ندای امام
ندای «هل من ناصر» حسین (ع) در گوش تاریخ پیچید
و… حسین (ع) تاریخ را، امتها و نسلها را مخاطب خویش قرار داده بود.
«لبیک» گویان ندای استغاثه سیدالشهدا، در تاریخ، فراوان بودند.
اساساً حسین (ع)، فریاد زد، تا نشستگانی برخیزند،
ندا در داد، تا جوانمردانی، به یاری حق بشتابند.
پیام فرستاد، تا آزادگانی، لبیک گویند.
شهید شد، تا از خونش، الهام بگیرند و از کربلایش، درس بیاموزند.
جان داد، تا جانهایی در کالبدهای سرد و افسرده، گرم گردد و شورآفرینجوامع بشری شود.
نهضتهای بسیاری، مدیون کربلا و قیامهای فراوانی، الهام گرفته از عاشوراست؛
و... انقلابیون بیشماری، شاگرد مکتب شهادتِ حسین (ع) اند.
بحث از «زیارت» است و الهام گرفتن از مزار شهیدی چون حسین بن علی برای امر مبارزه و قیام و پیکار با باطل و ستم.
نهضت کربلا
نهضت توابین و زیارت کربلا
کوفیانی که در حمایت از مسلم بن عقیل و حسین بن علی (ع) کوتاهی و سستی نشان داده بودند، پس از شهادتِ امامحسین (ع) در کربلا و وقوع آن قتلعام فجیع و کشته شدن امام معصوم به دستِ نیروهای ابنزیاد، خود را مقصّر و گناهکار میدانستند و توبه خویش را تنها با یک قیام مسلحانه و انتقام خون شهیدان از امویان قابل قبول میدانستند. اینان که توبه کنندگان بودند، حرکتشان به نام «قیام توابین» معروف است.
در نهضت توابین کربلا، پس از تشکیل هستههای اصلی قیام و آماده شدن شرایط برای شروع انقلاب، وقتی در سال ۶۵ هجری قیام خود را بر ضدّ حکومت اموی اعلان میکنند، تصمیم میگیرند به زیارت قبر حسین (ع) بروند تا توبه خود را به درگاه پروردگار، نزد مرقد او اعلان کنند.
به نقل تواریخ، دستههای توابین به طرف کربلا رهسپار شدند. وقتی به کربلا رسیدند، همه یکصدا فریاد کشیدند: «یا حسین!» ... و گریه و زاری کردند و به درگاه خداوند، توبه و تضرع نمودند تا خداوند، گناهانشان را ببخشد. آنان در برابر بارگاه امامحسین (ع) گفتند:
خدایا رحمت فرست بر حسین، شهید فرزند شهید، هدایت یافته پسر هدایت یافته، صدّیق فرزند صدّیق.
خدایا! ... تو را شاهد میگیریم که بر دین و راه آنان هستیم، دشمن قاتلانشان و هوادار و دوستدار دوستانشان هستیم.
خدایا! ... ما فرزند دختر پیامبرت را خوار کردیم. گذشته ما را ببخش و توبه ما را بپذیر و حسین (ع) و اصحاب شهید و صدیق او را رحمت فرست...»1
و چنان بر قبر شریف آن حضرت ازدحام نمودند که بیش از ازدحام حاجیان بر «حجرالاسود» بود.
«سلیمان بن صرد»، رئیس توابین، در ربیعالثانی سال ۶۵ هجری، اصحاب خود را جمع کرد و به «نُخیله» رفتند و در آنجا اردو زدند. پس از سه روز که آنجا بودند و به سازماندهی و تکمیل نیروهای خود مشغول بودند، به کرانه فرات رفتند. سپس بر تربت حسین شهید در کربلا حاضر شدند. وقتی به محلّ قبر رسیدند، یکصدا صیحهای زدند و بهشدت گریستند. گریهای که پیرامون قبر حسین بن علی نظیرش دیده نشده است.
آنگاه سخنرانیها کردند و بر سر تربت حسین (ع) ازدحام نمودند، همچون حاجیان در کنار حجرالسود، آنگاه با قبر، وداع کرده و رفتند. از آن پس بود که فریادِ «یا لثارات الحسینِ»2 توابین: زمین را در زیر پای بنیامیه میلرزاند. کوفه شاهد رفت و آمد مسلّحانه آنان به سوی قبر حسین (ع) بود. هنگامی که قبر آن حضرت را ترک میکردند، پشیمانی و حماسهشان افزایش مییافت، موجی بود سرازیر، بر ضدّ بنیامیه، و آرزویشان هم کشته شدن در راه خونخواهی حسین (ع) بود...»3
از نهضت توابین که بگذریم، نمونههای دیگری هم وجود دارد.
قیام مختار نیز بیالهام از زیارت او نبود.
به نقل تواریخ: «مختار»، پس از بازگشت از سفر حج، به کربلا آمد و بر حسین (ع) سلام گفت و قبر او را بوسید و گریه کرد و گفت:
«ای سرور من! به جدّ و پدر، و به مادرت زهرا سوگند! و به شیعیان و خاندانت، به همه سوگند، غذای خوب نخواهم خورد تا اینکه از قاتلان تو انتقام بگیرم.»4
و به دنبال همین زیارت، که تجدید عهد خونین و میثاقِ نهضت بود، در سال ۶۶ هجری، قیام خویش را شروع کرد و با دست گرفتن حکومتِ عراق، از قاتلان حسین علیه السلام و مسبّبین آن جنایات، به بهترین وجهی انتقام گرفت.
نمونه دیگر، قیام «زید بن علی»، فرزند امامسجاد علیه السلام است.
به تعبیر استاد محقق، باقر شریف القرشی، در مجله «اجوبة المسائل الدینی»:
«زید بن علی، در خانهای پرورش یافت که، از آن لحظه که چشم خود را گشود، بدنهایی را دید که از درد و اندوه، آب شده بود، آنچه شنید، صدای گریه و ندبه از عمههایش بود که بر حسین علیه السلام میگریستند و مظلومیت او را بر میشمردند و حوادث جانگداز را بازگو میکردند، و پدرش امامسجاد علیه السلام را میدید که غم، دلش را میفشرد و همواره بر پدرش میگریست و محزون بود...»5
روشن است که شخصیّتی بزرگ همچون زید بن علی، که در آن دوران خفقان باز میزیست و در اندیشه قیام بر ضد امویان بود، از کربلای حسینی الهام میگرفت و تربت شهید، سرمایه معنویِ او و همراهانش در انقلاب بود.
الهامبخشی «کربلا» را برای مبارزان، از سختگیریهای پس از قیام نسبت به زیارت میتوان فهمید، که از سوی سلطه جابران اعمال میشد.
می نویسند: پس از خروج و قیام زید بن علی بن الحسین علیه السلام در کوفه و شهادتش در سال ۱۲۱، منع و مراقبت و کنترل زیارت حسین (ع) در کربلا زیادتر شد و هشام بن عبدالملک، مأمورانی را برای کنترل گماشته بود.6
این کنترل زیارت قبر حسین، پس از یک حرکت و نهضت خونینی که انجام گرفته بود، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ جز الهامبخشیِ کربلا برای مبارزه ضد ستم؟!
حفاظت
حفظ نشانه های قبر:
نگهبانی از چنین مرقدی، حفاظت از سرچشمه الهام است؛
و نصب نشانه برای گم نشدن قبر، دلیل پایبندی به این کانون امیدبخش است.
شیعیان، از همان آغاز، همتی بلند و تلاشی چشمگیر داشتند تا مرکزیت کربلا را حفظ کنند.
«... آنانکه حسین (ع) را به خاک سپردند، بر سر قبر او نشانهها و علائمی بر پا داشتند تا آثار آن از بین نرود. در عهد بنیامیه، برای قبر حسین، نگهبانانی گماشته بودند تا از رسیدن زائران به قبر مطهر ممانعت به عمل آورند. قبر در محاصره پاسگاههایی بود که مأموریت مهمشان، همان جلوگیری از زیارت بود.
اولین کسی که تربت پاک آن حضرت را زیارت کرد «عبیدالله بن حرّ جعفی» بود که در نزدیکی آن محلّ میزیست. بر کنار تربت آن شهیدان حاضر شد و نگاهی به شهادتگاههای آنان کرد، درحالی که چشمانش اشکآلود و گریان بود، قصیده معروف خود را در مرثیه حسین علیه السلام و شهدای کربلا سرود:
یقول أَمیرٌ غادرٌ و ابن غادر ...
که در این قصیده بلند و زیبا، ضمن بیان فاجعه بزرگ کشتن فرزند فاطمه، و حسرتِبزرگ و پشیمانی فزاینده بر یاری نکردن او، به یاری کنندگان آن امام در روز عاشورا دعا میکند و میگوید:
«خداوند، روح آنان را که در یاری او، پیرامون او جمع شدند و حمایت کردند، از باران رحمتِ دائمی خویش سیراب کند.
من بر قبرها و شهادتگاههای این شهیدان ایستادم.
قلبم نزدیک بود که منفجر شود و درونم از هم بپاشد و چشمم از اشک لبریز شد.
به جانم سوگند، اینان شجاعان میدانهای نبرد بودند که به معرکه جنگ شتافتند.
اینان در یاری کردن فرزند دختر پیامبرشان با شمشیرها، در شجاعت و دلیری به شیران شجاع، اقتدا کردند و در مقابله با مرگ و برخورد با شهادت، کسی شکیباتر از آنان ندیده است...»7
شور روی آوردن به قبر سیدالشهداء از یکسو و حساسیت فوق العاده ی قدرتمندان در جلوگیری از این هجوم عاشقانه به قبر حسین علیه اسلام برای الهام مبارزه از سوی دیگر، در تاریخ به شکل روشنی ثبت شده است.
هر دو طرف هم در این راه تا آخرین حد توان مایه گذاشتند و اقدام کردند.
در یکطرف اوج حماسه و فداکاری و عشق.
از طرف دیگر اوج فشار و خفقان و کنترل...
پی نوشت
1- حیاة الامام الحسین بن علی، باقر شریف القرشی، ج ۳، ص ۴۵۲ .
2- شعار توابین انقلابی در دعوت به انقلاب، تقریباً به مفهومِ: «پیش به سوی انتقام خون حسین!» است.
3- تاریخ النیاحه علی الامام الحسین بن علی، سید صالح الشهرستانی، ج ۱، ص ۱۳۴–۱۳۸.
4- تاریخ النیاحه علی الإمام الحسین بن علی، ج ۱، ص ۱۲۶.
5- تاریخ النیاحه علی الإمام الحسین بن علی، ج ۱، ص 131.
6- تاریخ النیاحه علی الإمام الحسین بن علی، ج ۱، ص 131.
7- تراث کربلا، سلمان هادی الطعمه، ص ۳۲. متن شعر چنین است:
یقول امیر غادر وابن غادر
الا کیف قاتلتُ الشهید ابن فاطمه
فواندمی ان لا اکون نصرته
الا کلّ نفسٍ لا تُسِدّدُ نادمه
ویا ندَمی ان لم أکن من حماته
لذو حسرةٍ ما ان تفارق لازمه
سقیالله ارواح الذین تآزروا
علی نصره سقیاً من الغیث دائمه
وقفت علی اجداثهم ومحالهم
فکاد الحشا ینفضّ والعین ساجمه
لعمری لقد کانوا مصالیت فی الوغی
سراعاً الی الهیجا، حماة حضارمه
تأسّوا علی نصر ابن بنتِ نبیّهم
باسیافهم آساد خیلٍ ضراغمه
فان تقلبوا من کلِّ نفسٍ زکیةٍ
علی الأرض قد اضحت لذلک واجمه
وما ان رأی الراؤون اصبر منهم
لدی الموتِ سادات وزهراً قماقمه
برگرفته از مجله پیام انقلاب شماره ی 149