنکه به بیست هزار درهم رسید و همگی آن پول را داده و آهن را خریدند و آن را قطعه کردند و نگین انگشتر نمودند.15
حرمت گذاری و تجلیل شیعه از یک عنصر مبارز و شهید، تا آنجاست که قطعه های زنجیر یک زندانی شیعه را با قیمت گران می خرند و آنقدر برای آن قطعات ارزش و قداست قائلند که آنرا به عنوان «نگین انگشتر» قرار می دهند.
پاورقی
1 و 2- هم شعر عربی و هم چهار نوع ترجمه اش به فارسی، توسط «صغیر» در کتاب «سرود اسلامی» نقل شده است که مجموعه ای است از سرودهائی به مناسبت آغاز پانزدهمین قرن بعثت پیامبر اسلام
3- صحیفه ی نور، ج 13، ص 111
4- صحیفه ی نور، ج 13، ص 120
5- از صبا تا نیما ج 2، ص 140
6- کلیات اقبال لاهوری، ص 47
7 و 8- وسایل الشیعه، ج 17، ص 215
9- وسائل الشیعه ج 3، ص 527، حدیث 22
10- وسائل الشیعه ج 10، ص 377، احادیث: 1، 3، 6، 7، 8، 9 و 10
11- وسائل الشیعه ج 10، ص 313، احادیث: 1 و 10
12- وسائل، ج 10، ص 314، حدیث 2
13- مدرک فوق، حدیث 7 و 9
14- امالی،شیخ طوسی(چاپ نجف) ج 1، ص 325
15- مقاتل الطالبین، ص 155، ترجمه آن ص 158، پیکار مقدس حضرت زیدبن علی و فرزندانش – وحید دامغانی، ص 229 مزارات خراسان: کاظم مدیر شانه چی، ص 29 (پاورقی)
برگرفته از : مجله پیام انقلاب، شماره 147