زیارت
زیارت، نوعی اعلام مواضع حق و ترسیم خط فکری و سیاسی بود.
سلام ها و لعن ها، شعار این موضع بود...
«برائت» و «ولایت» مبنای مکتبی در قرآن و سنت و عمل پیامبر و ائمه دارد و با یک دل هم نمی توان دو «دلبر» داشت.
وجوب «موالات» با جبهه ی حق را هم دیدیم.
لزوم آنرا هم در «عمل»، نه در حرف و شعار لازم است.
از آنجا که هدف، پی جوئی تولی و تبری در متون زیارتی بود، اینک به این مسئله می پردازیم.
... بر مبنای «زیارتنامه»ها:
نشان انسان مؤمن، داشتن «موضع» در مسائل اجتماعی و سیاسی است.
آنجا که «حق» و «باطل» مطرح است، آنجا که پای «ایمان» و «کفر» در میان است،
موضع، به صورت «ولایت» و «برائت» چهره نشان می دهد.
اساس این بحث را در گذشته، به طور تفصیل ارائه کردیم. اما اینک سراغ متون زیارتی می رویم تا از زبان اولیای دین، این حقیقت را بشنویم:
اینک سراغ متون زیارتی می رویم تا از زبان اولیاء دین، این حقیقت را بشنویم و بسرائیم:
پیوند مکتبی
وقتی پیوند «دل» و «دین» بریده شود و رابطه «عقیده» و «ایمان» قطع شود، پیوندهای دیگر، سازگار و کارساز و مفید نیست.
ملاک و میزان، «حق» است و اهل بیت حق.
وقتی با این خط خدایی، «هم خانواده مکتبی» نباشی، هم خانوادگی نسبی و خویشاوندی، چه سودی دارد؟و تا چه اندازه استوار و پا برجاست؟
مگر نه اینکه پیوندهای قلبی و دینی، استوارترین پیوندهاست؟... اگر این نباشد، ریسمانها گسیخته و دستگیره ها شکسته است و انسان، تخته پاره ای سرگردان بر امواج متلاطم اقیانوسهای کران ناپیدای حیرتها و سرگشتگی ها خواهد بود... و راه به جایی نخواهد برد و روی ساحل نجات نخواهد دید.
رابطه ها و پیوندهایی «حبل المتین» نجات است که خالص باشد، و به رنگ اعتقاد و مکتب آذین یافته باشد، نه بر اساس خویشاوندی، یا منفعتها، یا لذتها.
زیارتنامه ها، تحکیم بخش این پیوند مکتبی است، و فقرات این متون ارزشمند، یادآور این پیوستگی به جبهه نور و گسستن از وادی ظلمت است.
و جالب آن است که هر دو را با هم می آورد، هم تولی و هم برائت را.
هم محبت و عشق را، هم نفرت و غیظ را، هم دوستی کردن با اهل بیت را، هم دشمنی داشتن با مخالفان را.
بخصوص «زیارت عاشورا»، سمبل این ولایت و برائت، و تبلور این «حب فی الله» و «بغض فی الله» است.
این اعلام برائت از دشمنان و ابراز دوستی با اهل حق، هم دل دوستان را استوار می سازد، هم دل دشمنان را می لرزاند.
هم روحیه گرفتن خودِ «زائر» است، هم در هم شکستن روحیه دشمن.
در زیارت «جامعه کبیره»خطاب به امامان خویش می گوییم:
«... خداوند را، و شما را شاهد می گیرم، که من به شما و به آنچه شما به آن مؤمن هستید، «ایمان»دارم، به دشمنانتان و به آنچه شما به آن کفر ورزیدید، کافرم. نسبت به موقعیت و شان شما بینایم، به گمراهی مخالفانتان آگاهم، با شما و دوستان شما دوستم، عداوت و کینه دشمنان شما را در دل دارم، با هر که با شما در صلح باشید در سازشم، و با هر که با شما بستیزد، می جنگم...»1
تسلیم دل، یاری دست
تا دل نخواهد، تن به بلای دوست نمی افتد،
تا عشق درونی نباشد، «جهاد بیرونی» هم نیست،
تا نفرت قلبی نباشد، برائت عملی میسر نیست،
تا «دل» تسلیم محبت و امر ائمه نباشد، «دست»، به یاری آنان نمی چرخد.
از این رو، در فقره هایی از زیارتنامه ها، روی «تسلیم قلب»تاکید شده است. یعنی ابراز این نکته که دل، قلمرو فرمان آنان است و می خواهد، آنچه را که آنان می خواهند...
به قول بابا طاهر:
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
در زیارت «وارث» می خوانیم:
«... خدا و فرشتگانش و رسولانش را شاهد می گیرم که:
... قلب من، پیرو و تسلیم قلب شماست، و امر من، تابع امر شما قلبی لقلبکم سلم و امری لامرکم متبع2
و در زیارت حضرت ابا الفضل (ع) می گویی:
«... ای پسر امیر مؤمنان،
به سوی تو آمدم، در حالی که هم دل من تابع و تسلیم شماست، و هم خودم تابع شمایم، نصرت و یاریم آماده برای شماست تا آنکه خدا داوری کند، با شمایم، با شمایم، نه با دشمنانتان...
قلبی مسلم لکم و تابع و انا لکم تابع و نصرتی لکم معدة...3
نظیر همین جملات، در زیارتی که از امام صادق علیه السلام روایت شده، خطاب به پیامبر و دودمان پاکش بر زبان می آوریم.4
این تذکرها و یادآوری ها و اظهار و ابراز «موضع»ها، برای آنکه در راه است، تقویت اراده و قوت قلب می آورد، زیرا عوامل تضعیف کننده و فلج کننده و بازدارنده و وسوسه های دنیا خواهانه بسیاری هست و هر دم احتیاج به تقویت و الهام است، و رسیدن موجی از پس موج دیگر... و برای آن کس هم که چندان قاطع و استوار در راه نیست، او را به راه می کشد و این سویی می سازد.
در زیارت حضرت صدیقه طاهره (ع) می خوانیم:
«خدا و رسولان و فرشتگانش را شاهد می گیرم که من راضیم از آنکه تو از او راضی بودی، خشمگینم، از کسی که تو بر او خشم گرفتی، بیزارم از آنکه تو از او برائت نمودی، دوستدار آنم که تو دوستدارش بودی، دشمن آنم که تو دشمنش بودی، بغض و محبت کسانی را دارم که تو نسبت به آنان، «بغض» یا «محبت» داشتی»5
در اینجا نیز تعبیرهای «رضایت»، «ولایت»، «محبت» از یک سو، و «سخط»، «برائت»، «عداوت» و «بغض» از سوی دیگری و در مورد کسان دیگر به چشم می خورد، که اینها همه، خمیر مایه پیوستن یا گسستن در روابط اجتماعی و صحنه های عملی زندگی یک مسلمان متعهد است.
استمرار
استمرار «تولی»و «تبری»
زمان می گذرد، اما حق و باطل باقی است،
دوره عوض می شود، اما چهره های حق پرست و باطل جو همواره وجود دارد.
به همین دلیل، خط ولایت و برائت نیز، در امتداد زمانها و نسلها استمرار می یابد. حتی نه تنها در تاریخ دنیا، بلکه در امتداد زمانی تا به قیام قیامت.
همان گونه که در زیارت امیر المؤمنین علیه السلام هنگام وداع می گویی:
«گواهی می دهم که آنان که با امامان ما جنگیدند، دشمنان ما هستند، ما نیز از آنان بیزاریم، آنان حزب شیطان اند و لعنت خدا و فرشتگان و تمامی مردم بر آنان است»6
در اذن دخول حرم سید الشهداء هم می گویی:
«الموالی لولیکم و المعادی لعدوکم»7
و در زیارت ائمه سر من رای هم (امام هادی و امام عسگری در سامراء) می گویی:
«انی ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم»8
یعنی هم در وداع با علی (ع) ، هم هنگام اجازه طلبیدن برای ورود به حرم امام حسین (ع) ، هم برای نخستین امام، و هم برای امام دهم و یازدهم، در همه، این خط جاری و ساری است و این فرهنگ، مستمر و پیوسته است.
همین پیوستگی در رمز ولایت و انگیزه برائت هم، در متون زیارتی مطرح است. زیرا ائمه، تبلور یک خط اند و جلوه هایی از یک نورند و چهره هایی مختلف از حقیقت واحدند.
در زیارت «جامعه کبیره» می خوانی:
«با شمایم، با شمایم، نه با جز شما.
آخرین شما را به همان نحو که با اولینتان دوستی کردم، دوست می دارم،
به سوی خداوند، برائت می جویم از دشمنانتان و از طاغوت و قدرتهای باطل و شیاطین و حزب ستمگر آنان، برائت می جویم از آنانکه به شما ستم کردند، حق شما را انکار کردند، از رهبری شما سر برتافتند، میراث شما را غصب کردند، در شما شک داشتند، از شما منحرف و رویگردان شدند، و بیزارم از هر وسیله و پیشوای مطاعی جز شما و از رهبرانی که به آتش دوزخ دعوت می کنند. تا زنده ام، خداوند مرا در محبت و ولایت و آیین شما استوار بدارد...»9
در زیارت امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) در روز سه شنبه هم چنین مضمونی به چشم می خورد. آنجا که می گویی:
«اللهم انی اتوالی آخرهم کما توالیت اولهم»10
این تولی و تبری نه تنها در عرصه دنیا، بلکه تا دامنه قیامت هم ادامه دارد.
در زیارت، خطاب به ائمه علیه السلام می گویی:
«در سازشم با آنان که با شما در سازش باشند. در جنگم، با آنان که با شما بجنگند. با دشمنانتان دشمن و با دوستانتان دوستم، ... تا قیامت»11
و این را، نه تنها ما نسبت به اهل بیت می گوییم، بلکه خود پیامبر اسلام، معلم این درس و الهام بخش این خط و راه است.
در روایت است که رسول گرامی اسلام، به علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) فرمود:
«انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم»12
و اگر چنین سخنی را ما بگوییم، کلام حضرت رسول را گفته ایم، و اگر دل به تولای اهل یت سپرده ایم، دل به محمد داده ایم و اگر دوستی آل پیامبر را داریم، دوستی حضرت رسالت را داریم. مگر نه اینکه مودت اهل بیت، اجر و مزد رسالت آن رسول عزیز است؟!پس آنکه با خاندانش بستیزد، با او به ستیز برخاسته است، و آنکه با عترت او پیوند ولایت داشته باشد، به آن حضرت، پیوسته است. این خط نورانی ماست، که از خود ائمه الهام گرفته ایم.
امام صادق علیه السلام در متنی که برای زیارت امام حسین علیه السلام به ما آموخته است، فرموده که پس از سلام و درود بر حسین و لعنت کردن بر قاتلان او و کسانی که در خونش شریک بودند، و آنان که آن خبر را شنیدند و راضی شدند، بگویید:
«انا الی الله من ذلک بریء»13
در زیارتی دیگر، از قاتلان آن حضرت، برائت می جویی و دستور است که سه مرتبه بگویی:
«انا الی الله ممن خالفک بریء»14
و در زیارت آن حضرت در روز دوشنبه می گویی:
«ای مولای من، من هوادار تو و دودمان توام. با هر که با شما صلح باشد، صلح، با هر که با شما بجنگد در ستیزم. به پنهان و آشکار شما و به ظاهر و باطن شما ایمان دارم. خداوند دشمنان شما را از نخستین آنان تا به پایان لعنت کند. من به خدای متعال، از همه آنان برائت می جویم»15
و چنین برائتی، در زیارت امام موسی بن جعفر، امام رضا، امام محمد تقی و امام هادی (علیهم السلام) در روز چهار شنبه هم ذکر شده است.16
این، نه تنها شیوه و مرام ما، بلکه سیره عملی خود امامان نیز بوده است که همه از رفتار پیامبر الهام گرفته اند و رفتار پیامبر، تجسم اسلام و تبلور آیات قرآنی است که به او و مؤمنان دستور می دهد با دشمنان قاطع و سختگیر باشند و با مؤمنان، مهربان و نرم خوی.
در متن زیارتی که امام جواد علیه السلام به صقر بن ابی دلف آموزش می دهد، خطاب به رسول الله، می گویی:
«... شهادت می دهم که تو با مؤمنان، به رافت و مهربانی رفتار کردی، و با کافران، با غلظت و شدت.»17
در زیارتی هم که امام صادق علیه السلام به محمد بن مسلم تعلیم می دهد، خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام است که:
«خدا و فرشتگان و انبیا و فرستادگانش را به گواهی می طلبم، که من با آنکه ولایت تو را داشته باشد دوست و همراهم، و با کسی که با تو دشمنی کند، دشمنم.»18
از یک واژه حماسی و از یک تعبیر ژرف، که در متون زیارتی است، نباید بسادگی و سطحی گذشت. یعنی همان جمله: «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»
یک شیعه مرتبط با ائمه، باید بر اساس دوستی ها و دشمنی هایی که با امام شده و می شود، اهل صلح و جنگ، و در خط «ستیز» یا «سازش» باشد. بی تفاوتی در این زمینه، به معنای خروج از خط و بر کناری از صحنه و انحراف از «صراط مستقیم» است.
پیرو راه حسین علیه اسلام ، در مسئله دوستی و دشمنی و «حرب» و «سلم»، باید موضع دار باشد، نه بی خط و بیطرف و بی نظر!...
این، خود، دین و آیین است و مقتضای زندگی مکتبی است.
بنگریم چگونه این مفهوم، در زیارت سید الشهدا ترسیم شده است:
«با برائت و بیزاری از کسانی که تو را کشتند، یا به جنگ تو آمدند، یا با دشمنان بر ضد تو هماهنگ شدند، و کسانی که نیرو بر ضد تو فراهم کردند و آنان که صدای-استغاثه-تو را شنیدند و به یاریت نشتافتند، با بیزاری از اینان، به دین خدا هستم، ایکاش با تو بودم و در رکابت به فیض بزرگ شهادت می رسیدم.»19
آری... این برائت، خودش دینداری و خدا باوری و اسلام پذیری است.
میزان این جنگ و صلح، ائمه هستند. نشان تعیین کننده جهت سازش و ستیز، «آنان» هستند.
دوستی و دشمنی با دوستان و دشمنانشان، تنها به کسانی که در زمان ائمه و معاصر آنان و در کربلا حضور داشتند منحصر نمی شود.
ما فقط دوست «علی اکبر» و «قاسم» و «مسلم» و «حبیب بن مظاهر» و دشمن «شمر» و «عمر سعد» و «یزید» و «خولی» و «سنان» نیستیم، بلکه با هر کس که در خط ائمه باشد و فکر و ایده و آرمان آنان را بپذیرد و با مرامشان هماهنگ باشد، با آنان همسو و هماهنگیم و هر که با «خط اهلبیت» در ستیز باشد، در ستیزیم، هر جا که باشد، هر که باشد و هر زمان که باشد.
مسئله از انحصار در عصر و زمان ائمه باید بیرون کشیده شود. همه جا و همیشه... «الی یوم القیامه».
اینک، نه اصحاب حسین (ع) هستند که با آنان دوستی کنیم، نه لشگریان یزید زنده اند که با آنان نبرد کنیم. ولی حسینیان تاریخ، حضور دارند و یزیدیان، به کفر و شیطنت در سطح جهانی مشغول اند.
هنوز هم عصر حضور ائمه است، گر چه امام دوازدهم از چشم ما پنهان است.
هنوز هم دوره ستمگستری پیروان خط اموی و عباسی است، منتهی در شکل دیگر، با چهره های جدیدی از حجاج و یزید و متوکل!
بعلاوه، دوستی و دشمنی تنها در محدوده «دل» و مودت و برائت قلبی خلاصه نمی شود.
سخن از قتال و حرب است، نه تنها احساس باطنی.
وقتی تعبیر«جنگیدن»با کسانی که با ائمه می جنگند مطرح می شود چه چیزی به ذهن می آید؟
آیا جز شمشیر و سلاح و میدان و خون و شهادت؟
در زاویه خانه و کنج مسجد و عزلت تنهایی و انزوای فردی که صحنه «حرب» وجود ندارد!..
این فراز از زیارت، «پیمان جهاد و شهادت» است، و کلام امام، بیان کننده «ولایت خون و شهادت» و «برائت جنگ و شمشیر» است.
در بسیاری از این تعبیرها، ائمه نفرموده اند که بگویید با دشمنانتان «می جنگیم» -به صورت فعل مضارع- بلکه با تعبیر مصدری بیان شده است، یعنی نفرموده اند«نحارب»، یا «محارب» بلکه فرموده اند: «حرب» و «سلم»یکپارچه جنگ، یا صلح، ما با دشمنانتان، «جنگیم» و با دوستانتان «صلح»!
شیعیان ائمه را در عمل، و در صحنه «تولی» و «تبری»هایشان با هم خطان آن پیشوایان و با ستیز کنندگان با راه و منطق آنان باید شناخت... امروز هم صحنه درگیری پیامبر و ابو سفیان است، و میدان کربلا...
یاران حسین علیه السلام را از چه راهی می توان شناخت؟!...
پی نوشت
1- اشهد الله و اشهدکم انی مؤمن بکم و بما آمنتم به، کافر بعدوکم و بما کفرتم به، مستبصر بشانکم و بضلالة من خالفکم موال لکم و لاولیائکم مبغض لاعدائکم و معاد لهم، سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم... (مفاتیح الجنان، زیارت جامعه، ص 547 چاپ اسلامیه)
2- مدرک سابق، زیارت وارث، ص 429.
3- مدرک سابق ، زیارت حضرت عباس علیه السلام، ص 435.
4- بحار الانوار، ج 97 (چاپ بیروت) ص 189 (فقلبی لکم مسلم، و نصرتی لکم معدة، حتی یحکم الله لدینه، فمعکم معکم، لا مع عدوکم...)
5- اشهد الله و رسله و ملائکته انی راض عمن رضیت عنه، ساخط علی من سخطت علیه، متبرء ممن تبرئت منه، موال لمن والیت. معاد لمن عادیت مبغض لمن ابغضت محب لمن احببت... (مفاتیح، زیارت حضرت زهراء سلام الله علیها ص 318)
6- اشهد ان من حاربهم لنا اعداء و نحن منه براء، و انهم حزب الشیطان و علی من قتلهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین. (بحار الانوار، ج 97 ص 266)
7- مفاتیح الجنان، ص 428- اذن دخول حرم امام حسین علیه السلام
8- مفاتیح الجنان، ص 512 (زیارت ائمه سر من رای)
9- فمعکم معکم لا مع غیرکم، تولیت آخرکم بما تولیت به اولکم و برئت الی الله عز و جل من اعدائکم و من الجبت و الطاغوت و الشیاطین و حزبهم الظالمین لکم، الجاحدین لحقکم و المارقین من ولایتکم و الغاصبین لارثکم الشاکین فیکم المنحرفین عنکم و من کل ولیجة دونکم و کل مطاع سواکم و من الائمه الذین یدعون الی النار، فثبتنی الله ابدا ما حییت علی موالاتکم و محبتکم و دینکم (مفاتیح،زیارت جامعه کبیره، ص 548)
10- مفاتیح الجنان، زیارت روز سه شنبه ائمه (ص 58)
11- زیارت جامعه سوم (مفاتیح، ص 553) و نیز در زیارت امام حسین علیه السلام در روز عرفه: (لعن الله امة قتلتک و ابرء الی الله و الیک منهم فی الدنیا و الآخره،) مفاتیح، ص 453.
12- بحار الانوار، ج 27 ص 62.
13- مفاتیح، زیارت امام حسین علیه السلاام، ص 426.
14- مفاتیح الجنان، زیارت مطلقه امام حسین علیه السلام، ص 424.
15- انا یا مولای مولی لک و لآل بیتک، سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و مؤمن بسرکم و جهرکم و ظاهرکم و باطنکم، لعن الله اعدائکم من الاولین و الآخرین و انا ابرء الی الله تعالی منهم (مفاتیح، ص 57، زیارت امام حسین علیه السلام در روز دوشنبه)
16- مفاتیح، ص 58، زیارت روز چهار شنبه.
17- اشهد انک... و انک قد رؤفت بالمؤمنین و غلظت علی الکافرین (مفاتیح الجنان، ص 55، زیارت پیامبر در روز شنبه)
18- اشهد الله و ملائکته و انبیائه و رسله انی ولی لمن والاک و عدو لمن عاداک... (بحار الانوار، ج 97 ص 376)
19- ادین الله بالبرائة ممن قتلک و ممن قاتلک و شایع علیک و ممن جمع علیک و ممن سمع صوتک و لم یعنک... (بحار، ج 98 ص 166، مفاتیح الجنان، ص 427)
برگرفته از مجله پیام انقلاب شماره ی 177 – شنبه 29 آذرماه 1365