یادآوری
خون حسین (ع) در رگ زمان جاری است؛
و حماسه «کربلا»، در نجف، حلّه، کوفه، کاظمین و ... عشائر و قبایل عراق، ریشه دوانده است.
«زیارت حسین (ع)»، همواره رمزی از عشق به حق و جهاد در راه آزادگی بوده و زائر حسین (ع) همیشه تحت تأثیر مکتب عاشورا قرار گرفته است.
تاریخ عراق، به خصوص تاریخ کربلا، آن هم در سالهای اخیر، گویای داستانهایی شگفت است که تار و پود آنها را حماسه و آگاهی و عشق، تشکیل میدهد.
رشد کیفی زیارت
ماجرای کربلا که حماسهای خونبار بود، موجی از تأثر و اندوه را در ضمیرهای پاک، برانگیخت. همچنین امواجی از آگاهیهای سیاسی و موضعگیریهای مبارزاتی به دنبال داشت، و نیز، بسیاری از حرکتهای مکتبی و انقلابهای ضدّ ستم، تکیهگاهی چون کربلا، و منبع الهامی چون عاشورا، و اسوهها و الگوهایی چون حسین بن علی (ع) و شهیدان کربلا داشته است.
زائر حسین (ع)، هم بر او میگریسته است،
هم از شهادتش، درس شهامت و شهادت میآموخته است،
هم در راه خونخواهی مظلومان کربلا، با ستمگران در میافتاده است،
هم در راه مبارزه با ظلم، از عاشقان حسین (ع)، گروههای مبارزاتی فراهم میآورده است،
و هم، زمینه را برای منتقم دادگستر، حضرتمهدی (ع) فراهم میکرده است.
اینها، مراحلی از رشد کیفی زیارت و زائر است، که ضروری میباشد. نتیجه این رشد، آگاهی اجتماعی و مقاومت انقلابی مردم در مقابل خشونت و سختگیری سلطههایی بوده که از تجمع زائران و بسیج حماسی نیروهای کربلایی، وحشت و هراس داشتهاند.
همچنان که در قسمتهای گذشته دیدیم، این حرکت رشد، از گریه و اندوه، به آگاهی و شعور مکتبی، و از آگاهی به درگیری با سلطههای ستمگر در زمان بنیامیه و بنی عباس هم بوده است؛ شاهدش، سختگیریهای هارون و حجاج و متوکل و ... بود.
در تاریخ معاصر ما هم، کربلا، نقش الهامبخشی خود را بهخوبی ایفا کرده و میکند.
فعلًا از جایگاهِ «کربلا» در فکر و اندیشه و احساس مردم ایران، و نقش این شوق و عشق، در انقلاب اسلامی و پس از پیروزی و در رابطه با جنگ تحمیلی، بحث نمیکنیم که مقولهای دیگر است و جداگانه نیاز به تحلیلی عمیق و گسترده دارد.
در مورد عراق و خود کربلا سخن داریم.
موکب زائران
موکب زائران امام حسین علیه السلام
دستههایی که به عنوان عزاداری و زیارت، راه میافتد و به حرم حسینی ختم میشود، سابقهای بس طولانی دارد. همین موکبها و هیأتها، یاد حسین و کربلا را در دلها و ذهنها و زندگیها زنده نگهداشتهاند.
مرحوم کاشف الغطا، مینویسد:
«... آغاز بیرون آمدن دستههای عزاداری برای سیدالشهداء پیش از هزار سال، در زمانِ «معزّالدوله» و «رکنالدوله» بود، که دستههای عزاداران، در حالی که برای حسین (ع) ندبه میکردند و شب، مشعلهایی به دست داشتند، بغداد و راههایش، یکباره پر از شیون شد؛ و این، به نقلِ ابناثیر در تاریخ خویش، اواخر قرن چهارم بود ... و اگر بیرون آمدن این موکبها در راهها نبود، هدف و غرض از یادآوری حسین بن علی از بین میرفت و ثمره فاسد میشد و راز شهادت حسین بن علی (ع) منتفی میگشت ...»1
وقتی هیأتی و موکبی راه میافتد، پیشاپیش آن، پرچمی در اهتزاز است. مگر نه اینکه پرچمها، نشانه یک گروه منسجم و مجموعهای از لشکر است؟! بر افراشتن پرچم در این هیأتهای زائر و عزادار، نوعی سازماندهی نیروهای عاشورایی تحت پرچم حسینی است.
این گروهها، به ویژه در کربلا و راههایی که به کربلا منتهی میشود، علاوه بر جنبه عزاداری از بُعد زیارتی هم برخوردارند.
عزاداران زائر، یا زائران عزادار.
هجوم عاشقانه زائران حسین (ع) به کربلا، بهخصوص در روزهایی همچون عاشورا، اربعین، ایام رجب، نیمه شعبان و ... حال و هوای دیگری دارد.
قبله کربلا، چنان جاذبهای دارد که دلهای تودههای وسیعی از علاقمندان را به آن «کوی عشق» و «مکتب شهادت» میکشد.
در تاریخ و فرهنگ عراق، مخصوصاً در میان عشایر حاشیه فرات و دجله، این تعلّقِ خاطر و دلبستگی معنوی، افزونتر است.
کربلا
کربلا، محشر عشق و صفا
بهراستی که کربلا، محشر است،
رستاخیز عظیم حضور زائران پاکباخته و شیفتهدل است.
به تعبیر شهید قاضی طباطبایی:
«... در روزهای زیارتی، در نجف و یا کربلا و سایر مشاهد مشرفه، اشخاصی که همیشه در بیابان و صحرا و در اطراف فرات و دجله به کشاورزی و گلهداری و دامپروری و زراعت، اشتغال دارند و کمتر به شهرها آمد و رفت میکنند و اغلب در ایام زیارتی رو به شهر میآورند، از هر طرف، به مشاهد مشرفه، خصوصاً «کربلا» هجوم آورده و در ایام سوگواری، با شعار عزا و در اعیاد، با شعار شادی که در میان زنان اعراب عراق مرسوم است، وارد شده و در صحن مقدس و رواقهای حرم مطهر، مسکن کرده و شب و روز، زیر آسمان کبود عراق و در سرما و گرما، اطاق نشیمن آنها بوده و مینشینند و میخوابند و زندگی مینمایند، ولی دیده نمیشود با آن کثرت و ازدحام، آنها که برای رفتن به حرم مطهر، بهجز یک راه باریک از میان مردم باز بوده، که یک یا دو نفر به زحمت میتوانند از آنجا عبور کنند، در میانشان نزاعی درگیرد، و شبها، سرهای خانوادهای که فضای صحن مطهر و در بعضی از خیابانها مسکن کرده و در موقع خواب، با پاهای خانواده دیگر چسبیده است، و با آرامش روحی و جسمی که پیاده و اغلب، پابرهنه راه آمدهاند و خسته و خوابیدهاند، ابداً کسی با دیگری به مقام نزاع و گلایه نیامده و جنگ و جدالی به راه نمیاندازند، در صورتی که بر حسب عادت، در آن کثرت جمعیت و ازدحام و ضیق مکان برای سکونت خانوادهها، نزاع و اوقاتتلخی بیشتری درگیرد و برای اشغال مکان با همدیگر به مقام جنگ و جدل برخیزند، ولی ابداً از ستیزگی و جدال، آثاری دیده نمیشود و اصلًا از آنها دزدی از اشیای دیگر دیده نشده ...»2
معنویت و صفا و یکدلی زائران حسین (ع) بهراستی از کراماتِ آن «ثارالله» عزیز است.
شکوه معنوی کربلا در اینگونه روزها، زنده بودن حسین (ع) را آشکارتر نشان میدهد.
«... در ایام اربعین، در عراق، بیشتر از یک میلیون نفوس، با مواکب حسینی، برای زیارت قبر مطهر، وارد کربلا میشوند و اجتماع عظیم محبتآمیز، مشتمل بر تعارفات مهرانگیز و اتحادآور و مودتخیز، فراهم میآید، و آن شهرستان مقدس، یکپارچه عزا و ناله و ضجّه و نوحه و ندبه، بر سید مظلومان میگردد و مواکب، از حرم حضرت سیدالشهدا خارج شده به حرم حضرت ابوالفضل، قمر بنی هاشم هجومآور میشوند و در آن روز، اثرات نهضت حسینی، در جلوی چشم انسان مجسم میشود ...»3
کاروانهای پیاده
کاروانهای پیاده عراق
در عراق، از سالها پیش، چنین رسم است که هیأتها و دستهها و کاروانهایی، کوچک یا بزرگ، در ایام خاصّی برای زیارت کربلا، حرکت میکنند.
از بصره، بغداد و ... بهطور عمده از «نجف».
گاهی در نیمه شعبان، برای زیارت شعبانیه و گاهی اول رجب، و بیشتر در ایام محرم و عاشورا و بهخصوص اربعین. زیارت حسین (ع) در اربعین، شلوغتر، پرشکوهتر، فراگیرتر و حساستر از ایام و مناسبتهای دیگر است.
این کاروانها، که از نظر تعداد، متفاوت است، گاهی حتی به ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر هم در هر کاروان میرسد و طبقات مختلف و کاروانهای فراوانی پیاده به راه میافتند تا پس از چند روز، به کربلا برسند. اگر هوا گرم باشد، شبها راه میروند و روزها استراحت میکنند، وگرنه، روز، راه را میپیمایند.
برای رفتن از نجف به کربلا، دو راه وجود دارد، یکی راه آسفالت، که حدوداً ۱۳ فرسنگ است و دیگری راهِ کنار آب و در ساحل و امتداد شط فرات که ۱۸ فرسنگ است. رفتن از راه شط، عمدهتر و معمولتر است.
این مسافت را معمولًا در سه چهار روز، طی میکنند، با استراحتهای میان راه و پذیراییهای عشایر و مجالس وعظ و نوحه در مسیر حرکت. گاهی هم دو روز و به ندرت، در یک روز هم صبح تا غروب، علیالدوام راه میپیمایند تا به «کربلا» برسند.
اربعین، عرفه، نیمه شعبان، اول رجب، موسمهای مخصوص زیارتِ پیاده است.
علمای بزرگ گذشته نیز، در این کاروانها شرکت کرده و پیاده به کربلا میرفتند.
مرحوم میرزای نایینی و شیخ محمدحسین اصفهانی (معروف به کمپانی) و مرحوم شاهرودی، از آن جملهاند. مرحوم آیةالله شاهرودی بیش از ۴۰ سفر، پیاده به کربلا رفته و همراه این کاروانها بوده است.
یکی از علماء نجف، معمولا کفشی می پوشید که خشن باشد. پیرمردانی در این کاروانها هستند که در راه، پایشان آبله میزند و ۴–۵ ساعت پیاده میروند، ولی به عشق حسین (ع) تحمل میکنند و احساس درد نمیکنند.5
نچه در راه هدف خسته نگردد هرگز
پای پرآبله و بادیهپیمای من است
مرحوم شهید آیةالله حاجآقا مصطفی خمینی هم در کاروانی ۴۰–۵۰ نفره در این راهپیمایی پیاده بهسوی کربلا شرکت میکرد.
به نقل یکی از مدرسین عالیقدر حوزه: (دربارهٔ شهید حاجآقا مصطفی)
«هر زمانی که ایام بهخصوص امامحسین (ع) پیش میآمد، ایشان وعدهای از دوستان همانطور که معمول بود، به صورتِ پیاده، از نجف اشرف به کربلا میآمد، با اینکه فاصله تقریباً ۱۴ یا ۱۵ فرسخ بود، لکن همه این ۱۴–۱۵ فرسخ را در ظرف دو سه روز و پیاده میآمدند تا ثواب زیارتِ امامحسین را پیاده کسب کرده باشند و این معنی، در هر سال چند مرتبه تکرار میشد ...»6
شیوه ی علمای بزرگ چنین بوده است.
روحانی این کاروانها، معمولًا سادات هستند. مردم عراق و اهلکوفه و عشایر، احترام عجیبی برای سادات قائلاند. علما هم در مسیر نجف تا کربلا، با استفاده از فرصتها و زمینهها، از تبلیغ و ارشاد و اقامه مجلس غفلت نمیکنند و در این سفر و حرکتِ صرفاً خدایی که جنبه عرفانیِ نیرومندی دارد، به بهرهرسانی به مردم علاقمند میپردازند.
مرحوم سید محسن امین، در شرح حال خود مینویسد:
«... در طول ۱۰ سال و نیم که در نجف بودم، زیارتهای مخصوصه عاشورا و عیدین (قربان و غدیر) و عرفه و اربعین، از من فوت نشد مگر اندکی. قبل از سفر پیش طلبکاران در بازار میرفتم و حلیّت میطلبیدم؛ و علاقه داشتم به پیاده زیارت کردن. گرچه ابتدا دشوار میپنداشتم، ولی در اثر تجربه، دریافتم که آسان است. جماعتی هم از اهل «جبل عامل» و نجف و دیگران، به دنبال من میآمدند و پیروی میکردند. چندین بار پیاده به زیارت کربلا رفتم ...»7
شعارهای طول راه و هنگام حرکت، در رابطه با حسین (ع) است. در محلهایی که لحظاتی یا ساعاتی توقف و استراحت میکنند، مصیبت سیدالشهدا خوانده میشود. همراه با حرکت این کاروانها، کاروانی از اشک هم در جریان و حرکت است. حضور روحانیون در کاروانها، به آنها عظمت و معنویتی خاص میبخشد. گریه و پرچمهای سیاه، عاشورا را زنده میکند. در راه، کاروانیان، ذکر و تسبیح میگویند، صلوات میفرستند، زیارت عاشورا میخوانند، صحبتهای دیگر، کمتر میکنند. حرکتی مؤثر و تأثّرآور و منقلب کننده. زنانی با کودکان خردسال که در آغوش دارند، و نیز پیرزنان هم، همراه این قافلههایند.
به قول یکی از فضلا:
«به یکی از این پیرزنها گفتیم که بیائید سوار ماشین شوید. گفت: من چند سال است که می آیم و امیدم اینست که در این راه بمیرم! تو می خواهی مرا سوار ماشین کنی؟!... هدفم آنست که اینجا بمیرم، و در هر جا مُردم همانجا دفن شوم...»
پی نوشت
1- لمواکب الحسینیه، شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، ص ۱۵ چاپ ۱۳۴۵ قمری در نجف.
2- تحقیق دربارهٔ اولین اربعین سیدالشهداء، شهید قاضی طباطبایی، چاپ اول (۱۳۹۷ هجری قمری)، ص ۵۵۶.
3- مدرک فوق، ص ۵۵۹، به نقل از «ادب الطفّ» سید جواد شبّر.
4- آنچه در سال های اخیر در ایران بنام «کاروان های کربلا» عازم جبهه های نبرد شدند و این حرکت، هنوز هم ادامه دارد. گام ارزشمند و حرکت مبارکی است که باید جداگانه و عمیقاً مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
5- جزئیات این کاروانها و نمونههای یادشده و بعضی از آنچه بعداً نقل میشود، از زبان یکی از روحانیون است که مدتی در نجف بوده و در این کاروانها به زیارت کربلا میرفته است.
6- ویژهنامه روزنامه جمهوری اسلامی، تاریخ ۱/ ۸/ ۶۳، مصاحبه با آیةالله فاضل لنکرانی.
7- اعیان الشیعه، مرحوم سید محسن امین،(10 جلدی) جلد ۱۰ ص ۳۵۹.
برگرفته از مجله پیام انقلاب شماره ی 156