farhang va maaref

ج-شرط حضور

عقیده ما شیعیان بر این است که امامان معصوم (علیه السّلام) شاهد و ناظر اعمال ما هستند و در پیشگاه خداوند زنده هستند و روزی میخورند؛هر چند که از دید مادی ، رخت هستی را از تن ناسوتی در افکنده باشند . البته چنین اعتقادی در اصل از قرآن سرچشمه گرفته است. آنجاکه در دو مورد از شهیدان به همین تعبیر یاد کرده و آنان را از زندگانی توصیف نموده که درنزد خداوند روزی خوارند.یکی در سوره بقره آیه 154 و دیگر در سوره آل عمران آیه 169 که در هر دو مورد به مؤمنان توصیه شده است که این شهیدان را مردم نپندارند و به آنان مرده نگویند. بنابراین به همان گونه که معرفت و ایمان درجه هایی دارد ، این مسأله نیز دارای درجاتی است و امامان بزرگوار که در اعلی درجه ی معرفت و ایمان قرار دارند ، پس از شهادت خود نیز دراعلی درجه زندگی و حضور میباشند. لذا جای هیچ گونه مناقشه ای نیست . اما غرض نویسنده چیز دیگری است که به زیارت این بزرگان مربوط می شود.
باتوجه به مطلب یاد شده و چنان که در زیارت نامه ی امام (علیه السّلام) هم می خوانیم که « واشهد انَّکَ تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی و انت حي عندَ ربُّکَ مرزوق» یعنی من گواهی می دهم که تو هم اکنون موقعیت مرا ناظری و سخنم را شنیده پاسخ مرا میگویی و می طلبد که با نگاهی معرفتی دوباره به زیارت این امامان معصوم(علیه السّلام)بنگریم وخدای ناکرده عمل غیر معرفتی انجام ندهیم ؛ زیرا مهم ترین شرطی که همواره در بیان خود ا مامان راجع به زیارت آنان بیان شده ، عارف به حق آنان بوده است.
اگر به راستی ما بر آن عقیده ایم که « امام زنده و مرده ندارد» باید چنین در نظر بیاوریم که هم اکنون امام (علیه السّلام) آنجا نشسته است ، ما را می بیند و جواب سلام ما را می دهد و در واقع به دیدن خود امام رفته ایم ، آیا شرط ادب است که در حضور او داد و فریاد به راه اندازیم در حالی که خداوند ما را از بلند کردن صدا در حضور پیامبر نهی کرده ، و طبق روایاتی که داریم این عتبات هر کدام یکی از خانه های پیامبر  و خود آن امام ، پاره تن پیامبر می باشد، چرا وقتی به خانه ی یک بزرگی مشرف می شویم ، در محضر او ساکت و آرام می ایستیم و تا اجازه ندهد نمی نشینیم و لب به سخن نمی گشاییم ،امّا همین ما ، چنین آدابی را در تشرّف خود به حرم رعایت نمی کنیم.
نویسنده به یاد دارد درایّام جوانی آن گاه که به حرم امام رضا(علیه السّلام) مشرف می شد، بسیار وقت ها حضرت آیت الله عظمی فقید مرحوم میلانی (ره) را می دید که بعد از نماز به زیارت آمده و پشت سر حضرت پای دیوار کنار درگاه ایستاده ، سر به زیر انداخته و همانند یک عبد ذلیل که به سرور خود احترام می کند و از دیر به خدمت رسیدن خود احساس سرافکندگی می کند و به زبان حال از او عذر می خواهد ، داشت امام را زیارت می کرد .در سیمای ایشان می نگریستم تا ببینم چیزی بر لب زمزمه می کند اما میدیدم ساکت و آرام بی هیچ کلمه ای بر لب ، بی اختیار از گوشه های چشم ایشان پیاپی قطره های اشک بر محاسنشان می افتاد و گر چه به ظاهر آرام می نمود و لیکن در درون او غوغای بود که همان زلال اشک ها از آن خبر می داد.
یکی دیگر از آشنایان طریق معرفت ، وقتی به زیارت می رفت ، دقیقاً مانند این که امام(علیه السّلام) را می بیند می گفت :« آقا، سلام علیکم» و بعد به درب ورودی نزدیک میشد و در حالی که بازوی او به درب چسبیده بود ، می گفت « اجازه می فرمایید؟» و پس از آن اجازه ورود می یافت ، در گوشه ای رو به امام می نشست و از من می خواست تا برای او زیارت « امین الله » یا زیارت « جامعه کبیره» بخوانم و تأکید می کرد که با توجه بخوان! چنان که گویی با امام داری حرف می زنی ، و من در ضمن زیارت خواندن ،گاهی به او ملتفت می شدم ، می دیدم چشمهایش از شدت گریه قرمز شده است اما صدا بر نمی آوردو سعی می کند بغض هایش را در سینه حبس کند .
البته نگارنده از همه انتظار این حالات را ندارد زیرا چنان که گفته شدمعرفت و ایمان دارای درجه هایی است و همه در آن مقام های کشف وشهود روحانی قرار ندارند.حضوری گر همی خواهی ازاو غائب مشوحافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا وهملها.
نکته ای که توجه بدان در زیارت امام (علیه السّلام) ازهمه بیشتر اهمیّت دارد و راه رسیدن به درجه های بالاتر معرفتی نیزهست، این است که انسان سعی کند ارتباط روحی با امام برقرار نماید، یعنی در واقع ،با تمامی قلب وجان خود به حضور بیاید ، چنان که گویی تن را همچون کفشها در آستانه ی درب رها کرده است. مسلماً اگر کسی بتواند چنین حضور روحانی را درحرم و یا بیرون از حرم پیدا کند ، جمال امام (علیه السّلام) را با چشم بصیرت خواهد دید و با او سخن خواهدگفت .دراین ارتباط پدر نگارنده حکایتی داشت که یکی از سادات در شهر قاین مورد ضرب و شتم یکی از زورمندان قرار گرفت تاجایی که قادر به راه رفتن نبود و همسایه ها او را به خانه اش رساندند. او در بستر بیماری به آشنایان خود گفت : مرا روبه روی مشهد قرار دهید و سپس همراه با آه درونی خطاب به امام رضا(علیه السّلام) گفت: « یاجداه دیدی که چه به سرم آوردند !» پدرم نقل کردساعتی طول نکشید که آن زورگو به سزای اعمال خود رسید و داغی برای همیشه بردل او نهاده شد . منظور این حکایت این است که بدانیم امامی که در مشهد از قاین صدای استغاثه را شنیده و پاسخ می دهد ، آیا در داخل حرم صدای شما را نمی شنود؟! اگر چنین است عیب از شماست و بلند و کوتاهی صدا چاره نمی کند ، باید ارتباط روحی پیدا کرد تا امام شما را در محدوده ی روشن عرفانی شما ببیند و صدای شما را شنیده لبیک بگوید! بیایید یک بار دیگر امام رضا(علیه السّلام) را با معرفت به حق او زیارت کنیم!
سلام علی آل طاها و یاسین
سلام علی آل ختم النّبیّین
امام به حق شاه مطلق که آمد
حریم درش قبله گاه سلاطین
علی بن موسی الرّضا کزخدایش
رضا شدلقب چون رضا بود آیین
(جامی)
بازدید: 735